داستان کوتاه و خنده‌دار ملانصرالدین در میانه جنگ/ بله خوب، درسته مُلا ساده بوده ولی در زیرکی هم حریف نداشته👌

داستان کوتاه و خنده‌دار ملانصرالدین در میانه جنگ/ بله خوب، درسته مُلا ساده بوده ولی در زیرکی هم حریف نداشته👌
  ساعدنیوز: در ادامه با داستان کوتاه و باحال ملانصرالدین همراه ما باشید.در این داستان، ملا نصرالدین با استفاده از یک موقعیت جدی و جنگی، یک موقعیت طنزآمیز ایجاد می‌کند.

به گزارش سرویس فرهنگ وهنر ساعد نیوز، یکی از داستان‌های مشهور ملا نصرالدین در جنگ این است که او به همراه سربازان به جنگ رفته بود و در حالی که یک سپر بزرگ به دست داشت، سنگی به سرش خورد و او را زخمی کرد. ملا نصرالدین با نشان دادن سپر بزرگ خود به سربازان گفت: «مگر شما این سپر بزرگ را نمی‌بینید که سنگ را به سر من می‌زنید؟» 😄

این داستان به طنز نشان می‌دهد که ملا نصرالدین در عین سادگی، از زیرکی خاصی برخوردار است.

در این داستان، ملا نصرالدین با استفاده از یک موقعیت جدی و جنگی، یک موقعیت طنزآمیز ایجاد می‌کند. او با نشان دادن سپر خود، عملاً ناتوانی خود را در دفاع از خود در برابر سنگ به رخ می‌کشد، اما به جای پذیرش این ناتوانی، به صورت طنزآمیز آن را به گردن سربازان می‌اندازد. این نوع نگاه به مسائل، از ویژگی‌های بارز داستان‌های ملا نصرالدین است.

علاوه بر این داستان، داستان‌های دیگری نیز از ملا نصرالدین در جنگ وجود دارند که معمولاً با طنز و زیرکی همراه هستند و به نوعی مسائل اجتماعی و رفتارهای انسانی را به چالش می‌کشند.


مطالب خواندنی سبک زندگی را در خوشه خبر از دست ندهید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها