وقتی خبر ازدواج شوهرم را شنیدم، انگار دنیا بر سرم خراب شد. شکستم و تکه‌تکه خرد شدم / من ماندم و...! / داستان زنی که تنها ماند !

دخالت‌های خواهرم زندگی‌ام را جهنم کرد. برادرم که غیرتی شده بود، مدام می‌گفت: "مثل کوه پشت سرت هستم." احترام شوهرم را زیر پا گذاشتم و خانواده‌ام که از سیر تا پیاز زندگی ما خبر داشتند، کم نیاوردند و به او توهین کردند.

در نهایت طلاق گرفتیم. روزهای اول، همه درگیر این بودند که من در خانه چه کسی باشم. اما کم‌کم بهانه‌ها شروع شد. حالا من مانده‌ام با یک دنیا غم، اندوه، و حسرت.

وقتی خبر ازدواج شوهرم را شنیدم، انگار دنیا بر سرم خراب شد. شکستم و تکه‌تکه خرد شدم. روزهای سختی را می‌گذرانم. بعد از طلاق فهمیدم که هرکس دنبال زندگی خودش است.

این روزها به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی مراجعه کرده‌ام. چند جلسه مشاوره داشته‌ام که بسیار مفید بوده است. اما هنوز وقتی از گذشته حرف می‌زنم، اشک امانم نمی‌دهد.

واقعیت این است که زنان توجه بی‌قید و شرط همسر را دوست دارند.

اگر مردی به هر دلیلی محبت و علاقه خود را از همسرش دریغ کند، مسیر صمیمیت ناهموار خواهد شد. علاوه بر این، دوست داشتن خود یا خودشفقت‌ورزی نیز مفهومی است که باید درباره آن بیشتر بدانیم.

متأسفانه بسیاری از ما بلد نیستیم با خودمان مهربان باشیم. پاسخ به این سؤال مهم است: چگونه می‌توانیم خودمان را دوست داشته باشیم؟

تا زمانی که از انجام کارها یا تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایمان خجالت‌زده باشیم، تا وقتی خودمان را به خاطر گذشته یا حتی عملکرد اکنون سرزنش کنیم، یا وقتی کمال‌گرایی کنیم و سطح خواسته‌هایمان از توانایی‌هایمان بیشتر باشد، نمی‌توانیم با خودمان مهربان باشیم.

رازداری در زندگی و حفظ اسرار میان زن و شوهر نیز بسیار اهمیت دارد. تفاوت بزرگی میان راهنمایی گرفتن از اطرافیان و اجازه دخالت دادن به آن‌ها وجود دارد. این خط‌کشی‌ها، اساس یک زندگی مشترک موفق را شکل می‌دهند.