به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، صفیه رئیسی، دهیار روستای شیرآباد در استان سیستان و بلوچستان ، در گفتوگو با رکنا از وضعیت بحرانی و فراموششده این روستای دورافتاده گفت؛ جایی که نه از خدمات رفاهی و اجتماعی خبری هست و نه از امکانات اولیه زندگی. به گفته او، بسیاری از اهالی بیسواد هستند و حتی آب آشامیدنی سالم نیز در دسترس نیست.
رئیسی در این خصوص ادامه داد: «طبق سرشماری رسمی سال ۱۳۹۵، روستای شیرآباد ۴۵ خانوار داشت اما حالا جمعیت آن به حدود ۱۰۰ خانوار رسیده است. متأسفانه نمیتوان به حضور مؤثر مسئولان دل خوش کرد. برای همین، خودم دست به کار شدم. با کمک رسانهها و جذب خیرین، سعی کردم صدای مشکلات این روستا را به گوش کسانی برسانم که دل در گرو خدمت دارند.»
او توضیح داد: «این روستا حتی ترانس برق نداشت. با پیگیری و تلاشهای شخصی، موفق به تأمین ترانس و تیر برق شدیم. همچنین با حمایت خیرین، ۴ هزار متر لوله تهیه کردیم تا آب لوله کشی به روستا برسد. این لولهها ماهها در گوشهای رها شده اند.»
تحصیل طاقت فرسا در کانکس؛ بدون کولر و با دو پنکه خیریه
دهیار شیرآباد با گلایه از نبود امکانات آموزشی گفت: «دانشآموزان ابتدایی در یک کانکس درس میخوانند؛ آن هم بدون کولر؛ البته قبلا یک کولر ضعیف داشتند ولی آن را هم دزد برد! تنها وسیله سرمایشیشان، دو پنکهایست که با کمک خیرین تهیه کردیم. آموزش و پرورش وعده ساخت مدرسه داده، اما هنوز نیمهکاره است و گفتهاند شاید مهر سال آینده به بهرهبرداری برسد.»
او افزود: «حدود ۱۰ دانشآموز در مقطع متوسطه اول و دوم داریم که به شهرستان مجاور میروند. خیلی از آنها ترکتحصیل کرده بودند ولی با اصرار من و صحبت با والدینشان، حالا دوباره به مدرسه بازگشتهاند. حتی برای رفتوآمد آنها سرویس هم فراهم کردیم.»
نبود خانه سلامت، پزشک، سوپرمارکت، نانوایی؛ مرگ تدریجی در سایه بی توجهی
صفیه رئیسی گفت: «در این روستا نه خانه سلامت داریم، نه پزشک و نه حتی یک بهورز. برای درمان سادهترین بیماریها هم مردم مجبورند به شهرستان راسک بروند، آن هم با تاکسی تلفنی چون خودرو ندارند. هزینههای رفت و آمد سرسامآور است.»
او با حسرت افزود: «نه مغازه سوپرمارکت هست، نه نانوایی و نه میوهفروشی. مردم برای هر کار کوچک یا خرید روزمره، باید به راسک بروند. اکثر خانوادهها کپرنشین هستند. چند سال پیش، یک زن که مادر دو دخترک بود، برای آشپزی، بر اثر انفجار کپسول گاز جان باخت و پدرشان هم آن دو دختر بچه را رها کرد. سالهاست من از طریق کمک های خیرین از آنها حمایت میکنیم.»
از سوزندوزی خانمها تا عفونتهای ناشی از آب آلوده
دهیار روستا در ادامه گفت: «خانمهای روستا سوزندوزی میکنند ولی فقط برای آشنایان یا فروش محدود. برای استفاده از طرح اشتغالزایی کمیته امداد هم ضامن دولتی میخواهند که ندارند. از سویی دیگر، بیشتر زنان اینجا به دلیل استفاده از آب آلوده دچار بیماریهای عفونیاند. اینجا حوضی داریم که همه از آن مشترکا استفاده میکنند، تنها هفتهای یک یا دو بار از سوی امور عشایری با یک تانکر پر میشود. چند بار درخواست کلرزنی دادیم، اما بیفایده بود.»
او با صدایی بغضآلود به خاطرهای تلخ اشاره کرد: «دو سال پیش دختر جوانی در روستا درگذشت؛ شاید باورتان نشود ولی حتی آبی برای غسل دادن پیکرش نبود. با کلی نامهنگاری با شهرداری در نهایت یک تانکر آب آوردند تا او را غسل دهند.»
بچههایی بیشناسنامه، در کشوری که به آن تعلق دارند
رئیسی گفت: «خیلی از بچههای این روستا شناسنامه ندارند، با اینکه ایرانیاند. سال گذشته دانشآموزانی داشتیم که وارد کلاس اول شدند ولی شناسنامه نداشتند. با پیگیری از طریق دهیاری، ثبت احوال و فرمانداری، بالاخره شناسنامهشان صادر شد؛ آن هم بعد از ماهها انتظار.»
بیل مکانیکی داریم؛ اما سوخت نه!
او در پایان گفت: «با پیگیری خودم بیل مکانیکی آوردم تا کار لولهکشی آب را جلو ببریم، ولی حالا سوخت نداریم. هزینه سوخت، طبق گفته راننده، حدود ۳۰ میلیون تومان میشود. هیچ اداره دولتی تاکنون کمکی نکرده و من از طریق خیرین دارم این مشکلات را یکییکی حل میکنم. با این حجم از محرومیت، کافیست فقط یک نفر دلش به حال این مردم بسوزد.»