منصوره مهرامنش: نترس؛ من کرونا ندارم!

منصوره مهرامنش در گفتوگو با خبرنگار برنا با یادآوری ایام سخت کرونا گفت: همهمان میدانستیم این بیماری دیر یا زود به ما هم خواهد رسید. اما من میخواستم خودم انتخاب کنم که چهطور با آن مواجه شوم، و همین نگاه باعث شد که داوطلب شوم تا در تغسیل اموات کرونایی شرکت کنم.
او با اشاره به شرایط خانوادگی خود در آن دوران، افزود: هنوز ازدواج نکرده بودم و برای رفتوآمدها میبایست توجیهی میداشتم، به همین دلیل موضوع را با مادرم در میان گذاشتم. البته نگذاشتم بقیه خانواده این قضیه را بفهمند. چون آن زمان پدرم مبتلا به دیابت و دیالیزی بود. در بخش دیالیز بیمارستان نیز آدمهای زیادی در رفتوآمد بودند و نگران بودم که اگر خدای نکرده برای پدرم اتفاقی بیفتد، بگویند من بیماری را به خانه آوردهام.
او در ادامه اظهار داشت: من که تا پیش از آن کارهای مربوط به پدرم مثل عوض کردن پانسمانهایش را انجام میدادم، به دلیل حفظ فاصله از او؛ همه را به مادرم واگذار کردم و اغلب اوقات هم در اتاقم میماندم وکمتر به پذیرایی خانه میرفتم و نزدیک افراد خانواده میشدم. در کل فاصلهام را حفظ میکردم. تا جایی که خواهر و برادرم فکر میکردند من زیادی ترسیدهام، نگرانم که آنها ناقل باشند و من کرونا بگیرم!
این بانوی جهادی اضافه کرد: گاهیاوقات با شوخی به من کنایه میزدند که: چقدر این مریضی را جدی گرفتهای! نهایتش این است که مثل خیلیها مریض میشویم و میمیریم. یا میگفتند: نترس من کرونا ندارم! اما من فقط نگران سلامتی آنها بودم.
منصوره مهرامنش در پایان با اشاره به فعالیتش در غسالخانه، اذعان داشت: من حوزه علمیه میرفتم و آن زمان دو سه سالی از درسم گذشته بود. اما هر یک روزی که به غسالخانه میرفتم به اندازه همان سه سالی که درس خوانده بودم، آموزنده بود. مسائلی که در کتابها میخواندم، در غسالخانه برایم عینیت پیدا کردند. در کل غسالخانه یک کلاس درس بود. تغسیل اموات کرونایی تجربهای بود که تا همیشه با من خواهد ماند.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.