همه چیز درباره رمان کتابخانه نیمه شب، محبوب ترین انتخاب تمام کتابخوان‌های دنیا/ میدونین علت اینهمه محبوبیت چیست؟

همه چیز درباره رمان کتابخانه نیمه شب، محبوب ترین انتخاب تمام کتابخوان‌های دنیا/ میدونین علت اینهمه محبوبیت چیست؟

  ساعد نیوز: «کتابخانه نیمه‌شب» چگونه به اثری محبوب برای کتاب‌دوستان تبدیل شد؟ در ادامه نگاهی داریم به این اثر که توانسته دل تمام کتابخوانها در جهان را بدست آورد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، افسردگی، حسرت و مرگ مفاهیم پررنگ کتاب هستند و در این میان، حسرت از همگی پررنگ‌تر. شخصیت اصلی کتاب، «نورا سید» احساس بی‌فایده‌بودن می‌کند.

مت هیگ، نویسنده «کتابخانه نیمه‌شب» خودش زمانی درگیر مبارزه با بیماری افسردگی شده بود، آن هم در سال‌های جوانی و زمانی که خودش تصورش را نمی‌کرد به شکلی ناگهانی درون گودال سیاه و تاریک افسردگی بغلتد و برای بیرون آمدن از آن سختی‌های زیادی متحمل شود. او با پشت سر گذاشتن چنین تجربه هولناکی، «کتابخانه نیمه‌شب» را نوشت و در این کتاب تجربه‌ای ملموس و باورپذیر از بیماری افسردگی به خوانندگانش نشان داد.

زیستن حسرت‌های زندگی

افسردگی، حسرت و مرگ مفاهیم پررنگ کتاب هستند و در این میان، حسرت از همگی پررنگ‌تر. شخصیت اصلی کتاب، «نورا سید» احساس بی‌فایده‌بودن می‌کند. گربه‌اش مرده، از کار اخراج شده، به نظر می‌رسد هیچ کسی به او علاقه‌ای ندارد، حتی برادرش و تنهایی نزدیک‌ترین چیزی است که به خود احساس می‌کند. نورا برای رهایی از این وضعیت، اواخر یک شب، سعی می‌کند خود را بکشد. خودکشی نورا به رفتن به برزخی در ناکجاآباد می‌ماند. او به جای مرگ، خودش را در کتابخانه‌ای می‌بیند که کتاب‌هایش قرار است حسرت‌ها و زندگی‌های نکرده او را نشان دهند. حالا نورا انتخاب‌های متعددی برای زندگی کردن دارد و امکاناتش برای قرار گرفتن در موقعیت‌های بعدی بی‌شمار است. نورا در این کتابخانه و در زندگی‌های بعدی‌اش ستاره موسیقی و قهرمان المپیک و دانشمندی در قطب شمال می‌شود. او در یکی دیگر از زندگی‌هایش همسر مورد علاقه‌اش را پیدا می‌کند و در یکی دیگر به شغل مورد علاقه‌اش می‌رسد. او برای رفتن به این زندگی‌ها فقط باید کتاب را باز کند و اگر زندگی خوبی پیدا کرد، می‌تواند برای همیشه در آن وضعیت و زندگی بماند.

چالش‌های زندگی‌های نزیسته.

اما انگار هر زندگی چالش‌ها، ترس‌ها و ناکامی‌های خودش را دارد. نورا در هیچ کدام از این موقعیت‌ها، متوجه نقص‌ها و کمبودهایش در زندگی نمی‌شود و تازه با تجربه کردن حسرت‌هایش، می‌فهمد دلیلی برای حسرت خوردن وجود نداشته است. آدم‌ها در هر وضعیتی با کمی و کاستی‌هایی روبه‌رو هستند و هیچ کسی در هیچ زندگی و موقعیتی یک زندگی ایده‌آل و بدون نقص ندارد.
نورا با تجربه کردن زندگی‌های نزیسته‌اش می‌فهمد مشکل از زندگی‌هایی که حسرت‌شان را می‌خورده نیست، بلکه مشکل از خود حسرت است. حسرت است که اراده ما را متزلزل می‌کند و قلب‌مان را می‌لرزاند و بزرگ‌ترین دشمن ما و آدم‌های دیگر می‌شود. تمام رفت و آمد‌های نورا در زندگی‌های مختلفش، درسی بزرگ برایش داشت، او معنای زندگی را با تمام وجود درک کرد. او فهمیده بود اتفاقات کوچک و شاید بی‌اهمیت زندگی‌اش، چقدر برای دیگران اهمیت داشته است. نورا تازه فهمیده بود در زندگی فعلی‌اش که می‌خواست آن را از دست بدهد، چه ویژگی‌های شگفتی داشته که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده است. او فهمیده بود اگر واقعاً تلاش کند قادر به انجام دادن چه کار‌های شگفت‌انگیزی خواهد بود. نورا راز بزرگی را در زندگی‌اش فهمیده بود که «زندگی آن سوی ناامیدی آغاز می‌شود.»

نه به ناامیدی

مت هیگ در «کتابخانه نیمه‌شب» با ایده درخشانش، حرف‌های بسیار مهمی را می‌زند. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که نسخه‌های دیگر او زندگی‌های بهتری خواهند داشت و قطعاً هیچ زندگی‌ای بدون نقص نخواهد بود. لازم نیست ما همه کار کنیم یا همه چیز باشیم، همین که هر روز صبح، آسمان بی‌نهایت را بالای سرمان می‌بینیم و آینده‌ای پر از امکانات غیرقابل شمارش پیش‌روی‌مان داریم، دلیلی برای ناامیدی وجود ندارد. جایی در کتاب به درستی به این موضوع اشاره می‌کند که اگر صبور باشی، چطور زندگی ناگهان به تو چشم‌اندازی جدید نشان می‌دهد یا به قول هنری دیوید ثورو، فیلسوف: «مهم نیست به چی نگاه می‌کنی، مهم اینه که چی می‌بینی.»

کل رمان هوای یک تمرین ماهرانه را برای مقابله با افسردگی و اضطراب طراحی می‌کند. رمان تجلیلی از مسائل و چیز‌های معمولی زندگی است که در گیرودار زندگی فراموش شان کرده‌ایم. مکاشفه‌های معمولی، ویژگی‌های خوب اخلاقی و انتخاب‌های اخلاقی که بذر خوب بودن را در زندگی‌مان می‌کارند. نویسنده در صفحات پایانی کتاب به نکته ارزشمندی درباره تجلیل از فرصت‌های زیستن می‌رسد: «گاهی اوقات بازی‌های ذهنی آدم را به تله می‌اندازد. برای شاد بودن نیازی به تاکستان و غروب کالیفرنیا نداشت، حتی نیازی به خانه بزرگ و خانواده کامل هم نداشت. فقط نیاز به امکان داشت، به فرصت و حالا می‌دانست که بالقوه چقدر توانمند است! این را تازه درک کرده بود! چطور قبلاً نفهمیده بود؟» شخصیت نورا در طول کتاب کاملاً واقعی پردازش شده و هر خواننده‌ای می‌تواند خودش را جای او بگذارد. کتاب بدون پیچ و تاب و چرخش و حرف‌های سنگین از امید حرف می‌زند و در پایان چشم‌اندازی روشن نشان مخاطبش می‌دهد. «کتابخانه نیمه‌شب» برای مردم دنیای امروز که پر از حسرت و آرزو‌های دور و دراز و زندگی‌های نزیسته هستند، با زبانی بسیار ساده فرصتی مغتنم برای تأمل در معنای زندگی می‌دهد. دقیقاً رمان به خاطر همین ویژگی‌هایش تا این اندازه مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.

خلاصه‌ای از کتاب کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ، برنده جایزه بهترین کتاب داستانی گودریدز در سال 2020 شده است. کتابخانه نیمه شب رمانی است که زندگی دختری به نام نورا را روایت می‌کند. نورا حسرت زیادی بابت انتخاب‌هایش دارد. فکر می‌کند زندگی‌اش بی‌فایده بوده است. او مدام به این فکر می‌کند که اگر تصمیم متفاوتی می‌گرفت، شاید اوضاع زندگی‌اش جور دیگری بود. او تصمیم می‌گیرد به زندگی‌اش پایان دهد ولی ناگهان اتفاقی می‌افتد و وارد کتابخانه‌ای می‌شود که پر از کتاب است. هر کتابی که در کتابخانه است، زندگی دیگر نورا است که می‌توانسته داشته باشد.

نورا فرصت تجربه‌ی زندگی های دیگر خود را می‌یابد. شروع می‌کند به انتخاب کردن هر زندگی‌ای که روزی خیالش را داشته است. او بی‌شمار انتخاب می‌کند. او در یک زندگی تصمیم می‌گیرد که مادر بودن را تجربه کند یا در زندگی دیگر آدم مشهور و ثروتمندی باشد، در زندگی دیگر شناگر ماهری می‌شود و در زندگی دیگر یخچال شناس می‌شود. کتاب حسرت‌های نورا ابتدا خیلی قطور است ولی با هر انتخابی که می‌کند قطر کتابش کم و کمتر می‌شود.

نورا در هر انتخابش به دنبال زندگی‌ای بود که شاد باشد، همه چیز خوب باشد، در یک کلمه نه چیزی را از دست بدهد و نه غمی را تجربه کند. اما در انتها چشمش به روی این حقیقت باز می‌شود که هیچ زندگی‌ای بی نقص نیست. هیچ زندگی‌ای نیست که بدون رنج و از دست دادن باشد. غم بخشی از زندگی‌مان است. نمی‌توانیم زندگی را بدون تجربه‌ی غم و اندوه تصور کنیم. در این داستان خواننده با نورا در سفری که به دنیاهای موازی می‌رود، همراه می‌شود. جایی که او می‌تواند تجربیات جدیدی کسب کند و درک کند چگونه با گرفتن هر تصمیم مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند.

چرا باید کتاب کتابخانه نیمه شب را بخوانیم؟

ممکن است بارها در مسیر زندگی‌مان شک کرده‌ باشیم. شک به انتخاب‌ها و تصمیم‌هایی که گرفته‌ایم. ما در مرحله‌های متفاوت زندگی‌مان تصمیماتی می‌گیریم که متناسب با آن شرایط بوده‌اند. خوب و بدی وجود ندارد. ما از نتایج تصمیماتی که می‌گیریم آگاه نیستیم. ابهام و عدم اطمینان بخشی از زندگی‌مان است. می‌توانیم این موضوع را به عنوان تجربه‌ی انسان بودن‌مان بپذیریم، اینکه نمی‌توانیم هیچوقت از نتیجه‌ی تصمیمی که گرفته‌ایم مطمئن باشیم. گاهی هم از زندگی این انتظار را داریم که تماما شادی و موفقیت باشد اما مگر می‌شود؟ می‌شود انسان بود و رنجی نبرد؟ امکانش است همیشه همانطوری پیش برود که ما دلمان می‌خواهد؟ می‌شود که مسیر زندگی‌مان بدون هیچ چالشی باشد؟

کتابخانه نیمه شب از طریق ماجراجویی شگفت‌آور، زیبا و پرمعنی خواننده را به تامل در مورد معنای واقعی زندگی می‌اندازد. این که می‌توان همیشه خوشحال بود؟ می‌توانیم همه چیز را پیش بینی کنیم؟ می‌توانیم مطمئن باشیم تصمیمی که می‌گیریم بهترین تصمیم است و چه نتیجه‌ای به همراه دارد؟ این کتاب به ما کمک می‌کند در مورد ارزش‌های زندگی تفکر کنیم. از طریق ماجراجویی‌های نورا، می‌توانیم به درک عمیق‌تری از خود‌مان و مسیر‌مان پیدا کنیم. کتابخانه نیمه شب باعث می‌شود پرسش‌های عمیق و مهمی در مورد زندگی برای‌مان ایجاد شود. پرسش‌هایی در مورد مرگ، خوشبختی، معنا. ما در این کتاب شاهد مسیری هستیم که نورا طی می‌کند تا از غم و اندوهی که دچارش است به پذیرش و صلح با خودش برسد.

کلام آخر برای کتاب کتابخانه نیمه شب

در پایان باید به این موضوع توجه داشته باشیم که زمانی که غم و رنجی عمیقی را تجربه می‌کنیم، به تنهایی بیرون آمدن از آن دشوار است. گاهی چنان در غم و ناامیدی فرو می‌رویم که حتی یک قدم هم برای بهبود حال‌مان نمی‌توانیم برداریم. در این شرایط با حمایت و توجه‌ای که از دیگران دریافت می‌کنیم ،‌ می‌توانیم به این حس گم شدگی‌مان غلبه کنیم و در دل تاریکی‌ها، روزنه‌ای از روشنایی بیابیم. یافتن فردی امن در این شرایط چندان آسان نیست. اما شما می‌توانید از کمک متخصصان روانشناسی بهره‌مند شوید.

اگر شما هم حس و حالی شبیه نورا دارید، اگر مدام این فکر را دارید که زمان را از دست داده‌اید و زندگی‌تان پر شده از حسرت و اشتباه، اگر فکر می‌کنید برای گرفتن تصمیم‌های جدید دیر شده است و زندگی‌تان تا ابد قرار است به همین روال بگذرد. اگر در ناراحتی و ناامیدی غوطه‌ور هستید، پیشنهاد می‌کنیم از روانشناس و مشاور کمک بگیرید. شما می‌توانید باری دیگر زندگی جدیدی با انتخاب های جدید برا‌ی خود بسازید.


 

 منبع خبر