پنجشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 26؛ بیامد یکی موبدی چرب دست / شکوه رستم در کودکی + متن صوتی و معنی اشعار

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
دربارهی کتاب شاهنامه فردوسی
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
نکوداشتهای کتاب شاهنامه فردوسی
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 26
فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 26
خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 26
یکی از موبدان زیرک به دیدار رودابه، همسر زال، آمد و با استفاده از شراب او را مست کرد تا عملیات مهمی را انجام دهد. او پهلوی رودابه را بدون درد شکافت و فرزندشان، رستم، را به دنیا آورد. این بچه به قدری بزرگ و شگفتانگیز بود که همه از دیدن او متعجب شدند. رودابه که هنگام تولد رستم بیهوش بود، وقتی که به هوش آمد و پسرش را دید، خوشحال شد و به او نام رستم دادند. در همان زمان، لباسی از حریر برای کودک ساختند که بر آن نقشهای زیبایی از ناهید و خورشید بود و به او نشانی از قدرتش دادند. سپس برای معرفی رستم نزد پدربزرگش، سام، او را در لباسی از زری و ابریشم به او نشان دادند. سام وقتی این تصویر از رستم را دید، بسیار خوشحال شد و گفت که اگر رستم حتی نیمی از این نیرو را در زندگی پیدا کند، موفق خواهد بود. سپس به ترتیب جشن بزرگی برای تولد رستم در سراسر زابلستان و کابلستان برگزار شد و همه از این واقعه خرسند بودند. زال نیز در مقابل نامهای به سام فرستاد و از خداوند و گردش روزگار قدردانی کرد. او آرزو کرد که رستم زنده بماند و دنیا به او ببالد. بعدها، رستم به اندازهای نیرومند شده بود که ده دایه برایش شیر میآوردند و او بسیار قوی و زیبا رشد کرد. زمانی که هشت ساله شد، همچون سرو بلند و زیبا شده بود. او به پایهای رسید که گویا سام، پهلوان بزرگ، دوباره به دنیا آمده است.
برگردان به زبان ساده
# بیامد یکی موبدی چرب دست
مر آن ماه رخ را به می کرد مست
هوش مصنوعی: یک موبد با دستی نرم و چرب آمد و آن ماه رخ را به می مشغول کرد و مست ساخته بود.
# بکافید بیرنج پهلوی ماه
بتابید مر بچه را سر ز راه
هوش مصنوعی: به آرامی و بدون زحمت، سایهی ماه را بر روی فرزندتان بیندازید تا او را از مسیر زندگی به سمت درست هدایت کنید.
# چنان بیگزندش برون آورید
که کس در جهان این شگفتی ندید
هوش مصنوعی: آنچنان او را بیدردسر و بیخطر به بیرون بیاورید که هیچکس در دنیا چنین چیزی را ندیده باشد.
# یکی بچه بد چون گوی شیرفش
به بالا بلند و به دیدار کش
هوش مصنوعی: یک بچهی سرکش مانند توپ در حال پرتاب، سر به آسمان میبرد و به جلو میآید تا خود را نشان دهد.
# شگفت اندرو مانده بد مرد و زن
که نشنید کس بچهٔ پیل تن
هوش مصنوعی: عجیب است که هم مرد و هم زن متعجب ماندهاند، چرا که هیچکس صدای فرزند فیل را نشنید.
# همان دردگاهش فرو دوختند
به دارو همه درد بسپوختند
هوش مصنوعی: به داروخانه او، همه دردها را با دارو درمان کردند و تمامی مشکلات و آلام را برطرف کردند.
# شبانروز مادر ز می خفته بود
ز می خفته و هش ازو رفته بود
هوش مصنوعی: مادر در تمام طول روز در خواب بود و به خاطر نوشیدنی که مصرف کرده بود، از حال رفته بود.
# چو از خواب بیدار شد سرو بن
به سیندخت بگشاد لب بر سخن
هوش مصنوعی: زمانی که سرو از خواب بیدار شد، به سیندخت نگاه کرد و زبان به گفتگو باز کرد.
# بر او زر و گوهر برافشاندند
ابر کردگار آفرین خواندند
هوش مصنوعی: ابر خداوند درخشش و ثروت را بر او نثار کرد و همه به خاطر او آواز شکر و ستایش سر دادند.
# مر آن بچه را پیش او تاختند
به سان سپهری برافراختند
هوش مصنوعی: بچه را به او آوردند و مانند سربازی که سپاه را به جلو میبرد، او را در جایگاه خاصی قرار دادند.
# بخندید از آن بچه سرو سُهی
بدید اندرو فر شاهنشهی
هوش مصنوعی: بخندید و شادی کردند، چرا که در آنجا فرزند شاهنشاه را مشاهده کردند که همچون سرو بلند و زیباست.
# برستم بگفتا غم آمد به سر
نهادند رستمش نام پسر
هوش مصنوعی: برستم گفتند که غم به او روی آورده است و نام پسرش را رستم گذاشتند.
# یکی کودکی دوختند از حریر
به بالای آن شیر ناخورده شیر
هوش مصنوعی: یک کودک را با پارچه نرم و لطیف پوشاندهاند و بر روی او شیری گذاشتهاند که هنوز شیر نخورده است.
# درون وی آگنده موی سمور
به رخ بر نگاریده ناهید و هور
هوش مصنوعی: درون او موهایی چون موی سمور وجود دارد که بر روی آن تصویرهایی از ناهید و هور نقش بسته است.
# به بازوش بر اژدهای دلیر
به چنگ اندرش داده چنگال شیر
هوش مصنوعی: او به بازوی خود، قدرتی همچون اژدهای شجاع را به دست گرفته و در دلش نیرویی مانند چنگال شیر را احساس میکند.
# به زیر کش اندر گرفته سنان
به یک دست کوپال و دیگر عنان
هوش مصنوعی: سوارکار با یک دست خود لگام اسب را گرفته و با دست دیگر نیز به تیزیهای سنان (نوعی نیزه یا چماق) در زیرش توجه دارد.
# نشاندندش آنگه بر اسپ سمند
به گرد اندرش چاکران نیز چند
هوش مصنوعی: او را بر روی اسب نیرومند نشاندند و در اطرافش نیز چندین نگهبان حاضر شدند.
# چو شد کار یکسر همه ساخته
چنان چون ببایست پرداخته
هوش مصنوعی: زمانی که کارها به پایان رسید، همه چیز به شکلی که باید باشد به خوبی آماده شده است.
# هیون تکاور برانگیختند
به فرمان بران بر درم ریختند
هوش مصنوعی: هیوانی بزرگ و قوی را به دستور بران به حرکت درآوردند و بر درم ریختند.
# پس آن صورت رستم گرزدار
ببردند نزدیک سام سوار
هوش مصنوعی: پس آن جنگجوی قدرتمند و شجاع، به نزد سام سوار آوردند.
# یکی جشن کردند در گلستان
ز زاولستان تا به کابلستان
هوش مصنوعی: در یک جشن باشکوه که در گلستان برگزار شد، از منطقه زاولستان تا کابلستان مردم شرکت کردند.
# همه دشت پر باده و نای بود
به هر کنج صد مجلس آرای بود
هوش مصنوعی: تمام دشت پر از شراب و ساز و نوا بود و در هر گوشهاش صدها مهمانی و مجلس زیبا برقرار بود.
# به زاولستان از کران تا کران
نشسته به هر جای رامشگران
هوش مصنوعی: در سرزمین زاولستان، در هر نقطهای، نوازندگان و شادیآفرینان حضور دارند و خوشی را برپا کردهاند.
# نبد کهتر از مهتران بر فرود
نشسته چنان چون بود تار و پود
هوش مصنوعی: هیچ گاه افراد کوچکتر از بزرگان نباید در جایگاه پایینتری قرار بگیرند، همانطور که تار و پود یک بافت به هم پیوسته و وابستهاند.
# پس آن پیکر رستم شیرخوار
ببردند نزدیک سام سوار
هوش مصنوعی: سپس جسد رستم، که هنوز کودک بود، را به نزد سام، سوارکار آوردند.
# ابر سام یل موی بر پای خاست
مرا ماند این پرنیان گفت راست
هوش مصنوعی: ابر سام یل، زلف و موی من را به هم پیچید و به بلندی آن برخاست، به همین میماند که این پارچه بیزر نرم و زیبا از حقیقت کلام میگوید.
# اگر نیم ازین پیکر آید تنش
سرش ابر ساید زمین دامنش
هوش مصنوعی: اگر نیمی از این بدن به سمت آسمان برود، سرش در ابرها خواهد بود و زمین دامن او را خواهد گرفت.
# وزان پس فرستاده را پیش خواست
درم ریخت تا بر سرش گشت راست
هوش مصنوعی: پس از آن، فرستاده را خواست و پولی بر سرش ریخت تا او راست ایستاد.
# به شادی برآمد ز درگاه کوس
بیاراست میدان چو چشم خروس
هوش مصنوعی: به شادی از درگاه ورود کرد و میدان را مانند چشمان خروس آراست.
# میآورد و رامشگران را بخواند
به خواهندگان بر درم برفشاند
هوش مصنوعی: او میآید و نوازندگان را به خواندن میطلبد و به درخواست کنندگان بر در خانهام برف میافکند.
# بیاراست جشنی که خورشید و ماه
نظاره شدند اندران بزمگاه
هوش مصنوعی: جشنی را برپا کن که در آن خورشید و ماه به تماشا نشستهاند و از زیبایی آن بزم لذت میبرند.
# پس آن نامهٔ زال پاسخ نوشت
بیاراست چون مرغزار بهشت
هوش مصنوعی: در نتیجه، زال جواب نامه را نوشت و آن را با زیبایی تزئین کرد، مانند چمنزار بهشت.
# نخست آفرین کرد بر کردگار
بران شادمان گردش روزگار
هوش مصنوعی: در ابتدا، خداوند را ستایش میکند و به خاطر خوشحالیای که به او دست داده، از دنیای پیرامونش قدردانی میکند.
# ستودن گرفت آنگهی زال را
خداوند شمشیر و کوپال را
هوش مصنوعی: پس از آن، خداوند زال را ستایش کرد و او را با شمشیر و کلاهخود (کوپال) مجهز ساخت.
# پس آمد بدان پیکر پرنیان
که یال یلان داشت و فر کیان
هوش مصنوعی: سپس به سوی آن موجود زیبا که موهایش مانند یال اسبان زبده و با شکوه پادشاهان بود، آمد.
# بفرمود کین را چنین ارجمند
بدارید کز دم نیابد گزند
هوش مصنوعی: او دستور داد که این چیز را چنین بزرگ و با ارزش نگه دارید، زیرا از آن دم به بعد آسیبی به آن نخواهد رسید.
# نیایش همی کردم اندر نهان
شب و روز با کردگار جهان
هوش مصنوعی: ظاهراً در تنهایی و در خفا از صبح تا شب با معبود خود دعا و نیایش میکردم.
# که زنده ببیند جهانبین من
ز تخم تو گردی به آیین من
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد جهان را ببیند، باید از وجود تو و گنجایش تو بهرهبرداری کند و به شیوه من زندگی کند.
# کنون شد مرا و ترا پشت راست
نباید جز از زندگانیش خواست
هوش مصنوعی: حالا که من و تو به هم نزدیک شدهایم، نباید از کسی جز زندگان درخواست کنیم که نگهدار ما باشد یا پشتیبان ما باشد.
# فرستاده آمد چو باد دمان
بر زال روشن دل و شادمان
هوش مصنوعی: فرستاده مانند باد در دم صبح به زال آمد، که دلش روشن و شاد است.
# چو بشنید زال این سخنهای نغز
که روشن روان اندر آید به مغز
هوش مصنوعی: زمانی که زال این کلمات زیبا را شنید، دانست که فردی با فکر و اندیشه روشن به ذهنش راه پیدا خواهد کرد.
# به شادیش بر شادمانی فزود
برافراخت گردن به چرخ کبود
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی او، خوشحالی من هم بیشتر شد و با این حال، سرش را به سوی آسمان بلند کرد.
# همی گشت چندی بروبر جهان
برهنه شد آن روزگار نهان
هوش مصنوعی: مدتی در دنیا زندگی میکرد و زمانی فرا رسید که روزگار در پردهای از پنهانی قرار گرفت.
# به رستم همی داد ده دایه شیر
که نیروی مردست و سرمایه شیر
هوش مصنوعی: به رستم که قهرمان بزرگی است، شیر مادرش را میدهند تا به او نیروی مردانگی و شجاعت ببخشد، چرا که او خود قدرتی بینظیر و مانند شیر دارد.
# چو از شیر آمد سوی خوردنی
شد از نان و از گوشت افزودنی
هوش مصنوعی: زمانی که کودک از شیر به سمت غذاهای دیگر میرود، میتواند نان و گوشت را نیز به رژیم غذایی خود اضافه کند.
# بدی پنج مرده مراو را خورش
بماندند مردم ازان پرورش
هوش مصنوعی: بدی پنج، مرا از دست دادن و در نتیجه، خورشید زندگیام خاموش شد و به این ترتیب، مردم از یادآوری و پرورش آن بدی رنج میبرند.
# چو رستم بپیمود بالای هشت
بسان یکی سرو آزاد گشت
هوش مصنوعی: وقتی رستم به بالای هشت رسید، مانند یک درخت سرو آزاد و سربلند شد.
# چنان شد که رخشان ستاره شود
جهان بر ستاره نظاره شود
هوش مصنوعی: چنان شد که دنیا مانند یک ستاره درخشان میشود و همه به تماشای این ستاره میپردازند.
# تو گفتی که سام یلستی به جای
به بالا و دیدار و فرهنگ و رای
هوش مصنوعی: تو گفتی که سام یلست به جایی رسیده که در آنجا فرهنگ، دانش و دیدار با دیگران اهمیت دارد.
داستان کامل پادشاهی منوچهر
پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.
تاجگذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران
منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکشهای فراوان با دشمنان پدریاش، به تاجوتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و بهعنوان جانشین قانونی تاجوتخت معرفی گردید.
پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزیهای او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاجگذاریاش را جشن گرفتند.
مراسم تاجگذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی میدید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشاندهندهٔ آغاز دورهای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.
منوچهر با سوگند به ارزشهای پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دورهای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.
سخنان سام نریمان در مراسم تاجگذاری منوچهر
در ادامه مراسم تاجگذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نامآور ایران و یکی از نزدیکترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که بهعنوان یکی از ستونهای قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکیاش شناخته میشد، با صدایی محکم و دلگرمکننده گفت:
"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایرانزمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی مینشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاکنهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.
منوچهر با بهرهگیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول میدهم که او حافظ آرمانهای ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما میخواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."
سام نریمان، پهلوان بزرگ ایرانزمین
سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایرانزمین و از تبار نریمان است. او نهتنها بهعنوان یکی از برجستهترین جنگاوران ایران شناخته میشد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا میکرد. سام با شجاعت و وفاداریاش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و بهعنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهمترین خدمات او به ایران بزرگ است.
زاده شدن زال، پهلوان موی سپید
زال، پسر سام نریمان، از همان لحظهای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانهای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را بهعنوان فرزندی نپذیرد.
سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمیتوانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانهای میتواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.
رها کردن زال در کوه البرز
سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگها و برفها رها کرد. او باور داشت که زال نمیتواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.
زال و سیمرغ
در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانهای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بیگناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بالهای خود زال را به لانهاش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسانها فرا رسید
بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسانها
سالها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوههای البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسانهای دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونهای بود که باید به جهان انسانها بازمیگشت.
روزی سیمرغ که آیندهنگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسانها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسانها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقشآفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بالهای خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.
ملاقات دوباره زال و سام نریمان
در همین زمان، سام نریمان که سالها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی میکرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور میکرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانهای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.
سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جستوجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبهرو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفتزده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار میکرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.
سام، زال را در آغوش گرفت و او را بهعنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسانها با استقبال گستردهای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.
دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه
پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوریها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژهای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.
منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.
ملاقات زال و منوچهر در دربار
وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه میکردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانهاش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگیاش را تعریف کند.
زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.
سخنان منوچهر با زال
پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانهای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهرهمند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوریهایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."
با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را بهعنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیتهای کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.
تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو