چرا مرحوم هاشمی پیام امام را به گونه‌ای دیگر به مردم رساند؟

 چرا مرحوم هاشمی پیام امام را به گونه‌ای دیگر به مردم رساند؟
  چند روزی پیش از رحلت امام بود. حال خوبی نداشتند. مرحوم هاشمی مثل همیشه برای دیدار آمد. موقع رفتن گفت که امام جمعه فردا من هستم، شما فرمایشی ندارید تا به مردم بگویم...

درد روز به روز بیشتر می شد. آزمایش ها شروع شد و تیم پزشکی تشخیص دادند که چاره در جراحی امام خمینی (س) است. مردم نگران بودند و مدام پیگیر اخبار سلامتی امام. مرحوم حاج احمد آقا خمینی، در خاطرات خود به روزی اشاره کرده که قرار بود مرحوم آیت الله هاشمی از طرف امام پیامی را خطاب به مردم برساند:

روزهای اول حال امام خیلی خوب بود، اما در آن‌‎ ‎‌هفت، هشت روز خیلی درد کشیدند و صدمه خوردند. البته به ایشان دواهای‌‎ ‎‌ضد درد می دادند اما درد هم داشتند. مسائل پزشکی را که من وارد نیستم،‌‎ ‎‌باید برویم سراغ پزشک ها که ببینیم مثلاً روز اول امام چطور بوده اند؟ کبد‌‎ ‎‌چطور بود؟ کسالت چقدر در معده نفوذ کرده بود؟ چه مقدار از معده را‌ ‎‌برداشتند؟ آیا به کبد هم سرایت کرده بود یا نه؟ و مسائلی از این قبیل که دیگر‌‎ ‎‌با من نیست و باید پزشکان پاسخ بدهند. امّا بر محیط درمانگاه و دوستانی که‌‎ ‎‌برای دیدن امام می آمدند، جوّ تاثرانگیزی حاکم بود، کسانی که پیش من‌‎ ‎‌می آمدند بعضا نمی توانستند حرف بزنند. همان موقع به من التماس می کردند‌‎ ‎‌که ما برویم یک بار دیگر امام را ببینیم. من می رفتم به امام می گفتم. امام مثل‌‎ ‎‌اینکه خودشان بدانند، خیلی راحت از قبل می گفتند: بیایند اینجا چند دقیقه و‌‎ ‎‌می خواهند بروند، بروند.

تا بالاخره کار به اینجا کشید که یک روز آقای هاشمی به ملاقات امام (دو،‌‎ ‎‌سه روز قبل از فوت امام) آمد و گفت: امروز امامت جمعه با من است. من‌‎ ‎‌می خواهم به نماز جمعه بروم، شما فرمایشی ندارید که من بروم از شما چیزی‌‎ ‎‌برای مردم بگویم تا دل مردم شاد شود. امام همین طور که خوابیده بودند‌‎ ‎‌گفتند: از قول من به مردم سلام برسانید و بگویید دعا کنید که خدا من را‌‎ ‎‌بپذیرد، دعا کنید که خدا من را ببرد. من و آقای هاشمی از بس منقلب شدیم،‌‎ ‎‌آمدیم بیرون و آقای هاشمی موقعی که می خواست برود، به من گفت: آخر‌‎ ‎‌من که نمی توانم این حرف را به مردم بگویم. از طرفی هم امام گفته اند که باید‌‎ ‎‌به مردم بگویید. من گفتم، خوب امام گفته اند شما باید بگویید، نمی شود که‌‎ ‎‌نگفت. بعد چیزی به ذهنم آمد گفتم که: اگر به امام بگوییم، مردم ناراحت‌‎ ‎‌می شوند، روی علاقه ای که به مردم دارند، نمی گذارند مردم ناراحت شوند‌‎ ‎‌و خلاصه خودش یک جوری درست می کند. من از طرف خودم و آقای‌‎ ‎‌هاشمی رفتم به امام گفتم که: قضیه اینجوری است و مردم ناراحت می شوند.‌‎ ‎‌امام فرمودند: خیلی خوب، اگر می بینید مردم ناراحت می شوند، بگویید اگر ان‌‎ ‎‌شاءالله خوب شدم و بیرون آمدم، خودم جواب محبت های شما را می دهم که‌ آقای هاشمی رفتند و همین را به مردم گفتند.‌

برشی از کتاب فصل صبر؛ ص 17-18

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها