یکشنبه با شاهنامه فردوسی: نوذر- بخش 8؛ بشد ویسه سالار توران سپاه / نبرد سخت توران و ایران و جاری شدن رودی از خون + متن صوتی و معنی اشعار

یکشنبه با شاهنامه فردوسی: نوذر- بخش 8؛ بشد ویسه سالار توران سپاه / نبرد سخت توران و ایران و جاری شدن رودی از خون + متن صوتی و معنی اشعار
  ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. یکشنبه‌ و چهارشنبه هر هفته منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: نوذر - بخش 8

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ نوذر - بخش 8

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ نوذر - بخش 8

پس از آنکه ویسه، فرمانده لشکر توران، با سپاهی بزرگ و آماده برای کینه‌خواهی به میدان آمد، در راه با خبر شد که قارن، فرمانده ایرانی، پسرش را کشته است. ویسه به سرعت به سوی پارس حرکت کرد تا با قارن مقابله کند. همان‌طور که قارن به سوی میدان نبرد می‌رفت، سپاهی از توران به فرماندهی ویسه در مقابل او صف کشید. ویسه از وسط سپاه خود فریاد زد و قارن را تهدید کرد که تمام سرزمین‌ها در دستان آن‌هاست و برای قارن آرامگاهی نخواهد بود. قارن پاسخ داد که او نه از ترس و نه از گفت‌وگوی بی‌مورد به عقب نرفته است، بلکه برای کسب کینه پسر ویسه آمده بود و اکنون آماده جنگ با خود ویسه است. نبردی سخت درگرفت و سپاه‌ها به هم آویخته شدند، خون به رود جاری همانند شد. در این نبرد، قارن و ویسه رویاروی یکدیگر قرار گرفتند. ویسه، پس از اینکه بسیاری از یارانش کشته شدند، مجبور به عقب‌نشینی شد و سرانجام به سوی افراسیاب رفت، در حالی که از غم پسرش اشک از چشمانش می‌ریخت.

برگردان به زبان ساده

# بشد ویسه سالار توران سپاه

ابا لشکری نامور کینه‌خواه

هوش مصنوعی: سالار بزرگ توران به همراه لشکری معروف و کینه‌توز در میدان حاضر شد.

# ازان پیشتر تابه قارن رسید

گرامیش را کشته افگنده دید

هوش مصنوعی: قبل از اینکه به میدان قارن برسد، دید که گرامی‌اش را کشته‌اند و بر زمین افتاده است.

# دلیران و گردان توران سپاه

بسی نیز با او فگنده به راه

هوش مصنوعی: دلیران و جنگجویان توران با نیروهای زیادی نیز به راه افتاده‌اند.

# دریده درفش و نگونسار کوس

چو لاله کفن روی چون سندروس

هوش مصنوعی: درفش (پرچم) پاره و نواختن (آوای) کوس (طبل) افت کرده است، مانند لاله‌ای که کفن رویش را پوشانده مثل درختی که دراز و سر بلند است.

# ز ویسه به قارن رسید آگهی

که آمد به پیروزی و فرهی

هوش مصنوعی: خبر رسید که از ویسه به قارن رسیدند و پیروزی و موفقیت را با خود آوردند.

# ستوران تازی سوی نیمروز

فرستاد و خود رفت گیتی فروز

هوش مصنوعی: مردی از نژاد عرب به سمت نیمروز (منطقه‌ای در جنوب) سفر کرد و خودش به جایی رفت که جهان را روشن می‌کرد.

# ز درد پسر ویسهٔ جنگجوی

سوی پارس چون باد بنهاد روی

هوش مصنوعی: از درد و ناگواری پسر ویسهٔ جنگجو، به سمت پارس چون باد حرکت کرد و روی خود را برگرداند.

# چو از پارس قارن به هامون کشید

ز دست چپش لشکر آمد پدید

هوش مصنوعی: هنگامی که قارن از ناحیه پارس به سمت هامون رفت، از سمت چپ او لشکری به ظهور رسید.

# ز گرد اندر آمد درفش سیاه

سپهدار ترکان به پیش سپاه

هوش مصنوعی: پرچم سیاه سپهدار ترک‌ها از میان گرد و غبار به پیش سپاه می‌آید.

# رده برکشیدند بر هر دو روی

برفتند گردان پرخاشجوی

هوش مصنوعی: دوستداران در هر دو طرف، از میدان جنگ رفتند و مبارزان پرخاشجو به سرعت دور شدند.

# ز قلب سپه ویسه آواز داد

که شد تاج و تخت بزرگی به باد

هوش مصنوعی: دل سپهبد ویسه فریاد زد که تاج و تخت بزرگی نابود شد.

# ز قنوج تا مرز کابلستان

همان تا در بست و زابلستان

هوش مصنوعی: از قنوج تا مرز کابل، همگی در یکجا جمع شده‌اند و به نوعی در بست و زابلستان قرار دارند.

# همه سر به سر پاک در چنگ ماست

بر ایوانها نقش و نیرنگ ماست

هوش مصنوعی: همه چیز در دست ماست و همه جا آثار و دسیسه‌های ما دیده می‌شود.

# کجا یافت خواهی تو آرامگاه

ازان پس کجا شد گرفتار شاه

هوش مصنوعی: کجا می‌خواهی آرامش پیدا کنی، وقتی که بعد از آن گرفتار شاه شدی؟

# چنین داد پاسخ که من قارنم

گلیم اندر آب روان افگنم

هوش مصنوعی: من به او پاسخ دادم که من همچون قایق سبک بالی هستم که در آب جاری شناور می‌شود.

# نه از بیم رفتم نه از گفت‌وگوی

به پیش پسرت آمدم کینه جوی

هوش مصنوعی: من نه به خاطر ترس آمدم و نه به دلیل صحبت‌هایی که انجام شد، بلکه به خاطر اینکه تو را به یاد پسرم بیاورم، با کینه و دشمنی آمدم.

# چو از کین او دل بپرداختم

کنون کین و جنگ ترا ساختم

هوش مصنوعی: وقتی که از دشمنی او دل و ذهنم را رها کردم، حالا خودم به جنگ و دشمنی با تو پرداخته‌ام.

# برآمد چپ و راست گرد سیاه

نه روی هوا ماند روشن نه ماه

هوش مصنوعی: یک دایره سیاه که به دور خود می‌چرخد، از هر طرف به نظر می‌رسد که نور را گرفته و نه آسمان روشن باقی مانده و نه ماه دیده می‌شود.

# سپه یک به دیگر برآویختند

چو رود روان خون همی ریختند

هوش مصنوعی: سپه با یکدیگر درگیر شدند و مثل رود، خون بر زمین ریختند.

# بر ویسه شد قارن رزم جوی

ازو ویسه در جنگ برگاشت روی

هوش مصنوعی: در میانه نبرد، قارن جنگجو به سوی دشمن پیشروی کرد و در نبرد، به سمت جنگ برگشت.

# فراوان ز جنگ آوران کشته شد

بآورد چون ویسه سرگشته شد

هوش مصنوعی: بسیاری از جنگجویان در نبردها کشته شدند، و مانند ویسه که حیران و گیج شده بود، به فکر فرو رفتند.

# چو بر ویسه آمد ز اختر شکن

نرفت از پسش قارن رزم‌زن

هوش مصنوعی: وقتی ستاره‌ای به ظهور رسید، دیگر از اردوی جنگ‌جویان عقب‌نشینی نکرد.

# بشد ویسه تا پیش افراسیاب

ز درد پسر مژه کرده پرآب

هوش مصنوعی: تا نزد افراسیاب آمد و از درد پسرش اشک‌هایش جاری شد و چشمانش پر از آب گشت.

داستان کامل پادشاهی نوذر

پادشاهی نوذر هفت سال طول کشید . وقتی سوگ پدرش به پایان رسید بر تخت شاهی تکیه زد و بار عام داد و به سپاه دینار و درم داد و بزرگان به پابوسی او آمدند .مدتی از این ماجرا نگذشته بود که شاه طریقه بیدادگری پیش گرفت و رسمهای پدر را به هم زد و با موبدان و آزادگان دشمنی کرد و دلش اسیر حرص و آز شد و به همین خاطر در پهنه فرمانرواییش بزرگان دست به طغیان زدند و شورش در گوشه و کنار مملکت به پا شد .نوذر شاه ترسید و به سام نامه نوشت که : دلگرمی من به توست . در پادشاهی من آشوب به پا شده است و به تو نیاز دارم .

