از رنج سیساله فردوسی تا مرارت چهلساله دهخدا

بین اهل ادب و فرهنگ، اتفاق نظر است که اگر قرار باشد مناسبتی تحت عنوان نجات زبان فارسی انتخاب شود، آن مناسبت یا باید به حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامهاش برگردد یا به علامه علیاکبرخان دهخدا و لغتنامهاش. گزینه سوم، «هر دو» است.

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، دهخدا تدوین دانشنامهای از واژگان فارسی را در دستور کار خود قرار داد و با کاری از جنس فردوسی در سرایش شاهنامه، توانایی و بنیهی زبان را به رخ کشید. این کار در عین حال به تقویت و تحکیم هویت ملی ایرانی نیز مدد رساند. این کار دقیقا همان است که حکیم توس در قرن چهارم از عهدهاش برآمد و به جادوی زبان، هویت ملی ایرانی را حفظ کرد و تداوم بخشید.
بین اهل ادب و فرهنگ، اتفاق نظر است که اگر قرار باشد مناسبتی تحت عنوان نجات زبان فارسی انتخاب شود، آن مناسبت یا باید به حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامهاش برگردد یا به علامه علیاکبرخان دهخدا و لغتنامهاش. گزینه سوم، «هر دو» است. این دو چهرهی تابناک فرهنگ ایرانزمین، حافظان شجاع و خلاق چیزی بودند که اصلیترین عنصر هویت ملی ماست: زبان فارسی. در تاریخ ادبیات ایران، انبوهی از شاعران و نثرنویسان و ادیبان بزرگ را میتوان سراغ گرفت که هریک به بارور شدن زبان فارسی مدد رساندهاند اما در میان آنها فردوسی و دهخدا، از جهات زیادی وجه اشتراک دارند اما حاصل عمر و کوشش آنها یک چیز بوده است: نجات زبان فارسی از تاراج زمانه و آشوب روزگار.
امروز 7 اسفند، سالمرگ زندهیاد علیاکبر دهخدا (1257 – 1334 ه.ش) است؛ شاعر، نویسنده، فرهنگنامهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار شاخص ایرانی. درباب هریک از وجوه شخصیتی این چهرهی ممتاز فرهنگ ایران، میتوان به تفصیل سخن گفت. او در سایهی ویژگیهای شاخص فردیاش، نمونهای مثالین برای روشنفکران فرهنگگرا بهشمار میآید؛ شخصیتی که علاوه بر کنشگری فعال در صحنهی آشوبناک سیاست در ایران، موقعیتی ماندگار در عرصهی فرهنگ این سرزمین هم دارد. زندگی او آکنده از "اولینها" و "برترینها" و "بهترینها" بوده است. یکی از این وجوه بیبدیل شخصیتی، پیریزی بنای لغتنامهای است که در واقع دانشنامهای از فرهنگ تاریخی ایران است.
چیزی که دهخدا را همدوش و همتراز فردوسی مینشاند التفات هوشمندانه به حفظ زبان فارسی است. فردوسی در زمانهای که اعراب حجاز، ایران را زیر تاختوتاز خود قرار داده بودند و در میانشان سلاطینی بودند که خوش داشتند فرهنگ و زبان خود را بر ممالک مفتوحه تحمیل کنند، سرودن شاهنامه را که بزرگترین منظومهی حماسی جهان است به زبان اصیل فارسی آغاز کرد. او بیآنکه با پیام رهاییبخش اسلام به عنوان آیین و دین جدید، مرزبندی داشته باشد، پیشینهی اساطیری ایران را در چارچوب شاهنامه روایت کرد. نبوغ حکیم توس تاجایی درخشان و توانمند بود که ظرفیتهای مکنون زبان فارسی را عیان کرد و از این طریق به گویشوران این زبان، آموخت که ذخیرهی بیپایانی از واژگان شیرین و زیبا و رسا در زبان فارسی وجود دارد که میتواند هر فکر و تصوری را لباس واژه بپوشاند.
به این ترتیب، فردوسی در هجوم بالقوهی یک زبان بیگانه، منظومهای زیبا و استوار به زبان فارسی فراهم آورد و از این طریق، هویت ملی ایرانیان را نوسازی و بازسازی کرد. او با سرایش شاهنامه، ماندگاری زبان فارسی را که از اصلیترین ارکان هویتی ایرانیان است تضمین کرد. نقل است که دکتر طه حسین، از ادیبان نامدار مصر گفته است که اگر فرهنگ مصر باستان، کسی همچون فردوسی داشت امروز زبان مردم این سرزمین،عربی نمیبود. معنای سخن این چهرهی شاخص فرهنگی مصر این است که اعراب با فتح مصر، نفوذ فرهنگی خود را در شکل تغییر زبان کشور مقصد اعمال کردند اما با فتح ایران، به دلیل حضور فردوسی و سرایش شاهنامه، زبان ایرانیان، همچنان فارسی ماند و ضمن پذیرش دین جدید، زبان بومی خود را حفظ کردند. عاملی که این تفاوت تاریخی را رقم زد نبوغ و خلاقیت حکیم فردوسی توسی بود.
در روزگار جدید و با هجوم تجدد به ایران، زبان فارسی بار دیگر در معرض تلاطمهای بنیادین قرار گرفت. همزمان با تحولات عصر مشروطه و آشنایی فراگیر ایرانیان با فرهنگ و زبانهای غربی، سیلی از واژگان و اصطلاحات فرنگی به سوی زیستبوم ایران سرازیر شد. رونق فراوان روزنامهنویسی که در حکم عمومیسازی فرهنگ بود، میتوانست عادات زبانی ایرانیان را متحول و حتی مختل کند. آغاز موج ترجمهی مطالب غربیان به زبان فارسی هم مزید بر علت بود. با این روند، به شدت محتمل بود که زبان فارسی در هجوم واژگان و حتی گرامر زبانهای غربی آسیب ببیند و آرام آرام از اصالت و خلوص و استواری تاریخی خود فاصله بگیرد.
دهخدا به عنوان کسی که سالها در میدان مطبوعات و روزنامهنگاری عهد مشروطه فعالیت موفق و جریانساز داشت، از زمانی که به این نتیجه رسید که باید از سیاست فاصله بگیرد و باقی عمر را در خانهی خود، فرهنگ، به سر آورد، فکر تدوین لغتنامهای جامع و فراگیر به ذهنش خطور کرد. چیزی که اکنون به لغتنامهی دهخدا مشهور است، اثری صرفا شامل معنای کلمات و واژگان نیست. او در تقریبا چهار میلیون فیش تحقیقاتی که در طول 40 سال تهیه کرد، انبوهی از شواهد مثال دقیق از تاریخ ادبیات ایران برای هر واژه فراهم آورد. از این طریق، لغتنامه هم شناسنامهی واژگان رایج در زبان فارسی است و هم عاملی است برای فهم پیوستگی تاریخی این زبان.
در دوران دهخدا، آنچه زبان فارسی را تهدید میکرد فراموشی غنا و توانمندی این زبان بود. کسانی از اهل قلم آن دوران با ذکر اینکه برای برخی از مفاهیم جدید و نوپدید وارداتی، واژهی دقیق و رسایی در زبان فارسی وجود ندارد انبوهی از کلمات بیگانه را به عادات زبانی مردم فراخواندند و به این شیوه، خواه ناخواه اصالت و خلوص فارسی را مخدوش کردند. علامه دهخدا با درک این مخاطرهی زیانبار، تدوین دانشنامهای از واژگان فارسی را در دستور کار خود قرار داد و با کاری از جنس فردوسی در سرایش شاهنامه، توانایی و بنیهی زبان را به رخ کشید. این کار در عین حال به تقویت و تحکیم هویت ملی ایرانی نیز مدد رساند. اکنون در سایهی درک صحیح و همت والای دهخدا، قدرت شگرف زبانی فارسی و همزمان، اصالت هویت ملی ایرانیان محفوظ مانده است. این کار دقیقا همان است که حکیم توس در قرن چهارم از عهدهاش برآمد و به جادوی زبان، هویت ملی ایرانی را حفظ کرد و تداوم بخشید.
اکنون همهی شواهد عینی حکایت از آن دارند که با ظهور تکنولوژیهای جدید ارتباطی و فضای مجازی، هجومی جدید به زبان فارسی در راه است که میتواند مخاطرات خسارتباری برای هویت ملی نیز در پی داشته باشد. ظهور شبکه های اجتماعی و سکوهای پیامرسان، از آن جهت که الزاماتی در نحوهی نگارش و گویش دارند، به طور بالقوه تهدیداتی را متوجه زبان فارسی میکنند. اگر برای چنین مواجهاتی پیشاپیش تمهیداتی اندیشیده نشود امکان تخریب، تأثیرپذیری و حتی استحالهی این زبان هم وجود دارد. اثرگذاری این فضای جدید ارتباطی، برخلاف دورههای قبلی هجوم، صرفا محدود به ورود واژگان بیگانه نیست بلکه چه بسا این بار بیشتر بر ساختار دستوری زبان فارسی متمرکز باشد.
به این اعتبار لازم است برای حفظ اصالت و خلوص فارسی، خواه در سطح واژگان و خواه در سطح دستور زبان، تلاشهایی صورت بگیرد. نقشآفرینان اصلی این میدان،ادیبان و دانشگاهیان و جامعهی فرهنگی کشورند.زبان، پدیدهای پویا و همواره در جریان است واین قدرت را دارد که مدام خود را بازسازی و نوسازی کند. بدترین تصمیم برای حفظ زبان فارسی، دیوارکشی دور آن، و مقابلهی سیاستزده و ایدئولوژیک با تبادلات فرهنگی است. به نظر میرسد امکانپذیر است که از سویی در فکر حفظ اصالت زبان فارسی بود و از سوی دیگر امکان داد و دهش این زبان با سایر زبانها را مسدود نکرد. این وظیفه را بیش از هر نهاد و سازمانی، ادیبان خوشفکر ایرانی میتوانند انجام دهند، چنانکه فردوسی و دهخدا انجام دادند.
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/