عشق پاک؛ اجرای زنده و منحصربهفرد همایون شجریان بر سر میز غذا از فریدون مشیری/ لحظاتی که باید قاب طلا گرفت و به یادگار نگه داشت

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز ، فریدون مشیری (Fereydoon Moshiri) 30 شهریور 1305 در تهران به دنیا آمد. خانوادهای که در آن رشد و پرورش یافت اهل فرهنگ و ادب بودند. مادر گهگاهی شعری میسرود و پدربزرگ مادریاش، با تخلص نجم، اشعارش را منتشر میکرد. زمانی که متولد شده بود، در برگهای که در آن روزگار بهجای شناسنامه به مردم میدادند، نامش را میرزا فریدون مشیری نوشته بودند. زمانی که دربارهی معنی میرزا سؤال کرده بود، جواب شنیده بود: کسی که همیشه مینویسد. فریدون مشیری اشعار حافظ و سعدی را از بر بود و یک بار هم یکی از انشاهای مدرسه را به نظم نوشته بود.
کودکی و نوجوانی فریدون مشیری در تهران و مشهد گذشت. وقتی که درسش تمام شد، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و سالهای سال در این مقام کار کرد. هرچند در اشعارش، این روزگار را «عمر ویران» مینامد. فریدون مشیری شعر سرودن را از همان نوجوانی آغاز کرده بود. یک بار شعری به نام «فردای ما» سرود و به مجلهی ایران ما به سردبیری جهانگیر تفضلی فرستاد. این شعر در کنار اشعار شاعرانی منتشر شد که برای این هفتهنامه مینوشتند: شهریار، مهدی حمیدی، فریدون توللی، و نادر نادرپور. همانطور که خودش دوست داشت، شعر را با عشق آغاز کرد.
بزرگسالی، ازدواج و زندگی حرفهای فریدون مشیری
فریدون مشیری اولین دفتر شعرش را در سال 1334 و در 29سالگی منتشر کرد. او که همچنان در وزارتخانه مشغول به کار بود، با نشریاتی مانند روشنفکر، تهران مصور، تماشا و سخن همکاری میکرد. اما بخش عظیمی از فعالیت ادبی فریدون مشیری مربوط به کارش در مجلهی روشنفکر است که زمینهی آشنایی او با بزرگان ادب فارسی مانند علی اکبر دهخدا، دکتر محمد معین و نیما یوشیج بود.
صفحهای که به شعر اختصاص داشت با همت فریدون مشیری رونق گرفت. شاعران بسیاری مانند فروغ فرخزاد و منوچهر آتشی نیز اولین بار اشعارشان را در این مجله منتشر کردند. به عبارت دیگر، فریدون مشیری راهی برای تعالی و ترقی شعر معاصر فارسی و آشنا کردن مردم با شاعران ساخته بود. شعر مشهور «کوچه» نیز در سال 1339 در همین نشریه منتشر شد و بهسرعت جایگاهش را در ادب معاصر ایران پیدا کرد.
فریدون مشیری در سال 1333 با اقبال اخوان ازدواج کرد. فرزند اول آنها، بهار، در سال 1335 به دنیا آمد و فرزند دوم، بابک، در سال 1338 متولد شد. فریدون مشیری در طول سالها سفرهایی به آلمان، آمریکا و سوئد داشت و در برنامههای شعرخوانی بسیار موفقی شرکت کرد. در سالهای پایانی عمرش بیمار بود و در نهایت، سوم آبان 1379، چهره در نقاب خاک کشید. آرامگاه فریدون مشیری در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا قرار دارد.
بهترین کتابهای فریدون مشیری
کتاب تشنهی طوفان اولین اثر فریدون مشیری است که در سال 1334 منتشر شد. این کتاب دربردارندهی اشعاری است که او در دوران جوانی و در فاصلهی بین هجده تا بیستوپنجسالگی سروده است.
کتاب ابر و کوچه اولین بار در سال 1340 منتشر شد و کمی بعد، با اضافه شدن قطعات شعری دیگری به آن، در سال 1346 دوباره چاپ شد. شعر مشهور کوچه نیز در همین دفتر قرار دارد.
کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری در سال 1395 به چاپ رسید و برخی از دلنشینترین و خیالانگیزترین اشعار فریدون مشیری را در دل خود جای داده است.
کتاب تا صبح تابناک اهورایی در سال 1379 انتشار یافت. این کتاب آخرین دفتر شعری است که از فریدون مشیری منتشر شد و اشعاری هم در قالب کلاسیک و هم در قالب شعر نو دارد.
کتاب در گذرگاه جهان گزیدههایی از اشعار فریدون مشیری است که نشر صوتی ماهآوا آن را با صدای معصومه عزیزمحمدی در سال 1397 منتشر کرده است.
متن شعر پرستش فریدون مشیری
ای شب، به پاس صحبت دیرین، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریام
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند، بشتابد به یاریام
ای دل، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگ، کمر بر هلاک من
ای شعر من، بگو که جدایی چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم، که از تو بجز ناله برنخاست،
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ای روشنان عالم بالا، ستارهها!
رحمی به حال عاشق خونینجگر کنید
یا جان من ز من بستانید بیدرنگ
یا پا فرا نهید و خدا را خبر کنید!
آری، مگر خدا به دل اندازدش که من
زین آه و ناله راه به جایی نمی برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم
آخر اگر پرستش او شد گناه من؛
عذر گناه من، همه، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من؛
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما -اگر خدا بدهد- عمر دیگری!