روایتهای شنیده نشده از فاجعه انفجار بندرعباس/ داستانهای ناتمام و دلخراش

ساعدنیوز: درد بزرگ و ماتم سنگین بندر به اندازه تمام خانههای ایران تقسیم شد و یک بار دیگر به همهی ما ثابت شد، با چنین مردمی میشود از دل فاجعه، نسخهای نوشت به نام «امید».

خانههای شیراز، مونس غربت اهل بندر شد
خانه خالی بود، مستاجر تازه اثاثیهاش را بار زده و رفته بود. از وقتی بچهها به دنیا آمدند و در و دیوارهای خانه برایشان تنگ آمد، خانه را اجاره دادند و خودشان هم در خانه دیگر اجاره نشین شدند. سپرده بود مستاجر جدیدی برایش پیدا کنند که خبر انفجار بندر شهید رجایی آمد. وقتی شنید چند نفر از مصدومان بندرعباس با خانواده برای درمان عازم شیراز هستند، قید مستاجر جدید را زد. چند ساعت بعد نشانی خانه و شماره تماسش را آگهی کرد و نوشت:« اسکان رایگان برای خانوادههای مجروحان!» تا درد غربت و تنهایی روی دردهای دیگرشان آوار نشود. وسط آن همه غم که تصویر می شد و در فضای مجازی میچرخید تنها چیزی که میتوانست حالش را خوب کند، صدای زنگ تلفنش بود و آنسوی خط، خانوادهای از بندرعباس که خسته، دلآشفته، و بیقرار میخواستند مهمانش باشند. تا مهمانهای بندری کارهای اولیه بستری عزیزشان را انجام دهند، آقا صادق و همسرش دستبهکار شدند. دو تا فرش، چند دست ظرف، یک دست مبل راحتی و وسایل ضروری را از خانه خودشان آوردند و چیدند. حتی بساط شام را هم کمی مفصلتر فراهم کردند تا غذای گرم و خوشطعم شیرازی برای چند ساعت هم که شده تلخی از کامشان بگیرد. آقا صادق را از همان آگهی شناختم، وقتی شمارهاش را گرفتم با کلمات شیرازی به استقبالم آمد اما برخلاف مهماننوازیاش اهل مصاحبه نبود! طول کشید تا قصه خانهاش را بگوید، حتی وقتی پافشاری کردم که اسمی از خودش بگوید، کشدار و غلیظ با شیرینی لهجهاش قانعم کرد:«آخه عامو، یِ خونه چِقِد میأرزه که بخوآم نُومُم بگُم؟!»
بعد هم کلمات را پشت سرهم ردیف میکند که:«همهی مردم شیراز همینطوری هستند، اصلا همهی مردم ایران! من کار بزرگی نکردم. کاری بود که از دستم برمیآمد و باید انجام میدادم. مثلا همین چند دقیقه پیش یک شماره ناشناس با من تماس گرفت و گفت اهل شیراز است و ادرس خانهاش را داد تا اگر کسی از خانواده مجروحان مشکل اسکان داشت در خانهاش از آنها میزبانی کند.»
وقتی مردم حتی مرهم روی زخم ماشینها گذاشتند!
ماشینها هم از دل حادثه بیزخم نمانده بودند. بعضیشان درست وسط انفجار، سوخته و مچاله شده بودند و بعضی دیگر، با آنکه صدها متر از محل حادثه فاصله داشتند، شیشههایشان ترک برداشته و شکسته بود. تصاویر مردمی که با همین ماشینهای زخمخورده راه خانه را پیش گرفته بودند، دست به دست در فضای مجازی چرخید؛ تصاویری که هم دلها را به درد آورد و هم موجی از همدلی بهدنبال داشت.چند تعمیرکار در بندرعباس و شهرهای اطراف پیشقدم شدند و اعلام کردند خودروهایی را که در جریان انفجار آسیب دیدهاند، بهصورت رایگان تعمیر میکنند حتی اگر تعمیرات خرج زیادی روی دستشان بگذارد. همدلی از جنوب فراتر رفت. یکی از مجموعههای تعمیر ماشینهای سنگین در یزد هم اعلام کرد اگر رانندهای از بندر دچار آسیب شده و قبلاً از خدمات آنها استفاده کرده، فعلاً نگران چک و بدهیاش نباشد؛ آنقدر فرصت دارند تا وضعیت مالیاش مساعد شود و بعد سراغ چکهایش را بگیرد.روز گذشته نیز یک مجموعه خرید و فروش ماشینهای سنگین با چند کامیون شیشه خودرو از تهران به سمت بندرعباس حرکت کرد. قرار است بیمنت، شیشههایی را که از ضرب انفجار ترک برداشتند یا فرو ریختند، یکییکی تعویض کنند. البته به قول خودشان شیشه بهانه است راهی شدهاند تا شاید با محبتشان بتوانند دلهای ترکخورده مردم را وصله بزنند.
روی خط همدلی؛ الو روانشناس؟
از همان ساعات اول حادثه در محل حاضر شد، میدانست سهم بعضی از این حادثه بیشتر از یک زخم است. میدانست اضطراب، ترس، ناآرامی برای بعضی تا همیشه سوغات شوم انفجار بندر خواهد شد. میخواست تا قبل از آنکه دردها لابهلای خاکسترها دفن شوند، تا پیش از آنکه ترسها ریشه بدوانند و اضطرابها قد بکشند روی زخمهای نادیدنی مردم مرهم بگذارد. آمده بود تا روانِ آسیبدیده مردم بندر، تنها نماند برای همین با همکاری روانشناسان دیگر یک موج همدلی راه انداخت:« مرکز مشاور راز مهر جلسات مشاوره رایگان برای درمان خانوادههای آسیب دیده برگزار میکند.»میگوید:«معمولا زخمهای بدن همیشه زودتر دیده میشوند و جدی تر گرفته میشوند در حالی که یک حادثه میتواند زخمهای عمیقی روی ذهن و روان بگذارد زخمهایی که شاید هیچوقت دیده نشود. من و همکارانم در همان ساعات اولیه به بیمارستانهایی که مجروحین حادثه به آنجا منتقل شدند سر زدیم تا همراه کادر درمان هر آنچه از دستمان برمیآید را برای کمک به بهبود شرایط مردم انجام بدهیم اما متاسفانه اصلا وضعیت خوبی نبود. بیشتر مردم درگیر پیدا کردن عزیزانشان بودند به همین خاطر ما علاوه بر اینکه از کادر درمان خواستیم اگر کسی از لحاظ روحی آسیب دیده به ما معرفی کنند خودمان هم در فضای مجازی این آگهی را پخش کردیم که ما برای بهبود کامل آسیبهای روحی وارد شده به حادثه دیدگان و خانواده شان به صورت رایگان برای آنها تا یک سال آینده جلسات رایگان مشاوره خواهیم گذاشت.»
میپرسم این چند روز از خانوادهها کسی هم به مرکز مشاورهتان مراجعه داشت؟! جواب سوالم را الهام زند آستا از بندر با خط تلفن راهی تهران میکند:«بله چند نفری تماس گرفتند، اما کار ما شاید چهل روز بعد از حادثه تازه شروع شود و تازه آن موقع شاهد مراجعه خانوادههای آسیب دیده باشیم. چرا که این اضطراب و استرس ناشی از انفجار شاید خودش را مدتها بعد نشان بدهد. چند روز پیش خانمی تماس گرفت و با حال مضطربی میگفت همسرم در محل حادثه حاضر بوده، آسیب جسمی هم ندیده اما بست نشسته در خانه و میگوید کسی از خانه بیرون نرود، همه باید پیش هم باشیم! حتی حاضر به دریافت مشاوره هم نمیشود، شما کمکم کنید که بتوانم همسرم را آرام کنم. تیم مشاوره ما به سرعت دست به کار شد و برای این خانم جلسات آنلاینی را برگزار کرد. حتی ما همکارانی داریم که سالهاست که از بندر مهاجرت کردند اما وقتی متوجه شدند مرکز مشاوره چنین تصمیمی دارد مدام تماس میگیرند و برای مشارکت در این کار اعلام آمادگی میکنند!»
وقتی عروس ها هم در این عزا شریک شدند
میان هزاران پستی که با هشتگ #بندرعباس منتشر شده، لا به لای آن همه غم که گاهی آدمی تحمل دیدنشان را ندارد، یک پست از سالن زیبایی در قزوین و یک عروس کنجکاوم میکند. مدیر سالن تور سفید عروس را روی سرش میاندازد و رو به نگاه کنجکاوم از پشت دوربین توضیح میدهد که:«از امروز به بعد به مدت دو ماه 50 درصد از درآمد سالن صرف کمک و جبران خسارت به مردم آسیبدیده بندرعباس خواهد شد.»مکثم روی آن پست، هرچند کوتاه باعث میشود اینستاگرام ذهنم را بخواند و پستهای بیشتری شبیه به آن نشانم بدهد. پست بعدی یک کسب و کار اینترنتی است که ارسال محصولاتش را تا سال آینده برای مردم بندرعباس رایگان کرده و پشت سرش کسب و کار خانگی کوچکی است که سود هر چند کمش را تا مدتها به مردم آسیب دیده بندر اختصاص داده است.اینستاگرام با حماسه کسب و کارها یک دور، دور ایران میچرخاندم. از رشت تا سمنان، از سمنان تا سیستان و از سیستان تا کردستان و من بین ان همه پست با گویشها و آدمهای مختلف فقط یک حرف مشترک را میخوانم:« بندر در غمش تنها نیست!»
نسخه یک رنگ پزشکان برای بندر
یک گشت کوچک در صفحات پزشکان همدلی را تمام و کمال برایم معنا میکند. یکی از جراحان و فوقتخصص چشم در تهران در صفحهاش از مردم خواسته اگر کسی را میشناسند که از ناحیه چشم در حادثه انفجار بندر دچار آسیب شدهاست، او را معرفی کنند تا به طور کاملا رایگان میزبانش باشد و تمام خدمات درمانی مورد نیازش را بدون دریافت هیچ هزینهای انجام دهد. دکتر سجادی متخصص گوش و حلق بینی یکی دیگر از پزشکانی است که داوطلب شده تخصصش را به طور رایگان برای بهبود جراحت مردم بندر به کار بگیرد. حتی دهها پزشک نیز از گوشه و کنار کشورمان راه بندر را پیش گرفتند تا نسخه همدلیشان را از نزدیک به دست مردم داغدار و آسیب دیده بندرعباس برسانند. اسامی پزشکان پشت سرهم ردیف میشوند، از روانپزشک و دندانپزشک گرفته تا جراح قلب و پزشک عمومی. همانهایی که با هر تخصصی میخواهند زخمهای سطحی و عمیق بندر را بی هیچ چشم داشتی مداوا کنند و سلامتی را کادوپیچ شده دوباره به آنها برگردانند.
شراکت پر سود کارمندان با اهل بندر
انگار تمام ایران یک دل شده و در سینه داغ و سوزان بندرعباس میتپد. وکلا برای کمک به مردم آسیب دیده در مسائل حقوقی و قضائی پا پیش گذاشتهاند و از حق وکالتشان گذشتهاند. چند نفر مثل دوران کرونا محمولههایی از ماسک برای بندری ها سوغات فرستادهاند. بعضی از مادرها که دستشان به آشپزی آشناتر است برای سلامتی مصدومان نذری پخته و پخش کردهاند. چند تن از کارمندان هم حقوق این ماهشان را با اهل بندر شریک شدهاند و همه آنچه گفته شد فقط گوشه کوچکی است از تعبیر واژه عظیم همدردی که در کشورمان اتفاق افتاد. درد بزرگ و ماتم سنگین بندر به اندازه تمام خانههای ایران تقسیم شد و یک بار دیگر به همهی ما ثابت شد، با چنین مردمی میشود از دل فاجعه، نسخهای نوشت به نام «امید».





مطالب مرتبط
- وقتی خبر ازدواج شوهرم را شنیدم، انگار دنیا بر سرم خراب شد. شکستم و تکهتکه خرد شدم / من ماندم و...! / داستان زنی که تنها ماند !
- اهرم ۷۵ برابر، دو altcoin جدید را برای معاملات معرفی کرد! آیا این حرکت میتواند بازار را تکان دهد؟
- توقیف پراید پس از انتشار ویدئوی رانندگی کودک ۱۲ ساله
- بحرانی جدی ؛ تهرانیها دست به خودکشی دسته جمعی زدند !
- خدمات قضایی تسهیل میشود؛ افتتاح میز خدمت اختصاصی برای ایثارگران
- نماینده مجلس: قطعی همزمان برق و اینترنت برای مردم آزار دهنده است
- وقتی خبر ازدواج شوهرم را شنیدم، انگار دنیا بر سرم خراب شد. شکستم و تکهتکه خرد شدم / من ماندم و...! / داستان زنی که تنها ماند !
- مجلس لایحه منع خشونت علیه زنان را کاملا تغییر داد