پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»: سفرنامه کازما، سفرنامه خاطرات آکی ئوکازما، نخستین وزیرمختار ژاپن در ایران است. ایران خاطرات از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۱ ادامه دارد. کتاب فوق با ترمه دکتر هاشم رجبزاده، از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسیده است.
هر دسته یک طبل نواز دارد، و عزاداران به آهنگ آن طبل خود را با زنجیر میزنند؛ ضرب آهنگ طبل که تند میشود آنها هم تندتر زنجیر میزنند به دنبال دستههای زنجیرزن، اسبی که با زره باشکوه و آراسته، و گاه با سپر و کلاه خود سوراخ شده با تیر، زینت شده است، میآید. به دنبال آن بازیگر اصلی مراسم آن، روز مردی که به هیأت امام حسین درآمده است و مردانی که خود را شبیه برادرش عباس و یارانش درآوردهاند، سوار بر اسبهای زیبا و آراسته به ساز و برگ روانند هم امام حسین و هم (حضرت) عباس زره ایرانی مرصع و شکوهمندی در بردارند که آن را بیشتر از خانوادههای بزرگ و قدیمی یا عتیقه فروشان معروف میگیرند همۀ اهل بیت و خویشان (امام) حسین لباس سبز پوشیدهاند. حتماً در میان این جمع نوجوانی هست از همه برازندهتر که گیرایی بیمانند دارد او شبیه، قاسم پسر عم (امام) حسین است.
روایت کردهاند که او در جنگی که در روز عروسیاش در گرفت، کشته شد. پس در آن راهپیمایی رختخواب دامادیش را که از سوی عروسش فرستاده شده، و اثاث مجللی را که زیورها و منسوجهای زیبا گرداگر آن آویخته است و چراغ ایرانی در میان آن گذاشتهاند تا جلوه بیشتر یابد همان حجله میبرند. پس از این شبیهها و حجله مردان تنومند که از کمر به بالا تقریباً برهنهاند میآیند، و همچنان که با دست و بازو بر سینه و شانه خود میزنند راه میپیمایند گاهی سردسته عزاداران میایستد و به دسته فرمان میدهد که درجا بزنند همه به فریاد، «علی» و حسین میگویند و دسته باز به راه میافتد و رفته رفته قدمهایشان تند میشود و هربار در پیش رفتن و ایستادن با هم دم میگیرند؛ و چکاچک شمشیرها که به هم میزنند طنین ترس آور دارد.
در دهۀ عزاداری محرم روز دهم است که نمایش مید دهند و شبیه میگردانند، اما راهپیمایی و سینه و زنجیرزنی تقریباً هر روز برگزار میشود، و سرانجام شامگاه روز دهم برای شیعیان علوی به خصوص شبی پر قدر است. در این شب، دستههای عزادار چیزهایی را که شبیه پیکر حسین و تابوت عباس ساختهاند بر دوش میبرند بینندگان همه اشک میریزند و ماتم زدهاند. گاهی از کنار این نعشها دست یا پای شبیه را میتوان، دید، اما البته سر مردی که شبیه نعش شده با دقت پوشانده شده است و دیده نمیشود. دو کبوتر با زنجیر به نعش (امام) حسین بسته شده است که آن را پاسداری میکنند و بال این کبوترها هم به خون آغشته است. دختری جوان که گویا دختر (امام) حسین است بر کجاوه نشسته و بر سر سر و مویش خس و خاک ریخته. است همچنانکه دسته شبیه شهدا) و کاروان اسرا پیش کنند و میرود مردمی که به نظاره ایستادهاند دستها را به سوی جنازهها باز میکـ میگریند. یک شبیه که به جای شمر بازی میکند با چند جلاد سرخ پوش پیرامون و محافظ اسیرانند آنها به هیأت ملاهای اریخا چنانکه در تصویر پیداست، در سازی که به شاکوهاچی نی لبک ژاپنی مانند است میدمند و پیش میروند.
آوای این سازهای عزا با صدا و همهمه شهر در هم میشود و جهان علوی را تکان میدهد. سر اسب حامل شبیه نعش (شهدا را با پر طاووس زینت دادهاند سردار لشکر یزید که بر امام حسین پیروز شد مرد بدعهد اهل کوفه عبدالرحمن بن زیاد، سراپا سرخ پوشیده است. ابن زیاد حتی چترش هم سرخ است. عمر بن سعد و لشکریانش هم جامه سرخ در بردارند در میان آنها فقط دو طـفـل انـد کـه سـبز پوشیده و آنها را با طناب سرخ بستهاند و میبرند این نشان میدهد که در آن وقت فرزندان یاران امام حسین آزار میدیدند و آنان را به اسیری میبردند. این طفلان که شیون کنان میروند قاپوق ۲ بر دوش دارند این قاپوق سه گوشه و از چوب درست شده است. در پایان این کاروان دسته بنی امیه میرود، و در آن میان «فرنگی» یعنی مردی پیرو آیین مسیح هست برابر داستانهای شیعی، یکی از فرنگیان مسیحی با امام حسین همدلی داشت و سرانجام هم به لشکر حسین پیوست و در میان یاران و در سوی او جنگید. این پیرو دین عیسی کلاهی همچون کلاه خود بر سر دارد لباس رزم همسان دیگران پوشیده، عینک بر چشم و دستکش بر دست دارد و بر اسب نشسته است.