سهشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 20؛ تهی شد ز کینه سر کینه دار / کشته شدن سلم و درگذشت فریدون + متن صوتی و معنی اشعار

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
دربارهی کتاب شاهنامه فردوسی
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
نکوداشتهای کتاب شاهنامه فردوسی
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 20
فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 20
خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ فریدون - بخش 20
در این متن، داستان نبردی میان لشکر منوچهر شاه و سلم روایت میشود. بعد از کشته شدن تعداد زیادی از سربازان، سردار نو با خشم میخواهد انتقام بگیرد. یک سخنگوی فرزانه از سپاه منوچهر پیشنهاد میدهد که به جای جنگ و کینه، به خاطر عدالت و دادرسی به شاه تسلیم شوند. آنها با همدیگر تصمیم میگیرند که از جنگ بپرهیزند و به نیکی و مهر در برابر یکدیگر عمل کنند.
پس از این تصمیم، منوچهر شاه در تاج و تخت خود نشسته و فرمانی برای صلح و آشتی صادر میکند. او سربازان را میبخشد و روزگار به خوشی میگذرد. در نهایت، قصه به ایستادن کیانیان و احترام به سنتهای شاهی اشاره دارد، با اشاره به بدعهدی و ناراحتی در زندگی، و تداوم نیکنامی و خوبیها. این داستان به مفاهیم عدالت، آشتی و احترام به سلطنت پرداخته است.
برگردان به زبان ساده
# تهی شد ز کینه سر کینه دار
گریزان همی رفت سوی حصار
هوش مصنوعی: سر کینهدار از کینه خالی شد و به آرامی به سوی دژ فرار میکند.
# پس اندر سپاه منوچهر شاه
دمان و دنان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: در زمان منوچهر شاه، افراد در سپاه او مسیر دمان و دنان را برگزیدند.
# چو شد سلم تا پیش دریا کنار
ندید آنچه کشتی برآن رهگذار
هوش مصنوعی: وقتی که دریا آرام و بدون مانع شد، هیچ چیز را در پیشِ رو نتوانست دید که کشتی بتواند بر آن عبور کند.
# چنان شد ز بس کشته و خسته دشت
که پوینده را راه دشوار گشت
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دشت پر از کشته و خسته شده بود، راه رفتن برای رهگذران بسیار دشوار گردید.
# پر از خشم و پر کینه سالار نو
نشست از بر چرمهٔ تیزرو
هوش مصنوعی: سالار جدید با خشم و کینه فراوان بر روی اسب تندرو خود نشسته است.
# بیفگند برگستوان و بتاخت
به گرد سپه چرمه اندر نشاخت
هوش مصنوعی: درختان بزرگ را شکست و با شتاب به گرد سپاه، رنگ سرخ خود را نشان داد.
# رسید آنگهی تنگ در شاه روم
خروشید کای مرد بیداد شوم
هوش مصنوعی: سپس در آن زمان، در برابر در بار شاه روم، به شدت فریاد زد که ای مرد ظلم و ستم!
# بکشتی برادر ز بهر کلاه
کله یافتی چند پویی براه
هوش مصنوعی: در این بیت به تضاد بین دو موضوع اشاره شده است. شخصی تلاش میکند تا برای برادرش کلاهی به دست آورد، اما در این مسیر با چالشها و مشکلاتی روبهرو میشود. این نشاندهندهی زحمت و دشواریهایی است که برای به دست آوردن چیزی با ارزش باید تحمل کرد. همچنین به این نکته اشاره دارد که ممکن است ارزش آنچه به دست میآید، کمتر از زحمتی باشد که برایش صرف شده است.
# کنون تاجت آوردم ای شاه و تخت
به بار آمد آن خسروانی درخت
هوش مصنوعی: اکنون برای تو ای پادشاه تاجی آوردهام و تختت به زمین آمده است، همانند درختانی که بر سرخسروان سایه میافکنند.
# زتاج بزرگی گریزان مشو
فریدونت گاهی بیاراست نو
هوش مصنوعی: از مقام و بزرگی خود فرار نکن، زیرا فریدون، گاهی اوقات نیز به سادگی و بیآرایش زندگی کرده است.
# درختی که پروردی آمد به بار
بیابی هم اکنون برش در کنار
هوش مصنوعی: درختی که خودت پرورش دادهای، اکنون زمان برداشت میوهاش فرا رسیده است. آن را در کنار خود ببین.
# اگر بار خارست خود کشتهای
و گر پرنیانست خود رشتهای
هوش مصنوعی: اگر تو زندگیات را با سختیها و مشکلات میگذراندهای، باید بدان که خودت نقش مهمی در این وضعیت داری. اما اگر زندگیات با زیبایی و رفاه همراه است، باز هم تو در رسیدن به این حال سهم و تأثیری داشتهای.
# همی تاخت اسپ اندرین گفتگوی
یکایک به تنگی رسید اندر اوی
هوش مصنوعی: اسب به سرعت در مسیر گفتگو میتاخت و به تنگی و محدودیت این گفتگو رسید.
# یکی تیغ زد زود بر گردنش
بدو نیمه شد خسروانی تنش
هوش مصنوعی: یک نفر به سرعت بر گردن او ضربهای زد و بدین ترتیب نیمی از جسم خسروانهاش جدا شد.
# بفرمود تا سرش برداشتند
به نیزه به ابر اندر افراشتند
هوش مصنوعی: فرمان داد تا سر او را با نیزه برداشتند و آن را به سمت ابرها بلند کردند.
# بماندند لشکر شگفت اندر اوی
ازان زور و آن بازوی جنگجوی
هوش مصنوعی: یک تعداد زیادی از جنگجویان با توانایی و قدرت فراوان در این نبرد باقی ماندند.
# همه لشکر سلم همچون رمه
که بپراگند روزگار دمه
هوش مصنوعی: همه سربازان در زمان سختی و هرج و مرج مانند گلهای از دامها پراکنده میشوند.
# برفتند یکسر گروها گروه
پراگنده در دشت و دریا و کوه
هوش مصنوعی: همه گروهها به طور کامل حرکت کردند و در دشت، دریا و کوه گسیل شدند.
# یکی پرخرد مرد پاکیزه مغز
که بودش زبان پر ز گفتار نغز
هوش مصنوعی: یک مرد با اندیشه و با شخصیت عالی وجود دارد که ذهنش پاک و خالص است و زبانش پر از گفتارهای زیبا و دلنشین.
# بگفتند تا زی منوچهر شاه
شود گرم و باشد زبان سپاه
هوش مصنوعی: گفتند تا زمانی که منوچهر شاه حاکم شود، جو و وضعیت برای مردم و نیروهایش گرم و پرانرژی خواهد بود.
# بگوید که گفتند ما کهتریم
زمین جز به فرمان او نسپریم
هوش مصنوعی: میگوید که ما به مقام و مرتبه پایینتری از حق اعتراف داریم و زمین را جز با دستور او نمیپذیریم.
# گروهی خداوند بر چارپای
گروهی خداوند کشت و سرای
هوش مصنوعی: برخی از مردم به خداوند وابستهاند و از او مدد میجویند، در حالی که عدهای دیگر، به زندگی دنیوی و مادیات آویختهاند و تنها به امور دنیوی مشغولند.
# سپاهی بدین رزمگاه آمدیم
نه بر آرزو کینه خواه آمدیم
هوش مصنوعی: ما به این میدان جنگ آمدهایم نه به خاطر آرزوها، بلکه برای مقابله با دشمن و کینهتوزی.
# کنون سر به سر شاه را بندهایم
دل و جان به مهر وی آگندهایم
هوش مصنوعی: اکنون همه ما تسلیم شاه هستیم و دل و جانمان را به محبت او آراستهایم.
# گرش رای جنگ است و خون ریختن
نداریم نیروی آویختن
هوش مصنوعی: اگرچه خواهان جنگ و ریختن خون هستیم، اما نیروی لازم برای مقابله و مبارزه را نداریم.
# سران یکسره پیش شاه آوریم
بر او سر بیگناه آوریم
هوش مصنوعی: همه سران را به پیش شاه میآوریم و بر او سر بیگناه را تقدیم میکنیم.
# براند هر آن کام کو را هواست
برین بیگنه جان ما پادشاست
هوش مصنوعی: هرکس که آرزوی کامرانی دارد، باید بداند که جان ما بیگناه در دست پادشاهی قرار دارد.
# بگفت این سخن مرد بسیار هوش
سپهدار خیره بدو دادگوش
هوش مصنوعی: مرد دانا این حرف را گفت و سپهدار که در فکر فرو رفته بود، به او توجه کرد.
# چنین داد پاسخ که من کام خویش
به خاک افگنم برکشم نام خویش
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که من برای رسیدن به خواستهام، نام خود را به خطر میاندازم و از یاد میبرم.
# هر آن چیز کان نز ره ایزدیست
از آهرمنی گر ز دست بدیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که از راه خداوند میآید، اگر از دستان شیطانی گرفته شود، ارزش ندارد.
# سراسر ز دیدار من دور باد
بدی را تن دیو رنجور باد
هوش مصنوعی: تمام بدیها از دیدار من دور باشد و تن شیطان رنجور گردد.
# شما گر همه کینهدار منید
وگر دوستدارید و یار منید
هوش مصنوعی: چه شما از دشمنان من باشید و کینه به دل داشته باشید، چه از دوستان و یاران من، در هر دو حال من به شما احترام میگذارم.
# چو پیروزگر دادمان دستگاه
گنه کار پیدا شد از بیگناه
هوش مصنوعی: وقتی که برندهی ما عدالت را برقرار کرد، مشخص شد که گناهکار از بیگناه جدا شده است.
# کنون روز دادست بیداد شد
سران را سر از کشتن آزاد شد
هوش مصنوعی: اکنون روز قضاوت است و بیدادگری به اوج خود رسیده است، سران از کشتن آزاد شدهاند.
# همه مهر جویید و افسون کنید
ز تن آلت جنگ بیرون کنید
هوش مصنوعی: همه به دنبال محبت و جادوگری هستند و باید از درد و رنج جنگ و نبرد خارج شوند.
# خروشی بر آمد ز پرده سرای
که ای پهلوانان فرخنده رای
هوش مصنوعی: صدایی از درون قصر بلند شد که ای پهلوانان با اندیشههای نیکو، توجه کنید.
# ازین پس به خیره مریزید خون
که بخت جفاپیشگان شد نگون
هوش مصنوعی: از این به بعد، بیهوده و بیفایده خون نریزید، زیرا بخت بر کسانی که همیشه در سختی و نامرادی هستند، خُفت و ذلت میبارد.
# همه آلت لشکر و ساز جنگ
ببردند نزدیک پور پشنگ
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده که همه ابزارها و وسایل جنگی را جمع کرده و به سمت پسر پشنگ میبرند. به نوعی، نشاندهنده آمادهسازی و تجهیز لشکر برای جنگ است.
# سپهبد منوچهر بنواختشان
براندازه بر پایگه ساختشان
هوش مصنوعی: سپهبد منوچهر به آنها احترام گذاشت و به اندازه کافی به آنها توجه کرد و در جایگاه مناسب و شایستهای برایشان قرار داد.
# سوی دژ فرستاد شیروی را
جهاندیده مرد جهانجوی را
هوش مصنوعی: شیروی را که مردی با تجربه و جهاندیده است، به سوی دژی فرستادند.
# بفرمود کان خواسته برگرای
نگه کن همه هر چه یابی به جای
هوش مصنوعی: به او فرمان داد که هر چه میخواهی به دست بیاوری، به اطراف نگاه کن و هر آنچه در جای خود یافتی، مورد توجه قرار ده.
# به پیلان گردونکش آن خواسته
به درگاه شاهآور آراسته
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک خواسته مهم و بزرگ میپردازد که مانند فیلهای با شکوه و عظیم، به درگاه شاه که نماد قدرت و بزرگی است، آورده شده و آمادهٔ پذیرش و تقدیم است. به نوعی به اهمیت و ارزش این خواسته اشاره میکند.
# بفرمود تا کوس رویین و نای
زدند و فرو هشت پرده سرای
هوش مصنوعی: فرمان دادند که سازهای آهنین و نی را به صدا درآورند و پردههای هشتگانهی کاخ را کنار بزنند.
# سپه را ز دریا به هامون کشید
ز هامون سوی آفریدون کشید
هوش مصنوعی: سپاه را از دریا به دشت هامون منتقل کرد و بعد از آن به سوی آفریدون هدایت کرد.
# چو آمد به نزدیک تمیشه باز
نیا را بدیدار او بد نیاز
هوش مصنوعی: وقتی به تمیشه رسید، دوباره به دیدار او آمد، اما به شدت نیازمند بود.
# برآمد ز در نالهٔ کر نای
سراسر بجنبید لشکر ز جای
هوش مصنوعی: از در، صدای نالهٔ نای بلند شد و لشکری که در آنجا بود، از جا به حرکت درآمد.
# همه پشت پیلان ز پیروزه تخت
بیاراست سالار پیروز بخت
هوش مصنوعی: همه پشت فیلها را از طلای خوشرنگ تزئین کردند، زیرا سالار پیروز و خوششانس بر تخت نشسته است.
# چه با مهد زرین به دیبای چین
بگوهر بیاراسته همچنین
هوش مصنوعی: با مهد زرین و پارچههای باکیفیت چین، به زیبایی و جواهرها آراسته شدهای.
# چه با گونه گونه درفشان درفش
جهانی شده سرخ و زرد و بنفش
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و فراوانی رنگها و شکوه آن اشاره شده است؛ به طوری که دنیای اطراف پر از رنگهای سرخ، زرد و بنفش است و این تنوع به زیبایی یک درفش درخشنده شباهت دارد.
# ز دریای گیلان چو ابر سیاه
دمادم بساری رسید آن سپاه
هوش مصنوعی: از دریاهای گیلان مانند ابرهای تیره و سنگین، گروهی از مردم به تدریج و پیوسته به سوی ما میرسند.
# چو آمد بنزدیک شاه آن سپاه
فریدون پذیره بیامد براه
هوش مصنوعی: وقتی آن لشکر نزد شاه نزدیک شد، فریدون به استقبال آنها آمد و به راه افتاد.
# همه گیل مردان چو شیر یله
ابا طوق زرین و مشکین کله
هوش مصنوعی: همه مردان گیل مانند شیر آزاد و رها هستند، با زینتهایی از طلا و سرهایی خوش بو و معطر.
# پس پشت شاه اندر ایرانیان
دلیران و هر یک چو شیر ژیان
هوش مصنوعی: پس در پسزمینه شاه، ایرانیان دلیر قرار دارند که هر کدام همچون شیرهایی نیرومند و شجاع به نظر میرسند.
# به پیش سپاه اندرون پیل و شیر
پس ژنده پیلان یلان دلیر
هوش مصنوعی: در جلوی سپاه، فیل و شیر قرار دارند و در پس آنها، فیلهای نیرومند و دلاور حضور دارند.
# درفش درفشان چو آمد پدید
سپاه منوچهر صف بر کشید
هوش مصنوعی: پیشانی درفش درخشان وقتی نمایان شد، سپاه منوچهر صف و ردیف شد.
# پیاده شد از باره سالار نو
درخت نوآیین پر از بار نو
هوش مصنوعی: سالار نو به زمین میآید و درختی تازه که پر از میوههای جدید است، نمایان میشود.
# زمین را ببوسید و کرد آفرین
بران تاج و تخت و کلاه و نگین
هوش مصنوعی: زمین را بوسه دهید و بر نعمتهایی همچون تاج، تخت، کلاه و نگین که به شما داده شده، سپاسگزاری کنید.
# فریدونش فرمود تا برنشست
ببوسید و بسترد رویش به دست
هوش مصنوعی: فریدون دستور داد تا رویش را ببوسند و با محبت او را در آغوش بگیرند.
# پس آنگه سوی آسمان کرد روی
که ای دادگر داور راستگوی
هوش مصنوعی: سپس به سوی آسمان نگاه کرد و گفت: ای داور عادل و راستگو.
# تو گفتی که من دادگر داورم
به سختی ستم دیده را یاورم
هوش مصنوعی: تو گفتی که من قاضی و دادگر هستم و میتوانم به کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند کمک کنم.
# همم داد دادی و هم داوری
همم تاج دادی هم انگشتری
هوش مصنوعی: تو به من دادِ من را دادی و همچنین در قضاوت با من بودی. تو به من تاج و همچنین انگشتری عطا کردی.
# بفرمود پس تا منوچهر شاه
نشست از بر تخت زر با کلاه
هوش مصنوعی: سپس فرمان داد تا منوچهر شاه بر روی تخت طلایی با کلاهی بنشیند.
# سپهدار شیروی با خواسته
به درگاه شاه آمد آراسته
هوش مصنوعی: سردار شیروان با ظاهری آراسته و متناسب، برای درخواست و خواستهای به درگاه پادشاه رفت.
# بفرمود پس تا منوچهر شاه
ببخشید یکسر همه با سپاه
هوش مصنوعی: پس ایشان دستور داد که منوچهر شاه را ببخشید و تمامی سپاهیان را یکجا گرد آوردند.
# چو این کرده شد روز برگشت بخت
بپژمرد برگ کیانی درخت
هوش مصنوعی: وقتی که این اتفاق افتاد، روزگار تغییر کرد و شانس از بین رفت، درخت کیانی پژمرده شد.
# کرانه گزید از بر تاج و گاه
نهاده بر خود سر هر سه شاه
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویری اشاره میشود که در آن پرندهای بر بالای سه پادشاه نشسته و به نوعی برتری و برگزیدگی او را نشان میدهد. این تصویر به قدری زیبا و پرمعناست که به نوعی نماد قدرت و مقام است. پرنده در اینجا به عنوان نشانهای از محبوبیت یا فرهیختگی آن سه پادشاه در نظر گرفته میشود.
# پر از خون دل و پر ز گریه دو روی
چنین تا زمانه سرآمد بروی
هوش مصنوعی: این بیت به حالتی اشاره دارد که فردی با درد و غم فراوانی زندگی میکند، به طوری که چهرهاش از شدت ناراحتی و اندوه پر شدهاست. او در انتظار است که زمان به پایان برسد و از این وضعیت رهایی یابد. زندگیاش در حال حاضر مملو از اشک و دلگرفتگی است.
# فریدون شد و نام ازو ماند باز
برآمد برین روزگار دراز
هوش مصنوعی: فریدون به مقام بزرگی دست یافت و نام او همیشه باقی ماند، او بر این دنیا حاکم شد و روزگار طولانی را تجربه کرد.
# همان نیکنامی به و راستی
که کرد ای پسر سود برکاستی
هوش مصنوعی: پسر، تو همانطور که به نیکی و راستی شناخته میشوی، در حقیقت نشاندهندهی یک سود و برکت واقعی هستی.
# منوچهر بنهاد تاج کیان
بزنار خونین ببستش میان
هوش مصنوعی: منوچهر تاج شاهی کیان را بر سر گذاشت و آن را با نوار خونی به دور گردنش آراست.
# برآیین شاهان یکی دخمه کرد
چه از زر سرخ و چه از لاژورد
هوش مصنوعی: در اینجا به ساختن یک اتاق یا مکان خاص اشاره شده که برای بزرگداشت یا یادبود شاهان طراحی شده است. این مکان با مواد گرانبهایی مانند طلا و سنگ لاژورد تزئین شده است.
# نهادند زیر اندرش تخت عاج
بیاویختند از بر عاج تاج
هوش مصنوعی: برای او تختی از عاج قرار دادند و تاجی از عاج روی آن آویختند.
# بپدرود کردنش رفتند پیش
چنان چون بود رسم آیین و کیش
هوش مصنوعی: با عزت و احترام، او را خداحافظی کردند و این کار طبق سنت و آیین آن زمان انجام شد.
# در دخمه بستند بر شهریار
شد آن ارجمند از جهان زار و خوار
هوش مصنوعی: آن شاه بزرگوار را در اتاقی تاریک زندانی کردند و او در دنیای بیرون ضعیف و خوار به نظر میرسید.
# جهانا سراسر فسوسی و باد
بتو نیست مرد خردمند شاد
هوش مصنوعی: دنیا پر از آشفتگی و درهمریختگی است و برای کسی که خردمند باشد، نباید این حالت موجب شادی او شود.
خلاصه داستان فریدون
پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.
سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.
نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.
از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.
نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.
لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.
پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.
تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو