حکایتهای سعدی در گلستان / باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 1 + خوانش با صدای بهروز رضوی

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین گلستان سعدی بخش دیباچه را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای زوج منتظر بخش بعدی گلستان سعدی باشید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بیچونوچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایتهایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفتهایم. ابیات نغز و داستانهای پرحکمتش بر سر زبان بزرگترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را میشنیدیم. گاه حتی اگر پی ضربالمثلی را بگیریم به سعدی میرسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نهتنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وامدار این استاد سخنپرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما بهوضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی مینویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابلادراک برای همه اشخاص است.
جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
بابهای گلستان سعدی
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل میسازد.
سعدی قصهگو!
و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین میسازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستانها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما میتوان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهانبهدهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
شیوهی روایت در حکایتهای گلستان سعدی
سعدی در روایتهایش در گلستان گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.
باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 1
پادشاهی را شنیدم به کشتنِ اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالتِ نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن، که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سرِ شمشیرِ تیز
إِذا یَئِسَ الْإِنسانُ طالَ لِسانُهُ
کَسِنَّورٍ مَغْلُوبٍ یَصُولُ عَلَی الْکلبِ
مَلِک پرسید: «چه میگوید؟» یکی از وزرایِ نیکمحضر گفت: «ای خداوند! همیگوید: وَ الْکاظِمِینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ». مَلِک را رحمت آمد و از سرِ خونِ او درگذشت. وزیرِ دیگر که ضدّ او بود گفت: «ابنای جنسِ ما را نشاید در حضرتِ پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این مَلِک را دشنام داد و ناسزا گفت». مَلِک روی از این سخن در هم آورد و گفت: «آن دروغِ وی پسندیدهتر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که رویِ آن در مصلحتی بود و بنایِ این بر خُبْثی». و خردمندان گفتهاند: «دروغی مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز».
هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاقِ ایوانِ فریدون نبشته بود:
جهان ای برادر نمانَد به کس
دل اندر جهانآفرین بند و بس
مکن تکیه بر مُلْکِ دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورْد و کُشت
چو آهنگِ رفتن کند جانِ پاک
چه بر تخت مردنْ، چه بر رویِ خاک
تفسیر حکایت شماره، باب اول گلستان سعدی
در این داستان، پادشاهی دستور به کشتن یک اسیر میدهد، اما اسیر که در وضعیت ناامیدی است، پادشاه را دشنام میدهد. در این لحظه، وزیری به پادشاه میگوید که اسیر فقط در حال ابراز خشم و غیظ است. پادشاه بخاطر عدم کنترلی که اسیر به دست داده، به او رحم میکند و از کشتن او صرف نظر مینماید. وزیری دیگر که به شدت مخالف است، میگوید باید تنها به راستی سخن گفت. اما پادشاه در جواب میگوید که گاهی دروغی مصلحتآمیز از راست حقیقی بهتر است. او نیز به یک جمله از فریدون اشاره میکند که در آن میگوید دنیا گذراست و کسی نمیتواند به آن تکیه کند. در نهایت، پادشاه یادآور میشود که باید به زندگی و دنیای خود اهمیت بدهد چرا که مرگ در هر لحظه ممکن است روی دهد.
برگردان به زبان ساده
# پادشاهی را شنیدم به کشتنِ اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالتِ نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن، که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
هوش مصنوعی: پادشاهی را دیدم که به کشتن یک اسیر اشاره کرده بود. آن اسیر، در آن شرایط ناامیدی، شروع به فحاشی و دشنام به پادشاه کرد و گفت: هر کسی که از جانش ناامید شود، هر چیزی که در دلش است را میگوید.
# وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سرِ شمشیرِ تیز
هنگام بیچارگی که راه گریز بسته شود، دستِ برهنه با شمشیر بُرندهٔ دشمن درآویزد و به جنگ برخیزد.
# إِذا یَئِسَ الْإِنسانُ طالَ لِسانُهُ
کَسِنَّورٍ مَغْلُوبٍ یَصُولُ عَلَی الْکلبِ
چون آدمی نومید شود زبان درازی کند، چنانکه گربهٔ شکست خورده بر سگ تاختن آرد.
# مَلِک پرسید: «چه میگوید؟» یکی از وزرایِ نیکمحضر گفت: «ای خداوند! همیگوید: وَ الْکاظِمِینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ». مَلِک را رحمت آمد و از سرِ خونِ او درگذشت. وزیرِ دیگر که ضدّ او بود گفت: «ابنای جنسِ ما را نشاید در حضرتِ پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این مَلِک را دشنام داد و ناسزا گفت». مَلِک روی از این سخن در هم آورد و گفت: «آن دروغِ وی پسندیدهتر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که رویِ آن در مصلحتی بود و بنایِ این بر خُبْثی». و خردمندان گفتهاند: «دروغی مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز».
هوش مصنوعی: ملک پرسید: «او چه میگوید؟» یکی از وزرای شایسته گفت: «ای پادشاه! او میگوید که: خشم خود را فرو میخورند و از دیگران در میگذرند». پادشاه از شنیدن این سخن خوشحال شد و از خون او درگذشت. وزیر دیگری که مخالف او بود، گفت: «نمیپسندم که افراد همجنس ما در حضور پادشاهان جز به حقیقت کلامی بگویند. او به این ملک ناسزا گفت». پادشاه با شنیدن این حرف ناراحت شد و گفت: «این دروغ بهتر از راست تو به نظر من آمد، زیرا دروغ او به مصلحت بود و حرف تو بر پایه ناپاکی بود». و حکیمان گفتهاند: «دروغی که مصلحتآمیز باشد بهتر از راستی است که فتنه به بار آورد».
# هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید
هوش مصنوعی: هر کسی که به خواستههای شاه عمل کند، حیف است که غیر از نیکی چیزی بگوید.
# بر طاقِ ایوانِ فریدون نبشته بود:
هوش مصنوعی: بر سر در ایوان فریدون نوشته شده بود:
# جهان ای برادر نمانَد به کس
دل اندر جهانآفرین بند و بس
هوش مصنوعی: ای برادر، در این دنیا چیزی برای کسی باقی نمیماند، پس به خداوند جهان امید ببند و بس.
# مکن تکیه بر مُلْکِ دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورْد و کُشت
هوش مصنوعی: به دنیا و داراییهای آن اعتماد نکن، زیرا بسیاری از افراد مانند تو با آرزوهای بزرگ پرورش یافتند و نابود شدند.
# چو آهنگِ رفتن کند جانِ پاک
چه بر تخت مردنْ، چه بر رویِ خاک
هوش مصنوعی: وقتی روح پاک تصمیم به رفتن بگیرد، فرقی نمیکند که بر تخت بمیرد یا بر زمین؛ در هر حال باید برود.
تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی
فانوس خیال
کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، 1320، تهران
گزیدهٔ ناقصی از گلستان با تذهیبها و نقاشیهای متعدد
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال 1011 هجری قمری
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال 1135 هجری قمری
گلستان به همراه بوستان در حاشیه
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخهبرداری شده در 934 هجری قمری شیراز
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی
نسخهٔ گلستان سعدی به سال 1185 هجری قمری