زیباترین غزل تاریخ ادبیات را با صدای رشید کاکاوند از کمال خجندی درباره عشق و حسرت بشنوید؛ حافظ و سعدی هم به پاش نمیرسن + ویدئو / ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند...

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، رشید کاکاوند (زادهٔ 1346 در نیشابور) دکتر ادبیات فارسی، شاعر، داستاننویس، ترانهسرا، پژوهشگر ادبیات فارسی، مجری رادیو و تلویزیون و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی است. دوره کارشناسی ادبیات را در دانشگاه علامه طباطبایی، فوق لیسانس در دانشگاه آزاد کرج و دکتری ادبیات فارسی را دردانشگاه کردستان در سنندج خوانده و اکنون عضو هیئت علمی و مدرس دانشگاه آزاد کرج است. کاکاوند به تفأل حافظ و قصهگویی نیز معروف است.
کمالالدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت. بسیاری او را پیوند دهنده ادب فارسی ایران با ادب فارسی تاجیکستان میدانند. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد و غالبا مقرون به ذوق عرفانی است. کمال خجندی معاصر حافظ بود وی در سال 792 هجری قمری یا 808 هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در تبریز است. دیوان اشعار این شاعر نامدار توسط سید جابر موسوی در گنجور در دسترس قرار گرفته است.
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالیست که دیدن نگذارند
صد شربت شیرین ز لبت خسته دلانرا
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
زلف تو چه امکان کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره زدن و جامه دریدن نگذارند
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که در افتاد پریدن نگذارند
( کمال خجندی )
این شعر درباره عشق و حسرت شاعر برای نزدیکی به محبوبش است. شاعر از موانع و محدودیتهایی که بر سر راه عشقش وجود دارد صحبت میکند. او میگوید که حتی حسرت دیدن محبوب را هم از او میگیرند و هر خواستهای که دارد مانع آن میشوند. شاعر به زیباییهای محبوب اشاره میکند و این که رقبایش مانع او میشوند. همچنین به وضیعت خود اشاره میکند که دلش از عشق پاره پاره شده و نمیتواند به آرزوهایش برسد. در کل، شعر حسرت، ناامیدی و تمنای عشق را به تصویر میکشد.