چرا ایران به مذاکره با آمریکا بدبین است؟

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، این پرسش در نگاه اول پارادوکسیکال به نظر میرسد و پاسخ سادهای ندارد. دیدگاه ایشان درباره مذاکره با آمریکا از دو محور کلیدی نشئت میگیرد: باور به اصول اساسی انقلاب اسلامی و سوابق طولانی دشمنی آمریکا با ایران. از نظر رهبر انقلاب، آمریکا مصداق «طاغوت اعظم» است، نظامی سلطهگر که با اصل موجودیت جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام مستقل و مخالف هژمونی غرب دشمنی دارد. این دشمنی به مسائل مقطعی و خردی چون برنامه هستهای یا توان موشکی ایران محدود نیست، بلکه به هویت انقلابی و استقلالطلبانه نظام جمهوری اسلامی برمیگردد. کودتای 28 مرداد 1332 که با حمایت آمریکا علیه دولت مصدق انجام شد، پشتیبانی از رژیم پهلوی در برابر خواست ملت ایران، حمایت همهجانبه از صدام در جنگ تحمیلی و سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران در سال 1367، خروج از برجام و ترور سردار سلیمانی به دستور مستقیم شخص رئیسجمهور آمریکا تنها بخشی از شواهد تاریخیاند که غیرقابلاعتماد بودن آمریکا را برای رهبری اثبات میکنند.
بااینحال، رهبری به دو دلیل مذاکره را بهطورکلی نفی نکردهاند. اولین دلیل این است که ایشان در شیوه مدیریتی و تصمیمات دولتهای مختلف و سایر ارکان تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی ایران، تا جایی که این تصمیمها تبعات خطرناکی برای کشور نداشته باشد، دخالت نکرده و صرفاً خطوط کلی را برای این تصمیمات اتخاذ میکنند. از طرفی در نزد رهبری، مذاکره مشروط به رعایت شروطی که عزت، استقلال و منافع ملی ایران را حفظ کند، موردقبول است. مفهوم «نرمش قهرمانانه» که ایشان در سال 1392 مطرح کردند، کلیدی برای فهم این رویکرد است. این مفهوم به معنای انعطاف تاکتیکی در دیپلماسی برای دستیابی به اهداف بلندمدت نظام، بدون خدشه به اصول بنیادین انقلاب است.
اما مسئله این است که طرف مقابل، سابقه خوبی در مذاکره با ایران برجای نگذاشته است و این مهم باعث شده است که رهبری به مذاکره با غرب خوشبین نباشد. رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که مذاکره با آمریکا به دلیل سابقه بدعهدی این کشور نمیتواند به طور کامل مورداعتماد باشد. بهعنوان نمونه، در دهه 1360، مذاکرات غیرمستقیم بین دولت آیتالله هاشمی با دولت جرج بوش پدر برای بهبود روابط یا حل مسائل فیمابین، از جمله موضوع آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، به دلیل عدم تعهد آمریکا به وعدههای دادهشده نافرجام ماند. همچنین، رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که مذاکره با آمریکا به دلیل سابقه بدعهدی این کشور، بهویژه خروج یکجانبه از برجام در سال 1397، نمیتواند بهطور کامل مورد اعتماد باشد. تجربه برجام نشان داد که ایران با حسن نیت به تعهدات خود عمل کرد، اما آمریکا با اعمال تحریمهای شدیدتر، به دنبال شرطیسازی اقتصاد ایران و افزایش فشار داخلی بود. این تجربه، دیدگاه آیتالله خامنهای را تقویت کرد که مذاکره در شرایطی که دشمن به دنبال تحمیل خواستههای خود است، نهتنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه میتواند به فتنه داخلی و تضعیف جایگاه ایران منجر شود.
موافقت رهبر انقلاب با مذاکرات، نتیجه محاسبات استراتژیک برای مدیریت فشارهای داخلی و خارجی نیز است. در داخل، تحریمهای اقتصادی که از سال 1397 تشدید شدهاند، فشار سنگینی بر اقشار متوسط و پایین جامعه وارد کرده و میتواند به نارضایتی اجتماعی منجر شود. مذاکرات، حتی اگر به نتیجه قطعی نرسد، میتواند تنشها را موقتاً کاهش دهد، از اعمال تحریمهای جدید جلوگیری کند یا زمان برای تقویت توان داخلی بخرد. در سطح بینالمللی مذاکره از انزوای دیپلماتیک ایران جلوگیری میکند و مانع اجماع جهانی علیه کشور، بهویژه از طریق مکانیسمهایی مانند «مکانیسم ماشه» در شورای امنیت سازمان ملل میشود؛ بنابراین در اندیشه رهبر انقلاب مذاکره نه یک اصل بنیادین، بلکه یک «تاکتیک» برای حل مسائل موجود و تقویت توان نظامی، اقتصادی و سیاسی کشور محسوب میشود. بااینحال، ایشان حل مشکلات کشور را در گروی بهرهگیری از توانمندیهای داخلی میدانند و باتوجهبه سابقه بدعهدی آمریکا بر سیاستهایی چون خنثیسازی تحریمها از طریق تکیه بر ظرفیتهای داخلی، گسترش تجارت با ارزهای غیر از دلار با کشورهای مختلف و تقویت روابط سیاسی با کشورهایی که میتوانند ایران را در مسیر خودکفایی و کاهش وابستگی به غرب یاری کنند، تأکید دارند. در خلال مذاکرات فعلی رهبر انقلاب تأکید کردند که مذاکره تنها یکی از 10 وظیفه وزارت امور خارجه است و این وزارتخانه باید با تمرکز بر تقویت دیپلماسی اقتصادی، گسترش روابط با کشورهای همسایه و غیرغربی و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی و منطقهای استقلال و منافع ملی ایران را در اولویت قرار دهد. فرمایشات ایشان بهروشنی نشان میدهد که مذاکره با آمریکا ارزشی محدود و مشروط دارد و نباید بهعنوان تنها راهحل مشکلات کشور تلقی شود.
ایران در مذاکرات جاری اهداف مشخصی را دنبال میکند. هدف اصلی، لغو کامل تحریمهای اقتصادی، مالی و نفتی است که از سال 1397 اقتصاد ایران را تحتفشار شدید قرار دادهاند. کاهش ارزش پول ملی، محدودیت در صادرات نفت و قطع دسترسی به منابع مالی بینالمللی تنها بخشی از تبعات این تحریمهاست. ایران خواستار لغو عملی تحریمها و راستیآزمایی آنهاست، نه وعدههای کاغذی که تجربه نشان داده قابلاعتماد نیستند. همانطور که رهبر انقلاب در سخنرانی 14 خرداد به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، تأکید کردند حفظ حق غنیسازی اورانیوم برای اهداف صلحآمیز که در چهارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) به رسمیت شناخته شده، از حقوق مسلم ایران است. این حق، بخشی از استقلال ملی کشور به شمار میرود و بهسادگی با فشار یا دستور طرف آمریکایی قابلچشمپوشی نیست. ایران حاضر به پذیرش محدودیتهایی در سطح غنیسازی یا حجم ذخایر اورانیوم است، اما توقف کامل برنامه هستهای را مطلقاً رد میکند، زیرا آن را گامی در خودکفایی و از حقوق اساسی خود میداند. همچنین، ایران به دنبال تضمینهایی است که مانع خروج یکجانبه آمریکا از توافقات شود، تجربهای که در برجام تلخ و هزینهبر بود.
در مقابل آمریکا، بهویژه در دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ که از ژانویه 2025 آغاز شده، اهدافی کاملاً متفاوت دنبال میکند. هدف اصلی آمریکا جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، حتی بهصورت بالقوه است، هرچند ایران بارها تأکید کرده که برنامه هستهایاش صلحآمیز است. ترامپ در سخنرانیها و توییتهای اخیر خود بارها بر لزوم لغو کامل غنیسازی اورانیوم توسط ایران تأکید کرده و آن را شرط اصلی هرگونه توافق با تهران دانسته است. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ (2021-2017)، سیاست «فشار حداکثری» با تحریمهای گسترده، ترور سردار شهید قاسم سلیمانی و تلاش برای انزوای ایران دنبال شد. این سیاست با هدف وادارکردن ایران به مذاکرهای جدید طراحی شده بود که نهتنها برنامه هستهای، بلکه توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران را محدود کند. در دور دوم، انتظار میرود این رویکرد با شدت بیشتر یا انعطاف تاکتیکی بسته به شرایط داخلی آمریکا و فشارهای متحدانش ادامه یابد. آمریکا همچنین میخواهد سیاستهای منطقهای ایران، موسوم به «سیاست مقاومت» را در کشورهایی مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن کاهش دهد و گروههای مقاومت متحد با ایران را به طور ادعایی «نیروهای نیابتی» میخواند. محدودکردن برنامه موشکی بالستیک ایران نیز از اولویتهای کلیدی است، زیرا این موشکها تهدیدی برای اسرائیل و برخی کشورها به عنوان متحدان اصلی آمریکا در منطقه تلقی میشوند.
خطوط قرمز ایران در مذاکرات کاملاً روشن است. حفظ استقلال و عزت ملی، به معنای رد هرگونه تحمیل یا دخالت در سیاستهای داخلی، خطقرمز اصلی است. حفظ برنامه هستهای صلحآمیز و توان موشکی، بهعنوان ستونهای بازدارندگی دفاعی، غیرقابلمذاکرهاند. ایران بر لغو عملی تحریمها با مکانیسمهای راستیآزمایی تأکید دارد. تحمیل محدودیتهای موشکی و منطقهای، ایران را در برابر تهدیدات نظامی آسیبپذیر میکند، چیزی که نظام به هیچ قیمتی نمیپذیرد.
خطوط قرمز آمریکا نیز به همان اندازه مشخص است. جلوگیری از دستیابی ایران به توانایی تولید سلاح هستهای، حتی بالقوه، اولویت اصلی است. توقف یا محدودسازی برنامه موشکی ایران و کاهش نفوذ منطقهای این کشور، بهویژه در حمایت از گروههایی مانند حزبالله لبنان و انصارالله یمن، از دیگر خطوط قرمز است. آمریکا خواستار نظارتهای گسترده و دائمی بر برنامه هستهای ایران است، حتی اگر فراتر از استانداردهای بینالمللی باشد. همچنین، دولت ترامپ به توافقی نیاز دارد که در برابر انتقادهای داخلی کنگره و لابیهای قدرتمند اسرائیل قابلدفاع باشد. نگرانی آمریکا از سیاستهای منطقهای ایران و احتمال دستیابی به توانایی هستهای است که میتواند توازن قدرت را به نفع ایران تغییر دهد. شکست مذاکرات نیز برای آمریکا هزینهبر است، زیرا میتواند به تنشهای نظامی منجر شود که دولت ترامپ به دلیل فشارهای داخلی و بینالمللی از آن پرهیز دارد.
ایران در مذاکرات به دنبال لغو تحریمها، حفظ برنامه هستهای و تقویت جایگاه منطقهای خود است، درحالیکه آمریکا و دولت ترامپ میخواهند تواناییهای هستهای، موشکی و منطقهای ایران را محدود کنند. شکاف عمیق بین خطوط قرمز دو طرف، مذاکرات را به فرایندی پیچیده تبدیل کرده، اما تجربه نشان داده که در شرایط خاص توافقات محدود مشروط به رعایت خطوط قرمز ممکن است. این بازی دیپلماتیک نیازمند هوشیاری ایران در برابر فشارهای نظام سلطه است تا ضمن حفظ عزت ملی، به اهداف استراتژیک خود دست یابد. از سوی دیگر، نهادهای تصمیمگیر کشور باید تلاش کنند تا تصور حیاتی و تعیینکننده بودن مذاکره را اصلاح کرده و باتکیهبر رهنمودهای رهبر انقلاب، تمهیداتی برای حل مشکلات کشور مستقل از مسیر مذاکرات اتخاذ کنند. این رویکرد، با تأکید بر توانمندیهای داخلی و تقویت دیپلماسی اقتصادی با کشورهای غیرغربی تضمین میکند که در صورت شکست مذاکرات ایران بتواند مسائل اقتصادی و سیاسی خود را بااقتدار و بدون وابستگی بهطرف مقابل مدیریت کند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/