شرط آن، بازخوانی صادقانه، بیتنازل و منطبق با واقعیتهای اصیل مکتب امام است و نه قرائتهای جناحی، گزینشی و مصلحتسازانه. مکتب امام خمینی بر دو اصل بنیادین استوار است: اسلامیت و جمهوریت.
ایشان نهتنها یک فقیه بزرگ بلکه سیاستمداری ژرفاندیش بود که نقش مردم را در تعیین سرنوشت کشور، نه تزئینی، بلکه بنیانی میدانست.
در اندیشه امام، مردم «میهمان» انقلاب نبودند، بلکه وارثان حقیقی آن به شمار میآمدند. انقلابی که با مردم و برای مردم شکل گرفت، باید با مردم و برای مردم نیز ادامه یابد.
او باور داشت که مردم صاحبان واقعی کشورند و باید دستور کار دولت از دل خواستهها، نیازها و مطالبات آنان برخیزد نه از اتاقهای بسته و سالنهای جلسات. مردم در نگاه امام، نه فقط رأیدهندگانی چهارساله، بلکه نقش آفرینان دائمی در صحنه اداره کشور بودند.
در نگاه امام، دین نباید ابزاری برای حذف مردم یا خاموشکردن صدای آنها باشد؛ بلکه دین آمده است تا انسان را رشد دهد، آزاد کند و کرامت او را به رسمیت بشناسد.
در این مکتب، دین نهتنها با توسعه، پیشرفت، علم، آزادی و عدالت تعارضی ندارد، بلکه دقیقاً برای شکوفایی این مفاهیم آمده است.
مکتب امام خمینی، مملو از مفاهیم والایی چون آزادی، استقلال، دفاع از کرامت انسان و نفی استبداد و اختناق است، مفاهیمی که همچنان میتوانند الهامبخش نسل جوان باشند.
اما شرط تأثیرگذاری آنها، سخنگفتن به زبان زمانه و با دغدغههای ملموس نسل امروز است؛ نه صرفاً با تکرار شعارها و کلیشههای دهههای گذشته. انقلاب اسلامی در ذات خود حرکتی شجاعانه، تحولخواه و آیندهنگر بود.
اگر مسوولان کشور در لاک محافظهکاری فرو روند، یا با هر نقدی برخورد امنیتی شود، این یعنی فاصله گرفتن از خط امام؛ چرا که مکتب امام، مکتبی جوانباور و تحولگراست.
اگر به راه امام باور داریم، باید صداقت را جایگزین سیاستبازی کنیم، با فساد مقابله نماییم و صدای نسل نو را بشنویم و میدان اداره کشور را به جوانان بسپاریم.
امروز، جامعه ما بیش از هر زمان دیگری تشنه بازگشت به حقیقت مکتب امام است؛ مکتبی که ستونهای آن بر مردمباوری، ولییاوری، وفاق ملی، برادری، صداقت و پیشرفت استوار است. بازگشت به وحدت و همدلی در پرتو آن مکتب مردممحور، تنها راه بازسازی سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی و تحقق عدالت است. *مکتب امام زنده و کارساز خواهد بود؛ اگر ما صادق و عادل باشیم.
**فرماندار مرکز استان مازندران