فضای غیر رقابتی و تخصیص ناعادلانه فرکانس؛ چالش بزرگ توسعه 5G
فضای غیر رقابتی و تخصیص ناعادلانه فرکانس؛ چالش بزرگ توسعه 5G
سینا نوروزی در یادداشتی که در اختیار زومیت قرار داده نوشت: در حالی که بسیاری از کشورها با سرعت در حال بهرهگیری از مزایای گسترده نسل پنجم ارتباطات هستند، کاربران ایرانی همچنان در حسرت تجربهای واقعی از 5G باقی ماندهاند. این در حالی است که برخی اپراتورهای بزرگ کشور، با سرمایهگذاریهای کلان طی سالهای اخیر، تجهیزات و زیرساختهای موردنیاز را نصب کردهاند و چند هزار سایت 5G را برای خدمترسانی آماده کردهاند. اما آنچه این زیرساختها را غیرقابل بهرهبرداری کرده، نه نبود تکنولوژی یا نیروی متخصص، بلکه فقدان مهمترین مؤلفه مورد نیاز برای حیات یک شبکه 5G است: «فرکانس مناسب».
در ساختار ارتباطی امروز جهان، طیف فرکانسی مانند شاهرگ حیاتی شبکه عمل میکند و بدون آن، شبکه ارتباطی موبایل کارایی ندارد. اما حالا در ایران، سایتهایی داریم که هزینههای گزاف دلاری صرف نصب و راهاندازیشان شده، ولی بدون دسترسی به باندهای استاندارد نسل پنجم، عملاً بلا استفاده ماندهاند. نتیجه چیست؟ کاربرانی که تنها نظارهگر تکنولوژی معطلمانده هستند، فرصتهای فناورانهای که از دست میروند و بازاری که گرفتار سیاستگذاری نامتوازن شده است.
دولتهای دوازدهم و سیزدهم در حرکتی مثبت، با هدف گسترش دانش و آمادگی زیرساختی، به اپراتورها اجازه دادند بیش از ۲۰۰۰ سایت 5G را با مجوز استفاده آزمایشی از فرکانس، راهاندازی کنند. اقدامی که میتوانست سکوی پرتابی برای ورود عملی کشور به دوره تازهای از ارتباطات باشد. اما حالا، در نخستین گام اجرایی دولت چهاردهم در قالب مزایده فرکانسهای نسل پنجم، شرکت ایرانسل به عنوان یکی از بازیگران اصلی این اکوسیستم و به عنوان اپراتوری که در سال ۱۳۹۹، اولین بار سایتهای 5G را در ایران راهاندازی کرد، از دریافت این بخش از فرکانس محروم شده است. این پرسش جدی مطرح میشود که آیا محروم کردن یکی از اپراتورهای دارای تجربه، زیرساخت و سهم بازار عمده از مشترکان فعال، گامی در مسیر توسعه است یا عقبگردی به دورانی که شهروندان برای خرید سیمکارت باید میلیونها تومان هزینه میکردند؟
طیف فرکانسی جزئی از انفال و ثروت ملی کشور است؛ منابعی محدود که باید به شکلی عادلانه و هدفمند، با نگاهی ملی و توسعهمحور، در اختیار بازیگرانی قرار گیرد که بتوانند بیشترین ارزشافزوده را برای عموم مردم خلق کنند. با این حال، شواهد نشان میدهد که در فرآیند اخیر، سازمان تنظیم مقررات به عنوان نهاد ناظر و تنظیمگر، نقش خود را بهدرستی ایفا نکرده است. به جای آنکه با بازآرایی منابع فرکانسی و طراحی دقیقتر مزایده، امکان رقابت سالم را برای همه فراهم کند، ساختار مزایده به شکلی چیده شده که تنها دو برنده دارد، آن هم در شرایطی که تقاضا و زیرساخت، بسیار بیش از این ظرفیتهاست.
پرسش اینجاست که چرا به جای دو تکه باند ۱۰۰ مگاهرتزی، سه تکه معرفی نشد تا تمامی بازیگران اصلی این حوزه امکان مشارکت واقعی در توسعه نسل پنجم را داشته باشند؟ آیا عدم واگذاری فرکانس به یک اپراتور با میلیونها مشترک فعال، راه رسیدن به عدالت ارتباطی است یا اتلاف انفال کشور که باید به صورت عادلانه در اختیار عموم جامعه قرار گیرد؟ این همان الگوی ناکارآمدی است که پیشتر نیز در حوزه 4G تجربه شد.
نتیجه این مسیر، نه فقط محدود کردن دسترسی کاربران به تکنولوژی روز است، بلکه در بلندمدت میتواند رقابت را سرکوب و بازار را به سمت انحصار یا سناریوهای تکقطبی سوق دهد. شرایطی که یادآور دهه ۷۰ و ۸۰ است، زمانی که سیمکارت، کالایی لوکس به حساب میآمد و توسعه شبکه در بسیاری از نقاط کشور، با وقفه و نابرابری همراه بود. آیا قرار است دوباره به همان نقطه بازگردیم؟
همزمان با اعلام نتایج این مزایده در ایام روز جهانی ارتباطات، وزیر ارتباطات از «آغاز مسیر توسعه اینترنتِ بسیار سریع و به روزِ ثابت و سیار با شتاب زیاد» سخن گفته است. اما سؤال جدی اینجاست: این مسیر قرار است از کدام سو گشوده شود؟ وقتی یکی از دو بازیگر اصلی خدمات تلفن همراه ایران، فاقد دسترسی به فرکانس مناسب برای 5G است، چگونه میتوان از گشایش سخن گفت؟ چگونه میتوان آیندهای روشن را برای این فناوری تصور کرد وقتی نهاد متولی تنظیم بازار، خود بانی محدودسازی یکی از ارکان توسعه شده است؟
در نهایت، آنچه امروز بیش از هر چیز باید مورد توجه قرار گیرد، جایگاه مردم، منافع ملی و عقلانیت در حکمرانی دیجیتال است. توسعه واقعی تنها زمانی محقق میشود که رقابت، برابری فرصتها و مشارکت همهجانبه در دستور کار قرار گیرد. فرکانس، مثل جادهای است که خودروها باید بر روی آن حرکت کنند. وقتی تنها به برخی اجازه حرکت داده شود، حتی اگر بهترین خودرو را داشته باشیم، باز هم پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
مردم منتظرند. نه منتظر وعده، بلکه منتظر عملکرد. سایتهای خاموش، نشانه ناکارآمدی سیاستگذاری است و این روند اگر اصلاح نشود، نهتنها نسل پنجم، بلکه اعتماد عمومی به سیاستگذاران نیز در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. اکنون زمان اصلاح مسیر است، پیش از آنکه فرصتها را برای همیشه از دست بدهیم.