زیباترین متن‌های ادبی درباره درخت؛ اشعار و جملات عمیق و الهام‌بخش

زیباترین متن‌های ادبی درباره درخت؛ اشعار و جملات عمیق و الهام‌بخش
  ساعدنیوز: مجموعه‌ای از زیباترین متن‌های ادبی درباره درخت؛ از اشعار عاشقانه و عرفانی تا جملات الهام‌بخش. این متون، شکوه درخت را در ادبیات فارسی و جهانی به تصویر می‌کشند. با خواندن این گزیده‌ها، به عمق زیبایی طبیعت و حکمت درختان سفر کنید.

زیباترین متن‌های ادبی در مورد درخت


و دوباره مهر پاییز
به دل درخت ها افتاده
و حرف هایش را به زمین می ریزد
و برگ هایش از زیر لگدها فریاد می کشند
و انسان ها عاشق می شوند
و جشن خشک شدن می گیرند
و آسمان
به حال دلِ درخت و برگ
و انسان و عاشق می گرید…

من درختم ، تو بهار !️
ناز انگشتای بارونِ تو باغم می کنه...

این روزا روزای درختکاری
آدم حسابی ها درخت می کارند
حتما که نباید باغ و باغچه زمینی داشت
می تونیم تو طبیعت که میریم
یا کنار رودخونه ها
زباله ها رو جمع کنیم
تا درختی دوباره نفس بکشه و جان بگیره
آدم حسابی ها
همه جا حسابی اند”
هم برای خود
هم برای دیگران
هم برای طبیعت.

درخت

درخت

درخت دلتنگ تبر می شود…!
وقتی پرنده، سیم برق را
به او ترجیح می دهد……

هیچ درختی
به خاطر پناه دادن به پرنده ها
بی بار و برگ نشده است…تکیه گاه باشیم ،
مهربانی سخت نیست..!

درخت بودن
انتهای خوشبختی ست
حتی اگر
از شاخه هایت کبریت بسازند!
شاید وقت دلتنگی
سیگارش را با دست های تو
روشن کند….

درخت هم که باشی
عاقبت
یک روز
مغلوب پاییز میشوی
حالا فکر کن
چقدر می توانم با نبودنت بجنگم
وقتی دلتنگی
مدام با واژه ها
قلبم را به رگبار میبندد……..

درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند !
درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . .
مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم !
مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم !

گاهی می اندیشم درختی که
تنها بالای کوه زندگی می کند
چرا از جنگل فرار کرده !…

درخت

درخت

ﺩﺭﺧﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﻣﻦ ﺩﺍﺭﮐﻮﺑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮم

ﮐﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎر ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻮسد …

هرجا هوا مطابق میلت نشد برو . . .
فرق تو با درخت همین پایِ رفتن است…

هر درخت می تونه
یه بهانه باشه
تا شاید این دنیا
دوباره زیبا شه…

هیچ درختی به خاطر پناه دادن
به کبوترها
بی بار و برگ نشده است،
تکیه گاه باشیم.
مهربانی سخت نیست….

آسمان که نشد،
چرا درخت نباشم
وقتی تو در من
این همه پرنده ای؟
ذهنم پُر از لانه هایی ست
که برای تو ساخته ام…….

به درخت نگاه کن…

قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند

ریشه هایش تاریکی را لمس کرده…

گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد…

درخت

درخت

شکوفه
روزی فکرش هم نمی کرد که از جان درخت بروید ...
و حتی خود درخت پس از گذران زمستانی سخت...
فکر نمی کرد میوه ای از او به بار بنشیند
و قصه برگ
و پاییزی که تقدیرش است ...
شاید فکرش هم نمی کرد از بالای سر به زیر پابرسد ...
رگِ پُر از غُصه اش خُرد شود و در بادها سرگردان ...
و حتی سایه اش هم فراموش ...
شاید اگر می فهمید ...
می فهمید که فرصتی نمانده...
بیشتر ناز کهنه درختش را میکشید
و عشقبازی میکرد با پرنده های غم شاد
شاید فرصت خیلی کوتاه باشد
بیایید فکری به حال دل امروزمان کنیم.

در کدامین خلقتم
درخت بوده ام
در مسیر خنده های تو زیبا
به پشت پنجره که می رسد پاییز
جای زخمی ناسور
تیر می کشد مدام !

آرام شده ام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
باد برده باشد !
تلخ و آرام شده ام..

گاهی می اندیشم درختی که
تنها بالای کوه زندگی می کند
چرا از جنگل فرار کرده !

پیامبر اکرم (ص):

اگر شخصی درختی بکارد یا مزرعه ای را به زیر کشت ببرد و انسان ها، حیوانات یا پرندگان از آن بخورند، این کار صدقه ای از طرف آن شخص شمرده می شود»


سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بود و تنومند !
مرا انتخاب کرد
دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و شروع به زدن کرد ، محکم و محکم تر
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود
سوزش تبر هایش بیشتر می شد
که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر از من بود
مرا بی رحمانه رها کرد با زخم هایم ، او را برد …
و من ماندم با زخمهایی که به من زده بود
و من نه دیگر درخت بودم ، و نه میتوانستم تخته سیاه مدرسه ای باشم

درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند !
درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . .
مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم !
مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم !

درخت

شاید دو چندان شده کشتار درختان

در قهقهه­ ی آتش منقال و اجاقت!

اشغال ریختی، شاخه بشکستی، چرا می­سوخت

خاموش می ­کردی اگر می­ جنبید هیکل چاقت

نه، انگار قصه جنگل مثل قصه­ ی عشق توی شعرا شده

عاشق چون تو خوش رفتی، رفتی بسوزد معشوق در فراقت!

رفتی لااقل یک شاخه از این درخت با خود ببر شاید

پیشیمان گشتی یک روز باشد سرکوفت چماقت

رسوا شدی بشوی شرم نادانی از روی و

بکار نهالی شاید آن باشد تسکین هوای اتاقت

رقابت
قانون جنگل است
اما
همکاری
قانون تمدن است

در جنگلی از صد هزار درخت
هیچ دو برگ شبیه هم نیستند
و هیچ دو سفر در یک مسیر مشابه نیستند

با شناختن درختان
معنای صبر را درک می کنم
با شناختن چمن
می توانم استقامت را درک کنم

درخت

درخت

سخن آخر


درختان، راویان بی‌صدا اما پرمعنای طبیعت، در ادبیات به‌عنوان نمادهایی از زندگی، امید و جاودانگی جاودانه شده‌اند. از اشعار عرفانی مولانا و حافظ تا تأملات شاعرانه‌ی شاعران جهانی، هر متن ادبی درباره درخت، دعوتی‌ست به بازنگری در ارتباط ما با طبیعت و هستی. این متون نه‌تنها زیبایی درختان را ستایش می‌کنند، بلکه ما را به صبر، بخشش و پیوند با ریشه‌هایمان فرا می‌خوانند. باشد که با خواندن این کلمات، چون درختی سبز، در برابر بادهای زندگی استوار بمانیم و سایه‌مان، مأمن آرامش دیگران شود.

برای مشاهده سایر مطالب مرتبط با سرگرمی اینجا کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها