امام عقلانیت و استقامت

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، در میانه بحرانها، آشوبها و حتی در اوج پیروزی، «قلبی گرم داشت و مغزی سرد». امام خمینی این مواجهه را در تمام طول حیات چه در دوران مبارزاتی چه سالهای رهبری نظام اسلامی ایران و عبور دادن آن از بحرانها حفظ کرد. نگاهی به سیره مبارزاتی امام خمینی نشان میدهد، مبارزه او هیچگاه بر مدار احساسات و ناشی از هیجانزدگی نبوده و در عین آنکه شدیدترین صحبتها را علیه رژیم شاه مطرح میکرده، هیچ زمان از عقلانیت فاصله نگرفته است. شاید نمونه ثبت شده در ذهن مردم از برخورد عاقلانه امام، زمانی باشد که خبرنگار در هواپیما از او در مورد احساس امام میپرسد و امام پاسخ میدهد «هیچ احساسی ندارم».
رفتار امام و مصلحتسنجیها برمبنای مقتضیات زمانه چه در دوران مبارزه چه پس از آن تغییری نمیکند، برای مثال در دورانی که امام در پاریس حضور دارد نحوه برخوردش با رسانهها و مقامات کشورهای غربی به همان اندازه منطقی و عاقلانه است که در دوران پس از انقلاب با رعایت مصلحتسنجیهای لازم این روابط و واکنشها تنظیم میشود. امام در عین آنکه اصل را بر برخورد عقلانی با روزهای پرتلاطم استقرار انقلاب و حفظ وحدت در جامعه تا استقرار یافتن کامل نظام جمهوری اسلامی قرار میدهد، در مقابل زیادهخواهیها، تهدیدات و اعمال فشارهای قدرتهای غربی مثل آمریکا، کوتاه نمیآید و این برخورد به یکی از اصول اساسی انقلاب ایران تبدیل میشود. در نگاه به ابعاد شخصیتی رهبر کاریزماتیک ایران، سه ویژگی بیش از همه نمود دارد و محل تأمل و بررسی است؛ عقلانیت، استقامت و توجه به حفظ انسجام در همه سطوح، اصلیترین مؤلفهها در سیره مدیریتی و مبارزاتی امام بودند که تبدیل به اصول اساسی انقلاب ایران شدند.
امام عقلانیت
امام خمینی(ره) هرچند رهبری انقلابی دینی را بر عهده داشتند، اما تصمیماتشان ریشه در عقلانیت و منطق داشت و از هیجانزدگی به دور بود. این عقلانیت در مواجهه با مسائل دیپلماتیک، سیاسی و اجتماعی نمود پیدا کرد. به عنوان مثال در بحران مکفارلین، با رد تندروی برخی نمایندگان از تفرقه داخلی جلوگیری کردند. پذیرش انشعاب جامعه روحانیت، تأکید بر مشارکت سیاسی دانشجویان و هشدار به جریان تحجر نیز نمونههایی از مدیریت عقلانی ایشان بود که انقلاب را از هیجانزدگی به سوی حکمت و مصلحت هدایت کرد.
ادبمان کجا رفته است؟
یکی از نمونههای بارز عقلانیت امام خمینی(ره) در مواجهه با مسائل دیپلماتیک، واکنش ایشان به پاسخ غیرمتعارف شهید رجایی، رئیسجمهور وقت به پیام تبریک فرانسوا میتران، رئیسجمهور فرانسه است.
آن زمان مسعود رجوی به تازگی از ایران به فرانسه فرار کرده بود و برای همین در پاسخ ایران پاریس مرکز ثقل ضدانقلاب نامیده شده بود که در ترجمه، به اشتباه پاریس مرکز جهنم ضدانقلاب بیان شد که گویی ایران میخواهد پاریس را جهنم کند! طبعاً پاسخ ایران واکنشهای منفی بینالمللی به دنبال داشت.
از سویی این پاسخ، که از منظر عرف دیپلماتیک ناپسند بود، با اعتراض امام مواجه شد. کیومرث صابری فومنی، مشاور فرهنگی وقت رئیسجمهور درباره تذکر امام در آن زمان از قول شهید رجایی مینویسد: «امام به من گفتند که یک کسی به تو تبریک گفته است، تبریک عرض میکنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگویی متشکرم، تو چه جوری میزنی تو دهان رئیس جمهور یک مملکت؟ ادبمان کجا رفته است؟!»
امام خمینی(ره) بهعنوان یک رهبر مذهبی، تفاوت نقش خود را با یک مقام سیاسی مانند رئیسجمهور تبیین کردند و به رجایی یادآوری نمودند که رئیسجمهور باید به عرف سیاسی عمل کند، نه اینکه با توهین و تندی پاسخ دهد.
پاسخ دیپلماتیک به بحران حج
یکی دیگر از جلوههای عقلانیت امام خمینی(ره)، رویکرد اجتهادی ایشان در مسائل سیاسی و بینالمللی است که در ماجرای قطع روابط با عربستان پس از حوادث خونین حج در سال 1366 نمایان شد. پس از این حوادث، امام بیانیهای تند علیه آلسعود صادر کردند و آنها را کافر خواندند. اما زمانی که از ایشان درباره امکان برقراری مجدد روابط پرسیده شد، پاسخ دادند: «مگر ما با بقیه کفار رابطه نداریم؟»
سید حسن خمینی در این باره نقل میکند که برقراری مجدد سفر حج پس از یک سال و نیم، نتیجه اجتهاد امام بود که بر اساس مبانی مکتب ایشان و نه تقلید کورکورانه از پاسخهای پیشین صورت گرفت. امام با تفکیک میان قضایای حقیقیه (اصول ثابت) و قضایای خارجیه (تصمیمات مقطعی)، نشان دادند که تصمیمگیریهای سیاسی باید با توجه به شرایط روز و مصالح امت اسلامی انجام شود. این رویکرد، از عقلانیتی حکایت دارد که از تعصبات و پاسخهای کلیشهای دوری میکند و به جای آن با انعطاف و در نظر گرفتن واقعیتهای موجود، راهحلهای عملی ارائه میدهد.
انشعاب به معنای اختلاف نیست
امام خمینی(ره) در مواجهه با انشعاب جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون، رویکردی عقلانی و واقعبینانه اتخاذ کردند. اگرچه ایشان همواره بر وحدت تأکید داشتند و تشکیل گروههایی مانند دفتر تحکیم وحدت و هیئتهای مؤتلفه اسلامی را برای جلوگیری از تفرقه ترویج میکردند، اما وقتی اختلافات در جامعه روحانیت به نقطهای غیرقابلحل رسید، انشعاب را پذیرفتند. امام در پاسخ به نامه شورای مرکزی مجمع روحانیون، فرمودند: «انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل، به معنای اختلاف نیست.» این موضع، عقلانیت ایشان در پذیرش تکثر بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر در جامعه اسلامی را نشان میدهد.
با این حال، امام به آثار منفی این انشعاب آگاه بودند و تلاشهایی برای ترمیم آن صورت گرفت.
دانشجو باید در سرنوشتش دخالت کند
امام خمینی(ره) برای دانشگاه و دانشجویان در سیاست نقشی ویژه قائل بودند و عقلانیت ایشان در این زمینه، در تأکید بر مشارکت همگانی در سرنوشت سیاسی کشور نمود پیدا کرد. ایشان معتقد بودند که سیاست نباید محدود به طیف خاصی مانند روحانیت باشد. وقتی برخی در دانشگاهها ادعا کردند که دخالت در سیاست حق مجتهدین است، امام با صراحت این دیدگاه را رد کردند و فرمودند: «این یک توطئه است... همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند.» امام با تأکید بر نقش دانشگاه بهعنوان مرکزی برای تربیت متخصصان متعهد، خواستار اسلامی شدن دانشگاهها شدند، اما این اسلامیشدن را به معنای حصر دانشگاه به علوم دینی ندانستند. ایشان با رد مغالطههایی که دانشگاه اسلامی را مخالف علم و تخصص معرفی میکردند، فرمودند: «ما با تخصص مخالف نیستیم؛ با نوکری اجانب مخالفیم.»
هیجانزدایی از انقلاب
امام خمینی(ره)، هرچند بنیانگذار انقلابی دینی بودند، اما انقلابیگری را مترادف با هیجانزدگی و اقدامات غیرعقلانی نمیدانستند. ایشان در هر گام از مسیر انقلاب، عقلانیت و توجه به مصالح مردم حفظ کردند. امام در قیام 15 خرداد، با سخنرانی تاریخی در مدرسه فیضیه، ضمن افشای روابط پنهانی شاه با اسرائیل، به او نصیحت کردند: «آقا! من به شما نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها... اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن.» این نصیحت، نه از سر احساسات، بلکه با هدف بیداری شاه و جلوگیری از سقوط او بیان شد، نشاندهنده عقلانیتی بود که به جای تخریب، اصلاح را نشانه گرفته بود. حتی در اوج مبارزه هم امام از روشهای مسلحانه که گروههای چپ مانند چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق پیش گرفته بودند، حمایت نکردند. ایشان به جای خشونت، بر آگاهیبخشی و حضور مسالمتآمیز مردم تأکید داشتند و معتقد بودند حکومتی مشروع است که بر پایه رضایت عمومی و نه زور و استبداد شکل گیرد.
در ضدیت با تحجر خوشخط و خال
امام خمینی(ره) با هشدارهای صریح نسبت به جریان تحجر، این رویکرد را مانعی برای ورود دین به سیاست و زندگی اجتماعی میدانستند و از روحانیون متحجر بهعنوان «مارهای خوش خط و خال» یاد کردند که به نام اسلام، مانع تحقق حکومت اسلامی میشوند. امام فرمودند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارهای دیگران نخورده است.»
عقلانیت استراتژیک در ماجرای مکفارلین
ماجرای مکفارلین، که به «ایرانکنترا» نیز معروف است، نمونه دیگری از عقلانیت امام خمینی(ره) در مدیریت بحرانهای سیاسی است. در سال 1365 ورود مخفیانه یک مقام آمریکایی به ایران با تذکره جعلی، جنجالی بینالمللی ایجاد کرد. برخی نمایندگان مجلس با لحنی تندتر از دشمنان خارجی، به مسئولین نظام حمله کردند و این موضوع میتوانست به بحرانی داخلی منجر شود. امام با سخنرانی کوبندهای در 29 آبان 1365، ضمن محکوم کردن این رویکرد، فرمودند: «لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است... شما چه شده است این طور شدید؟ ... شما دل مسئولان ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را!»
امام انسجام
در سیره مبارزاتی و حکومتی امام خمینی، حفظ انسجام و وحدت آنقدر نقش کلیدی دارد که نبود آن را به سمی کشنده تعبیر کردند. ضرورت حفظ این وحدت در امت اسلامی، جامعه ایران و میان گروههای سیاسی داخل کشور بارها مورد تأکید قرار گرفته تا آنجا که امام برای افرادی که زمینه ایجاد تفرقه و چنددستگی در جامعه و جهان اسلامی را فراهم میکنند از تعابیری مثل «جیرهخوار»، «نفاقافکن» و «وعاظ سلاطین» استفاده میکند. امام ضرورت حفظ انسجام را در سه سطح جهان اسلام، سیاستمداران نظام حکمرانی و مردم جامعه مورد تأکید قرار میدهند و به معنای واقعی کلمه برای تحقق آن گام برمیدارند.
اختلافافکنهای جهان اسلام کارگردانهای دولتهای ابرقدرت
بروز اختلاف در جهان اسلام، پروژه و کارویژه قدرتهای غربی بود. موضوعی که امام در تبیین لزوم حفظ وحدت به آن اشاره و تأکید میکنند که قدرتهای غربی از دو ابزار اختلافات قومی و اختلافات مذهبی برای عمیق شدن شکافها در جهان اسلام استفاده میکردند. امام در تبیین استفاده قدرتهای غربی از این دو ابزار، حکومت عثمانی و جنگ جهانی اول را مثال میزند و به این موضوع تأکید میکند «آنها دیدند با این دولت اسلامی به این قویای نمیشود چارهای کرد، نمیشود ذخایر را برد. بعد از اینکه در آن جنگ غلبه پیدا کردند، تجزیه کردند دولت عثمانی را به دول بسیار بسیار کوچک.» امام، عمال بروز این تفرقه و چنددستگی در جهان اسلام را بعضی از سران کشورهای اسلامی دانسته و میگوید: «یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات، عدم اتحاد بین مسلمین است که بعضی از به اصطلاح کشورهای اسلامی، منشأ آن میباشند.» امام کسانی را که برای ایجاد اختلاف میان کشورهای اسلامی اقدام میکنند «وعاظ سلاطین» و «کارگردانهای دولتهای ابرقدرت» میخواند. در عین حال موسم حج را فرصتی برای ایجاد و تحکیم این اتحاد میداند و در موسم حج، نقش کلیدی برای «خطبا، گویندگان و نویسندگان» تعریف میکند و تأکید میکند که آنها باید برای ایجاد وحدت کلمه و رفع اختلاف گام بردارند.
وحدت کلمه به معنی واقعی محقق شد
روزهای ابتدایی انقلاب، جامعه ایرانی که شامل گروههای مختلف مبارز مسلمان و چپ بود، مستعد چندپارگی، چنددستگی و اختلاف بود. به همین خاطر امام به محض ورود به فرودگاه مهرآباد، در جملاتی کوتاه، از ضرورت حفظ وحدت جامعه میگوید: «ما باید از طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین، وحدت کلمه اقلیتهای مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه علمی، وحدت طبقه روحانی و جناح سیاسی. باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم.» این تأکید در ساعات ابتدایی ورود به ایران، علاوه بر آنکه مردم و گروههای مبارز را به حفظ و تقویت انسجام تشویق میکرد از سوق پیدا کردن جامعه به سمت اختلاف و چنددستگیها هم اجتناب میکرد. به همین خاطر است که با وجود آنکه گروههای مختلفی مثل سازمان موسوم به مجاهدین خلق و گروههایی مثل نهضت آزادی، سر ناسازگاری با جمهوری اسلامی برمیدارند، این اختلافات در میان مردم و جامعه تکثیر نمیشود و اتحاد جامعه اسلامی خدشه برنمیدارد.
امام یک روز بعد از پیروزی انقلاب در بخشی از پیامی که منتشر میکنند، میگویند: «ما در بین مبارزه هستیم و باز محتاج به وحدت کلمه هستیم. باز باید همه اقشار با هم برادروار در کنار هم آماده باشند برای مبارزه و جلوگیری از تشتتات و اختلافات. من به همه ملت توصیه میکنم که تاکنون به وحدت کلمه خودشان ادامه دادند، از این به بعد هم ادامه دهند.» یکی از خطراتی که پیشبینی میشد بعد از انقلاب ایران اوج بگیرد، پررنگ شدن اختلافات و کارشکنی گروههای مسلح در مرزهای کشور بود. در اسفند سال 57 بعد از آنکه تحرکات گروههای کومله در کردستان شروع میشود و این گروهها به ژاندارمریها و ارتش حمله میکنند، امام در پیامی ضمن تقبیح این اقدام، باز هم به ضرورت حفظ وحدت و انسجام تأکید میکنند و مینویسند: «این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است. مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم. همه اهل ملت واحد و قرآن واحد هستیم.» مواجهه امام با غائله کردستان، منجر به مدیریت این اختلاف میشود. در همین راستاست که امام در دیدار با علمای کردستان، به این موضوع تأکید میکنند که آنهایی که این غائله را راه انداختند با مردم و جامعه اسلامی سر عناد دارند و میگویند: «کُرد مُسْلم است، ملت کُردِ ما مُسْلم است؛ متعهد به اسلام است. مُسْلم با مُسْلم جنگ ندارد. اینها میخواهند مملکت ما را، کردستان ما را، به ضلالت بکشند؛ به کمونیستی بکشند. ملت کُرد باید بیدار شود. علمای کردستان توجه داشته باشند این جرثومههای فساد را معرفی کنند.» موضوعاتی مثل غائله کردستان اگرچه ماهیتی سیاسی و هدایت شده از قدرتهای خارجی داشتند اما با هدف اختلافافکنی در جامعه ایرانی و چندپاره کردن کشور اتفاق میافتند که امام با مواجهه عاقلانه و هوشمندانه برنامههای دشمنان را خنثی میکنند.
فرمان حفظ وحدت
در سطح سیاستمداران و مسئولان نظام نوپای جمهوری اسلامی، بروز اختلافات امری دور از ذهن نبود اما مواجهه امام و توصیههای جدی به حفظ وحدت در جامعه اسلامی، ایران را از این پیچهای حساس عبور داد. بعد از آنکه بنیصدر در میانه جنگ، با سایر ارکان نظام اختلافات جدی پیدا میکند، امام در فروردین سال 60 فرمانی هفت مادهای صادر میکنند که در بخش زیادی از آن تأکید بر حفظ وحدت و پرهیز از اختلافافکنی در جامعه است. در بخشی از این فرمان، آمده: «بر جمیع سخنرانان، چه در محیطهای باز و چه بسته و تمام نویسندگان، تکلیف حتمی و شرعی است که حتی به طور اشاره و کنایه، از گفتار و نوشتههای اختلافانگیز اجتناب نمایند که امروز اختلاف برای امت اسلامی، سم کشنده است.» و در ادامه هم مینویسند: «از عموم ملت عزیز میخواهم که از شایعهها که از طرف گروههای وابسته به رژیم سابق و یا ابرقدرتها پخش میشود، بیاعتنا بگذرند و به اکاذیب آنان گوش نکنند. اکنون که مخالفین انقلاب از توطئههای گذشته مأیوس شدهاند، به شایعهسازی و دروغپردازی کمر بسته و میخواهند مردم را از این راه مأیوس کنند و کشور را به دامان چپ و یا راست بکشانند.»
اهمیت حفظ این وحدت و فاصله گرفتن از اختلاف منجر شد امام در ابتدا حتی با تشکیل حزب جمهوری اسلامی هم مخالفت کند و سپس با توضیحات آقایان هاشمی و بهشتی، اجازه تأسیس آن را بدهند. صادق طباطبایی در توضیح علت این مخالفت مینویسد: «علت مخالفت امام با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به نظر من بیشتر به حضور شخصیتهای بنیانگذار مربوط میشود تا تشکیل یک حزب اسلامی. امام عقیده داشتند چهرههایی که نامشان در بیانیه تشکیل حزب آمده، به عموم مردم تعلق دارند. اگر آنها به یک حزب محصور شوند، طبعاً در رقابتهای سیاسی از حوزه تأثیر خود میکاهند.» در سالهای بعد از انقلاب و با بروز اختلافات سیاسی در جامعه اسلامی، اهل سیاست مورد تذکر امام قرار میگرفتند؛ موضوعی که آیتالله خامنهای در اشاره به آن گفتند: «امام بزرگوار از روز اول روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه میکرد، مسئله اتحاد بود. بعضیها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا میکردند. امام به اینها نهیب میزد و میگفت هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بزنید...»
امام استقامت
سیره مبارزاتی امام برمبنای استقامت و کوتاه نیامدن مقابل غرب استوار بود و جنس مقاومت امام روبهروی دشمنان چه در دوران مبارزه در زمان پهلوی و چه پس از آن در مقابل قدرتهای خارجی مثل آمریکا بنا به مقتضیات و الزامات متفاوت؛ اما اصل اساسی غیرقابل تغییر، نپذیرفتن ظلمها و زورگوییها بود.
استقامت امام مقابل رژیم پهلوی
عاشورای سال 42 که کماندوهای رژیم در مدرسه فیضیه مستقر بودند و نگرانی از تهدید شدن جان امام وجود داشت، امام با یک جیپ روباز، میان مردم وارد مدرسه فیضیه میشوند. برخورد امام در آن روز و مقابله با فشارهای رژیم پهلوی در روزهای انتهایی سال 41 و 42 به اوج میرسد، جایی که نقطه شروع نهضت امام است. بعد از آنکه محمدرضا مطمئن میشود نمیتواند امام را از مواضع خود عقب براند، بنای مبارزه و سرکوب را علم میکند. محمدرضا در اسفند 41 در سخنرانی در حضور افسران نیروهوایی عملاً امام را تهدید میکند و میگوید: «این عناصر فرومایه با همفکران ارتجاعی خودشان اگر از خواب غفلت بیدار نشوند، مشت عدالت چنان مثل صاعقه در هرلباسی که باشند، بر سر آنها کوفته خواهد شد که شاید به زندگی ننگین و کثافتشان خاتمه داده شود.» امام در پاسخ به این صحبتهای او در سخنرانی 29 اسفند 41 میگویند: «خود را آماده کنید برای کشته شدن، زندان رفتن و سربازی رفتن، خود را آماده کنید برای ضرب و شتم و اهانت، خود را آماده کنید برای تحمل مصائبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است، خود را آماده کنید و استقامت کنید.» بعد از حوادث مدرسه فیضیه و اعلام عزای عمومی توسط امام، امام اعلامیهای صادر و علنا از محمدرضا و رژیم پهلوی عبور میکنند. اعلامیه با نام «شاهدوستی یعنی غارتگری» منتشر میشود. رژیم بعد از این برای مقابله با امام از روشهای مختلفی استفاده میکنند از جمله انتشار اعلامیه چندصفحهای برای توهین به امام، پروندهسازی برای تعقیب حقوقی و قضایی امام و نهایتاً تبعید. اما تبعید امام نتوانست مانع ادامه فعالیت مبارزاتی امام شود بلکه شکل و صورت جدیدی به مبارزه امام در مقابل رژیم پهلوی داد.
ما نوکر آمریکا نمیشویم
امام در این مسیر مبارزاتی، آمریکا را عامل اصلی چپاول و غارت کشور و هدایت محمدرضا پهلوی میداند به همین خاطر بخش جداییناپذیر از مقاومت امام، ایستادگی مقابل توطئههای آمریکا نیز هست. تعبیر امام از روابط شاه و آمریکا این است: «[روابطی که] در زمان شاه سابق بین ایران و آمریکا بوده است، [اصلاً] روابط نبوده است. این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری میخواسته، هر امری که میکرده عمل میکرده. ما چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطهاش را با ما قطع میکند. ما از خدا میخواهیم که رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال آمریکا.»
مواجهه امام با آمریکا هیچگاه از موضع ضعف نبود اما در عین حال در ماجراهایی مثل تسخیر سفارت و موارد دیگر امام برخوردی عاقلانه داشتند، براین اساس که باید حساب مردم آمریکا را از دولت آمریکا جدا کرد و ضمن آنکه تهدیدات تندی در مورد نگهداری شاه مخلوع مطرح کرده و میگویند: «اول باید حساب ملت آمریکا را از دولت آمریکا جدا کنیم. ما به هیچ وجه مقابل ملت آمریکا نیستیم. آقای کارتر است که به این ناراحتی دامن میزند از طریق جنگ اعصاب و ممکن است به دخالت نظامی منجر شود؛ و ما به هیچ وجه ملت آمریکا را تحقیر نکردهایم.» در جایی دیگر امام به این موضوع تأکید میکنند: «این ملتی که الآن دارند فریاد میزنند «مرگ بر آمریکا» مقصودشان کارتر است. ملت آمریکا که به ما کاری نکرده. ملت آمریکا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد مطلب را، به حسب وجدان انسانیاش، با ما موافق است.» نگاه امام در مقابل زیادهخواهی آمریکا مقابله و مواجهه در مقابل زورگویی است، برای مثال در ماجرای حضور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس، جلسه شبانه با امام برگزار میشود، ناوهای آمریکایی وارد خلیج فارس شده بودند و مسئولان رده بالای کشور، نگرانی زیادی از بروز این اتفاق داشتند. واکنش امام اما قابل توجه است و در واکنش به این خبر میگویند: «چیز مهمی نیست، نگران نباشید.» امام در پاسخ به این سؤال که چه باید کرد میگویند: «اگر من جای شما بودم، وقتی سروکله اولین ناوجنگی آمریکایی در آبهای خلیج فارس، ظاهر شد، همان وقت آن را با موشک میزدم تا ناو دومی جرأت نکند بعد از او وارد خلیج فارس شود.» امام علاوه برآنکه هراسی از آمریکا نداشت این موضوع را در تصمیمگیریها و اقدامات کشور به مردم و مسئولان یادآوری میکردند که نباید از آمریکا و ابرقدرتها ترسید.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/