وقتی سام به ایران آمد بزرگان به استقبالش آمدند و از بیداد نوذر سخن راندند و از سام خواستند که به جای نوذر بر تخت شاهی نشیند . سام گفت : این پسندیده نیست که او را که از نژاد کیان است کنار بگذاریم حتی اگر بعداز منوچهر دختری جانشین او می شد من باز هم از او اطاعت می کردم. درست است که مدتی بیدادگری کرده است اما می توان او را به راه آورد. من نصیحتش می کنم و شما بزرگان هم بیایید و طریق دوستی پیش گیرید و او را تنها نگذارید . بزرگان پذیرفتند . وقتی سام به نزد شاه رفت نوذر او را در آغوش کشید و شاد شد . سام به او گفت : تو از فریدون به جا مانده ای پس چنان باش که همه از تو به نیکی یاد کنند . نباید به این جهان دل ببندی که پایدار نیست. سام بسیار او را نصیحت کرد و نوذر پذیرفت و از اعمال گذشته اظهار پشیمانی کرد پس سام او را با بزرگان آشتی داد و به سوی مازندران رفت .

پادشاهی نوذر

به توران خبر رسید که منوچهر مرده است . پشنگ تصمیم گرفت به ایران سپاه گسیل کند . بزرگان لشگر از جمله ارجاسب و گرسیوز و بارمان و گلباد جنگی و ویسه و فرزند پهلوانش افراسیاب را فراخواند .پشنگ ابتدا از تور و سلم یاد کرد و گفت : برکسی پوشیده نیست که ایرانیان با ما چه کردند و امروز زمان کینخواهی فرا رسیده است . افراسیاب از سخنان پدر منقلب شد و آماده نبرد گشت و به پدر گفت :اگر پدرت زادشم آن زمان تیغ می کشید ما اینطور خوار نمی شدیم. اکنون من مهیای جنگ هستم و به خونخواهی تور و سلم می روم.

اغریرث فرزند دیگر پشنگ به نزد پدر آمد و گفت : اگرچه منوچهر مرد اما سام نریمان زنده است و بزرگانی چون گرشاسپ و قارن نیز هستند . تو خوب می دانی که از دست آنان بر سلم و تور چه رفت . نیای من زادشم حق داشت که جنگ پیشه نکند . ما نیز باید از عقل پیروی کنیم. پشنگ ناراحت شد و گفت : افراسیاب در فکر خونخواهی است و تو اینچنین سخن می گویی؟ وظیفه توست که به کمک برادرت روی . اگر منوچهر بر سلم و تور پیروز شد به خاطر سپاهیان زیادش بود و شما هم باید چنان سپاهیانی بسازید . حالا که منوچهر مرده است من از نوذر واهمه ای ندارم چون جوان و خام است .بنابراین سپاهی از ترکان چین آماده شدند و وقتی لشکر نزدیک جیحون رسید نوذر خبردار شد پس سپاهیانش را به سپهداری قارن گسیل کرد .

افراسیاب در میان دلیران دو سپاهی گرد به نامهای شماساس وخزروان انتخاب کرد و سوارانی را به آنها سپرد و آنها را روانه زابلستان کرد . خبر رسید که سام نریمان مرده است پس بسیار شاد شد و به سپاهیانش نگریست که حدود چهارصد هزار نفر بودند و در مقابل سپاه نوذر صدوچهل هزار نفر می شدند که در برابر آنها به شمار نمی آمدند . پس نامه ای به پشنگ نوشت که پیروزی از آن ماست .وقتی سپیده سر زد دو لشکر در برابر هم قرار گرفتند و صف آرایی کردند ترکی به نام بارمان نزد افراسیاب رفت و گفت : تا کی صبر کنیم من می خواهم هرچه زودتر بجنگم. اغریرث دانا گفت : اگر به بارمان گزندی برسد لشکریان مایوس می شوند پس یک مرد گمنام را باید فرستاد اما افراسیاب از سخن اغریرث ننگش آمد و بارمان را فرستاد .

بارمان به میدان جنگ رفت و جنگجو طلبید . قارن به مردانش نگاه کرد ولی کسی جرات جنگ با بارمان را نداشت به جز برادرش قباد که پیر شده بود . قارن از بیدلی سپاهیانش به خشم آمد و به قباد گفت که دیگر جنگیدن از تو گذشته اگر بلایی سرت بیاید لشکریان مایوس می شوند .قباد گفت: عاقبت همه ما مرگ است . یکی در بستر می میرد و یکی در جنگ . اگر من بمیرم برادرم پابرجاست. پس از مرگم دخمه ای بساز و سرم را با مشک و کافور بشوی و مرا در آن قرار بده تا من در نزد یزدان ایمن شوم.این سخن بگفت و نزد بارمان رفت .در نهایت پس از کشمکشهای زیاد بارمان پیروز شد و از افراسیاب خلعت دریافت کرد.از سوی دیگر قارن و گرسیوز مهیای جنگ شده و لشکریان در هم آمیختند و بعد از اینکه تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند قارن برگشت در حالیکه سوگوار برادر بود .

لشگر کشی پشند

نوذر به گریه افتاد و گفت :پس از مرگ سام اینگونه سوگوار نشده بودم . قارن پاسخ داد تا زنده ام دست از جنگ و حمایت تو نمی کشم اما امروز وقتی با افراسیاب می جنگیدم او جادویی ساخت که در چشم من آب و رنگی نماند و همه جا چون شب تاریک شد و چون هوا تار شد مجبور به بازگشت شدم.روز بعد دوباره جنگ سختی درگرفت و در هر طرف که قارن جنگجو می طلبید آنجا پراز خون می شد . سرانجام نوذر از قلب سپاه برای جنگ افراسیاب آمد تا شب جنگید و افراسیاب چیره شد . ایرانیان که خسته شده بودند فرار کردند .نوذر غمگین طوس و گستهم راصدازد و درد دل کرد و گفت :شما به پارس بروید و شبستان را به کوه البرز ببرید و خود به سپاهان بروید تا شاید از نژاد فریدون یکی دو نفر باقی بماند . شاید دیگر یکدیگر را ندیدیم اگر ما شکست خوردیم ناراحت نشوید که نهایت همین است یکی به خاک می افتد و دیگری به تخت می نشیند .

بعد از دو روز شاه دوباره لشکر را با سختی مهیای جنگ کرد . قارن در قلب لشکر به همراه شاه بود و در چپ تلیمان و سمت راست شاپور بود . از آنسو افراسیاب هم در چپ لشکرش بارمان و در سمت راست گرسیوز را قرار داده بود و خود در قلب سپاه قرار گرفت . جنگ ادامه داشت تا اینکه شاپور کشته شد پس قارن و شاه تصمیم به عقب نشینی گرفتند .افراسیاب به کروخان ویسه نژاد گفت که لشکر را به پارس ببرد .

قارن نگران شبستان و زنان و فرزندان شد ولی شاه گفت که طوس و گستهم را فرستاده است اما سواران ایرانی با نگرانی نزد قارن رفتند و گفتند : ما باید به پارس برویم زیرا آنها زنان و کودکان ما را اسیر می کنند پس شیدوس و کشواد و قارن مشورت کردند و سپاهی آماده کردند و ناامید به دژ سپید رسیدند و در آنجا بارمان و سپاهیانش را دیدند. قارن که از مرگ برادر خشمگین بود برآنها تاخت و او را کشت و سپاهیانش را پراکنده کرد و خود با سپاهش به سوی پارس رفت . وقتی نوذر شنید که قارن رفته است از پس او به راه افتاد تا شاید جان به سلامت ببرد اما افراسیاب فهمید و او را گرفتار کرد و به دنبال قارن میگشت که فهمید او رفته و بارمان را هم کشته است .

افراسیاب اشفته شد و به ویسه گفت : در مرگ پسرت پایدار باش و به جای پسرت با سپاهیان به دنبالش بروید . ویسه به راه افتاد و در راه پسر غرق در خونش را دید و غمگین شد .وقتی قارن از پارس به هامون رسید دید که از دست راست تورانیان می تازند فهمید که بر سر شاه چه بلایی آمده است.ویسه به او گفت : ما تاج و تخت ایران را به چنگ آوردیم از قنوج تا مرز کابل و از آنجا تا بست و زابل همه در چنگ ماست و تو جایی نداری بروی . قارن گفت : اگر شاه نوذر اسیر شماست همیشه اینگونه نخواهدبود و این بلایی است که سر شما هم خواهدآمد .جنگی درگرفت و بسیاری از جنگاوران کشته شدند و ویسه مستاصل شده بود تا اینکه در جنگ تن به تن با قارن شکست خورد و فرار کرد و گریان از درد پسر خود را به افراسیاب رسانید. ازآنسو سپاهیانی برای تسخیر زابل و سیستان به سرکردگی شماساس و خزروان به هیرمند رسیدند . زال که به خاطر مرگ پدر به مازندران رفته بود در زابل حضور نداشت .

اسارت نوذر

مهراب که از آمدن لشکر افراسیاب با خبر شد کسی را نزد شماساس فرستاد که ما از نژاد ضحاک هستیم و از این پادشاهی خوشدل نیستیم و روی دیدن زال را نداریم و با این حیله از حمله آنان جلوگیری کرد و فورا پیکی به جانب زال فرستاد و ماجرا را بازگفت و خواست تا او سریع خود را به زابل برساند.زال با لشکری جنگجو به زابل آمد و شبانه تیرهایی در جمع سپاهیان انداخت . صبحگاه وقتی تیرها را دیدند فهمیدند این تیر زال است .پس جنگ درگرفت و خزروان و زال درگیر شدند و زال با گرز بر سرش کوبید طوریکه جهان پیش چشمش سیاه شد و شماساس را به کمک طلبید ولی او نبود . از گلباد کمک خواست اما او هم از ترس فرار کرد اما زال تیری به سوی او زد و او نقش زمین شد و مجروح گردید . وقتی شماساس سرافکندگی دو پهلوان سپاهش را دید هراسان شد و به سوی افراسیاب فرار کرد اما در راه با قارن روبرو شد و مجبور به جنگ با او شد و همه لشکریان را از دست داد و گریزان با چند مرد دیگر فرار کرد .

به افراسیاب خبررسید که بسیاری از یلان لشکرش رااز دست داده است با خود گفت : چرا نوذر زنده باشد و یاران من به خواری کشته شوند پس کت بسته با شمشیر سر نوذر را زد و سپس به فکر کشتن بستگان شاه افتاد . اما اغریرث گفت : این سرهای بیگناه را از تن جدا مکن . آنها را به من بسپار تا در غاری زندانی کنم. افراسیاب با کراهت قبول کرد.

کشته شدن نوذر

افراسیاب به سمت ری و ایران آمد و بر تخت تکیه کرد .وقتی خبر مرگ نوذر شاه به طوس و گستهم رسید مویه کنان به زابلستان رفتند و از زال کمک طلبیدند . زال به آنها قول مساعدت داد و سپاهیان را به مرور آماده جنگ کرد. از آنسو ایرانیانی که در زندان اغریرث اسیر بودند از او خواستند که آنها را آزاد کند و گفتند تو می دانی که زال و مهراب در زابل و کابل خود را مهیای جنگ میکنند.برزین و قارن و خراد و کشواد همه سپاه را آماده می کنند تا به خونخواهی نوذر آیند اگر افراسیاب بفهمد از کینه آنها مارا می کشد پس تو مارا آزاد کن . اغریرث گفت :اگر شما را آزاد کنم برادرم از من خشمگین می شود صبر کنید تا زال به ساری بیاید و من شما را به او سپارم .

پس آنها نامه به زال نوشته و شرح ماجرا را گفتند که اگر او تا ساری بیاید اغریرث آنها را آزاد می کند و آمل را به آنان می سپارد و به ری می رود .زال پس از خواندن نامه پرسید: چه کسی حاضر است به ساری برود و آنها را بیاورد ؟ کشواد پذیرفت و وقتی به ساری رسید اغریرث رفته بود و اسرا را جا گذاشته بود .وقتی اغریرث به ری آمد افراسیاب خشمگین شد که آیا نگفتم آنها را بکش؟ اغریرث گفت : باید از شرم آب شد . از خدا بترس و بد مکن . جهان ارزش این را ندارد که به خاطرش حتی موری را آزار دهی. افراسیاب از سخنان برادر برآشفت و او را با شمشیر به دو نیم کرد. وقتی زال خبر مرگ اغریرث را شنید گفت: افراسیاب با این کار تاج و تختش را ویران کرد.بدینسان زال همچنان در تدارک سپاه بود و بالاخره سپاه را به سوی پارس روانه کرد . وقتی افراسیاب شنید که زال با سپاهی مجهز می آید لشکر به سوی ری فرستاد و دو سپاه رودرروی یکدیگر قرار گرفتند .

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

مطالب خواندنی سبک زندگی را در خوشه خبر از دست ندهید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها