«نفوذ» شاخودُم ندارد!

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مثل جنگ اطلاعاتی – امنیتی که خیلی پیش از درگرفتن جنگ 12 روزه میان ایران و اسرائیل، درگرفته است. پس سادهاندیشی است اگر فکر کنیم «موساد» پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع فالودهخوری و ارتباطات رسمی اما پنهانیاش با «ساواک»، دُمش را روی کولش گذاشت، رفت و بیخیال فعالیت در ایران شد. آن هم ایرانی که جمهوری اسلامی با داعیههای ضدصهیونیستی در آن پا گرفته بود! حرف و حدیثها و راست و دروغهایی هم که این روزها درباره میزان نفوذ اسرائیل در ایران و تأثیراتش بر پیروزی یا شکست در جنگ میخوانید و میشنوید تأییدکننده همین واقعیت است که جنگ از نوع اطلاعاتیاش نه سروصدا دارد و نه پایان.
بلور اسرائیلی-ایرانی
قدمت و سابقه حضور و فعالیت «موساد» در ایران اگرچه به اندازه حضور سازمانها و عوامل جاسوسی اروپایی و آمریکایی نیست، اما آنقدرها هست که بشود برایش تاریخچه نوشت. پس از اینکه «هری ترومن» رئیسجمهور آمریکا در سال 1327 تلاش کرد دست دیپلماتهای ایرانی را بگذارد توی دست دیپلماتهای رژیم صهیونیستی و ایران این رژیم را به رسمیت بشناسد، فقط هشت سال طول کشید تا «موساد» در ایران برای خودش جای پایی پیدا کند. یعنی سال 1335 «ساواک» با همراهی و همکاری نزدیک سیا و موساد در ایران شکل گرفت. دو سال بعد هم پای مأموران «موساد» رسماً به ایران باز شد. براساس خاطرات و اعترافات «حسین فردوست» در سال 1337 یک پروتکل محرمانه همکاری با نام رمز«کریستال» یا «بلور» میان موساد و ساواک به امضا رسید که براساس آن اسرائیلیها سه پایگاه اطلاعاتی را در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان راهاندازی کردند.
«فردوست» در این باره گفته است: «هدف این پایگاهها جمعآوری اطلاعات از عراق و دیگر کشورهای عربی بود... ابتدای کار اکثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند، اما به مرور مأمورانی از کشورهای دیگر هم جذب شدند. از این سه پایگاه، کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمعآوری میشد... باید اضافه کنم که اداره کل دوم ساواک نیز دارای حدود 10 پایگاه برونمرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی بود ولی نتیجه کار این سه پایگاه اسرائیل حتی با مجموع 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود».
هماهنگی این پایگاهها بر عهده یک افسر عراقی-اسرائیلی عضو موساد یعنی سرهنگ «یعقوب نیمرودی» بود. کسی که همزمان رئیس دفتر نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران هم محسوب میشد. دفتری که در سال 1339 به عنوان سفارت مخفی اسرائیل راهاندازی شده بود.
اسناد باقیمانده
پایگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در سال 1346 به دلایل نامشخص تعطیل شدند. برخی گمانهزنیها میگویند مقامهای رده بالای ساواک به مرور متوجه شده بودند منافع طرح «کریستال» بیشتر از آنکه به کیسه اطلاعاتی و امنیتی ایران برود، به جیب اسرائیلیها میرود. یکی از دلایل تعطیل شدن طرح شاید همین مورد بوده باشد. طرح کریستال اگرچه تعطیل شد، اما شبکه اطلاعاتی متشکل از حدود 300 مأمور اسرائیلی به فعالیت خود در ایران ادامه داد. «نیمرودی» هم که این شبکه را هدایت میکرد کماکان در ایران ماند و با برگزاری جلسات منظم با ساواک و اطلاعات ارتش ایران، همکاری نزدیکی داشت.
پایگاه اینترنتی «مرکز بررسی اسناد تاریخی» در این باره مینویسد: «طرح رمزآلود «کریستال یا بلور» اوج همکاری ساواک با سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل و تماماً متضمن مطامع و منافع صهیونیستها بود. طرح کریستال نشان میدهد که چگونه اداره کل دوم و هشتم ساواک عملاً در خدمت برنامهها و اهدافی بوده که اسرائیل در ایران و دیگر کشورهای اسلامی دنبال میکرده است... شناسایی، استخدام، آموزش و اعزام جاسوس به کشورهای اسلامی در قالب طرح کریستال به طور کامل تحت نام و پوشش ساواک اما با هدایت و کنترل و نقشه اسرائیلیها اجرا و عملی شد».
شگرد اصلی اسرائیلیها در اجرای طرح کریستال این بود که افرادی را نشان و استخدام میکردند که به طور کامل در مسیر اهداف و برنامههای اسرائیل بوده و منافع اطلاعاتی و امنیتی ایران را اصلاً مد نظر قرار نمیدادند.
اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل در این طرح مأموران و جاسوسان استخدام شده را به گونهای هدایت میکردند که عمدتاً از سوی سرویس اسرائیل تخلیه اطلاعاتی میشدند و این عده جز در موارد معدود و استثنایی، اخبار و اطلاعات قابل توجهی در اختیار مأموران ساواک قرار نمیدادند و یا اطلاعاتی را که برای ساواک مفید و قابل توجه بود تهیه و جمعآوری نمیکردند. این واقعیتها در اسناد باقیمانده از گزارشهای مدیران مختلف ساواک به طرز شگفتانگیزی جلب توجه میکند.
به نام ساواک به کام موساد
نکته جالب دیگر هزینههای اجرای این طرح است. براساس اسناد ساواک قرار بر این بوده که هزینههای اجرای طرح به نسبت مساوی میان طرف اسرائیلی و ایرانی تقسیم شود، اما اسرائیلیها در مراحل مختلف، با ارائه ارقام جعلی و بعضاً تا چند برابر، به طور آشکار از ساواک اخاذی میکردند. در بعضی گزارشها، کارشناسان و مدیران کل ساواک با اطلاع از این موضوع و خطاب به مقامات مافوق خود نسبت به این شیوه اقدام اسرائیلیها ابراز نارضایتی کردهاند.
طرح کریستال هرازگاهی، آن هم بنا به صلاحدید طرف اسرائیل دستخوش تغییرات و تحولاتی میشد و حتی فعالیت کمیته مشترک بعضاً برای دورههای چند ماهه تعطیل و سپس با پیشنهاد خود اسرائیلیها، دوباره فعالیت آن از سر گرفته میشد. در این قبیل موارد، ساواک معمولاً تابع مصلحتاندیشی و تاکتیک اسرائیلیها بود.
انقلاب که به پیروزی میرسد اگرچه دست و پای موساد و عواملش به صورت رسمی از ایران جمع میشود، اما رد پای برخی از عوامل نفوذی موساد و عوامل طرح کریستال در برخی از رخدادهای سالهای دهه60 و همچنین مرتبط با جریان نفاق (مجاهدین خلق) دیده میشود.
یکی از این موارد فردی به نام «عبدالجلیل لباف» است که در زمان اجرای طرح کریستال، رئیس پایگاه ساواک در عراق است. این فرد پس از پیروزی انقلاب مدعی میشود از طرف حزب بعث عراق تهدید و تطمیع شده که تو اگر به ایران برگردی به دلیل سوابقت اعدام میشوی اما اگر در عراق و در خدمت دستگاه اطلاعاتی حزب بعث بمانی از همه امکانات برخوردار خواهی بود. بنا به گفته مرحوم حجتالاسلام دعایی، این فرد عراقیها را پیچانده به ایران فرار میکند. این فرد که به قول خودش یکی از رئیسان تشکیلات و طرح کریستال بوده و اغلب در عراق برای موساد فعالیت میکرده است بعدها توسط «خسروتهرانی» در اطلاعات نخستوزیری وقت به کار گرفته میشود و خیلیها میگویند تا پایان جنگ تحمیلی هم در تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی کشور مشغول به فعالیت بوده و بعد بازنشسته شده است!
منبع: قدس
انتهای پیام/