پژواک جنگ نرم در روایت آمریکاییها از مذاکرات

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، این روزها با شدتگرفتن گمانهزنیها درباره مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، بار دیگر شاهد اوجگیری مواضع رسانهای مقامات آمریکایی و اروپایی دراینخصوص هستیم؛ مواضعی که اگرچه در قالب دیپلماسی عمومی عرضه میشوند، اما با مرور عملکرد غربیها در تعامل با جمهوری اسلامی ایران، میتوان به این جمعبندی رسید که اینگونه اظهارنظرها، بخشی از پازل ابزارهای عملیاتی آنان در پروژه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران است. در روزهای اخیر، دونالد ترامپ در موارد متعددی درباره فعالیت هستهای ایران سخن گفته که یکی از آنها مربوط به جلسه گفتوگو با خبرنگاران در کاخ سفید است. وی در جمع اصحاب رسانه، توافق با ایران را «نسبتاً نزدیک» عنوان کرده و بنابر آنچه در خبرها آمده، ادعا کرده هشدارهایی نیز به نتانیاهو داده تا اقدامی علیه ایران انجام ندهد که به اختلال در مذاکرات منجر شود. اما در همین گفتوگوها، از لزوم «نظارتهای سختگیرانه» بر فعالیت هستهای ایران و حتی «بمباران سایتهای هستهای» سخن گفته است.
اینجاست که بهاصطلاح دم خروس بیرونزده و مخاطب، صراحتاً با تناقضهای آشکار در سیاستهای اعمالی سران آمریکایی روبهرو میشود؛ تناقضهایی که بخشی از راهبرد آنها برای مقابله با مخالفانشان است. دیپلماسی ایالات متحده در تعامل با ملت ایران بر پایه تهدید بنا شده است. این روش، ذاتی نظام استکبار است که برای مهندسی افکار عمومی، ابتدا با کلیدواژههایی چون «مذاکره» و «صلح» پا به میدان میگذارد و سپس اهداف نامشروع و سلطهطلبانه خود را که در لفافه امیدهای واهی پیچیدهاند، با چاشنی تهدید بر ملتها تحمیل میکند. در این بازی چندلایه، آنچه در جریان است نه صرفاً دیپلماسی، بلکه جنگ روایتها با مختصات جنگ نرم است؛ جایی که اظهارنظر سیاسی بهمثابه سلاح روانی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و مقامات، با مصاحبههای مطبوعاتی، بخشی از عملیات هدفمند خود را به نمایش میگذارند تا فضا برای فشار حداکثری مهیا شود.
نگاهی به رفتار رسانهای ایالات متحده در قبال ایران، نشان میدهد سخنان مقامات غربی سالهاست از مرز موضعگیری دیپلماتیک عبور کرده و در مسیر کنترل ادراک و عملیات روانی هدفمند حرکت میکند. از همین رو زمانی که بالاترین مقام سیاسی ایالات متحده در یک نشست مطبوعاتی بهطور همزمان از «نزدیکی به توافق» و «بمباران و نظارتهای سختگیرانه» سخن میگوید، چند پیام متناقض را مخابره میکند که هرکدام مخاطب جداگانهای دارد؛ اما هدف یکی است: مدیریت افکار عمومی.
این تلاش درنهایت با هدف تقویت این گزاره صورت میگیرد که آمریکاییها مروج صلح هستند و با ابزار مذاکره در پی تحقق آنند و بدین ترتیب، تصمیمسازی را برای مسئولان ایرانی مخاطرهآمیز میکنند. البته نباید فراموش کرد به برکت بصیرت و مقاومت ملت، اینگونه توطئههای غربی همواره با شکست مواجه شده یا تأثیر آنها به حداقل رسیده است.
موضع قاطع طرف ایرانی، برخاسته از استقامت پولادین چند دههای ملت ایران، مبنی بر اینکه حقوق مسلم، ازجمله غنیسازی، اصلاً قابلمذاکره نیست، مسیر مذاکرات را بهگونهای سوق داده که پیشرفتهای حاصلشده در این زمینه - که سرمایههای مادی و معنوی بیشماری را در بر میگیرد - تداوم یابد. اما نمیتوان منکر این مسئله شد که این بازی با ابزار تهدید و تطمیع، عملاً نوعی تهییج فضای روانی است که با روایتسازی چندگانه، منجر به دوقطبیسازی در فضای سیاسی کشور، فرسایش اعتماد عمومی و نهایتاً فراهمسازی زمینه برای دشمن جهت بهرهبرداری از این آشفتگی و پیشبرد اهداف خصمانهاش میشود. از منظر تاکتیکی، آمریکا از رسانه بهعنوان بازوی مکمل تحریم و دیپلماسی فشار استفاده میکند و در چنین نبردی، پیروزی نه با امضای توافق، بلکه با تحمیل روایت خود بر افکار عمومی حاصل میشود و این دقیقاً عرصه خطیر «جهاد تبیین» است که ما باید با بصیرت، هوشمندی و ارائه روایت دقیق و دستاول و با ابتکار عمل انقلابی، حریف را در این جنگ روایتها منکوب و محکوم به انفعال کنیم.
مواضع رسانهای؛ اظهارنظر ساده یا عملیات روانی هدفمند؟
رفتار رسانهای ایالات متحده - چه در قالب بیانیه رسمی کاخ سفید، چه در مصاحبههای سنجیده مقامات و چه در هماهنگی با شبکههای فارسیزبان خارجنشین - واجد مؤلفههایی است که آن را به بخشی جداییناپذیر از جنگ نرم بدل کرده است. تاریخ معاصر نشان میدهد دستگاه دیپلماسی آمریکا، رسانه را بهعنوان ابزار جنگی غیرنظامی درک میکند؛ ابزاری برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، ایجاد تردید در مشروعیت نظامهای مستقل و آمادهسازی بستر برای فشارهای اقتصادی یا حتی نظامی. این روزها سخنان دونالد ترامپ درخصوص توافق هستهای با ایران، بیش از هر زمان دیگری شنیده میشود؛ گویی خود او نبود که در اقدامی غیرعرفی، بهصورت یکجانبه از توافق برجام خارج شد و اکنون پیشتاز دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی ایران شده است. اما تحلیل سخنان فریبکارانه او نشان میدهد که از منظر نظام سلطهگر آمریکا، هرگونه توافقی باید زیر سایه تهدید دائمی و باجخواهی از ملت ایران شکل بگیرد. این، ذات سیاستهای خصمانه و عهدشکن ایالات متحده است. در چنین شرایطی، ماشین جنگ روانی دشمن به کار میافتد تا این تهدیدها و زورگوییها را پشت نقاب «مذاکره» پنهان کرده و چنین القا کند که ایران فرصتها را از دست داده و باید تسلیم فشار شود.
چرا این جنگ نرم، خطرناکتر از جنگ سخت است؟
جنگ رسانهای، برخلاف جنگ سخت، نه آشکارا اعلام میشود و نه پایان روشنی دارد. در این نوع نبرد، هدف نهفقط تغییر تصمیم، بلکه تغییر ذهن و اراده ملی است. به همین دلیل مواضع مقامات آمریکایی باید نه بهمثابه «پیشنهادهای سیاسی»، بلکه بهعنوان «سلاح نرم» در جنگ ترکیبی تحلیل شوند. اینجاست که بهضرورت جهاد تبیین - که بارها از سوی مقاممعظمرهبری مطرح شده است - پی میبریم. راهکارهایی برای مقابله با استراتژی ترکیبی ایالات متحده باید در دستور کار قرار گیرد که برخی از آنها عبارتند از:
ترکیب میدانداری دیپلماتیک با روایتسازی رسانهای
هر حرکت دیپلماتیک باید با پشتوانه تبیینی قوی و مستحکم همراه باشد. سخنان مقامات، تحلیل نهادهای داخلی و روایت رسانههای رسمی باید اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی، یعنی عزت، حکمت و مصلحت را بهروشنی ترسیم کند. باید این اطمینان به افکار عمومی داخلی داده شود که نظام جمهوری اسلامی باقدرت از حقوق ملت دفاع میکند و طرف مقابل وادار به پاسخگویی و عقبنشینی از زیادهخواهیهایش خواهد شد. تجربه تلخ گذشته تکرار نخواهد شد و این بار، حقوق کامل ملت ایران بدون کموکاست استیفا خواهد شد.
تشکیل شبکه رسانهای چندلایه
این شبکهها باید رسانههای رسمی و مردمی را از انفعال خارج کرده و به کنشگرانی فعال در تبیین حقایق و خنثیسازی عملیات روانی دشمن تبدیل کنند؛ رسانههایی که بتوانند صدای تحلیلگران منصف- با نگاهی واقعبینانه، بدون یأسپراکنی یا سادهانگاری- را به گوش مخاطب برسانند و از ظرفیت رسانههای همسو برای مقابله با القائات غرب بهره بگیرند.
تأکید بر حق مشروع ملتها برای پیشرفت علمی و استقلال
باید با استناد به شواهد متقن و نمونههای متعدد نقض عهد و خیانت دولتهای غربی و نهادهای بینالمللی تحت سلطه آنها در قبال حقوق ملتها، چهره واقعی و نیات پلید نظام سلطه را که با بهانههای دروغین در پی انحصار پیشرفت و لگدمالکردن استقلال دیگران است، برای افکار عمومی جهان بیشازپیش آشکار کرد. بر اساس واقعیتهای موجود در عرصه بینالملل، جمهوری اسلامی ایران دهههاست که علاوه بر فشار سیاسی و تحریم اقتصادی، با جنگ تمامعیار رسانهای نیز روبهروست. غربیها تلاش میکنند با روایتسازی، ایران را از مسیر عزت و استقلال خارج کنند. از همین رو، نمایش پارادوکسهای موجود در سیاست ایالات متحده آمریکا، بهویژه در مقطع کنونی که ترامپ از «ژست جنگطلبی بیمحابا» به «مذاکرهگر صلحطلب» تغییر چهره داده، یکی از ضرورتهای رسانهای فعلی است؛ تا بدینترتیب چهره واقعی ساختار سیاست خارجی آمریکا برای افکار عمومی دنیا روشن شود و استراتژی اصلی آنان - یعنی تضعیف موقعیت راهبردی ایران با ابزارهای گوناگون - آشکار شود.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/