بحران اوکراین در آستانه دگرش ژئوپلتیکی و چرخش در موازنه قدرت

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، بحران اوکراین با ورود به سومین سال خود، وارد مرحلهای شده که بسیاری آن را «پیشدرآمد یک زلزله ژئوپلیتیکی بزرگ» میدانند.
در روزهای گذشته، تحولات چشمگیری در سطح میدانی، دیپلماتیک و نظامی رخ داده که نشان میدهد جنگ از قالب یک درگیری دوجانبه روسیه-اوکراین، به یک بحران ساختاری در نظم جهانی و موازنه قدرت بدل شده است.
از اولتیماتوم ترامپ به پوتین گرفته تا مجوز ناتو برای حمله اوکراین به عمق خاک روسیه و از هشدار درباره احتمال گشوده شدن جبههای جدید در لیتوانی تا حملات شدید به زیرساختهای حیاتی و نیروگاههای هستهای، همگی حکایت از آن دارند که نهتنها امکان آتشبس دورتر شده، بلکه خطرات یک برخورد بزرگتر میان قدرتهای جهانی افزایش یافته است.
حملات اخیر و غافلگیرکننده پهپادی اوکراین به پایگاههای حساس ارتش روسیه از جمله پایگاه هوایی استقرار بمب افکنهای استراتژیک این کشور، تازهترین رخداد در راستای تحولات و چرخش جریان جنگ در اوکراین است.
پیشتر و در یکی از بیسابقهترین مواضع، دونالد ترامپ هشدار داد که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، «با آتش بازی میکند» زیرا مسکو همچنان به حمله به اوکراین ادامه میدهد. این موضع که بهنوعی هم تهدید روسیه و هم فشار به زلنسکی برای عقبنشینی است، نشانگر چنددستگی آشکار در سیاست آمریکا نسبت به بحران اوکراین است.
این مواضع بهویژه از سوی کییف با نگرانی دنبال میشود، چراکه نشاندهنده احتمال تغییر راهبرد آمریکا از جنگ بیپایان به توافق تحمیلی و سازش با روسیه در دوره ترامپ است. واکنش سرد زلنسکی به اظهارات ترامپ و هشدار درباره «معامله پشت پرده بر سر اوکراین» خود گویای تعمیق بحران مشروعیت و سردرگمی کییف است.
در اقدامی بیسابقه، برخی کشورهای ناتو از جمله آمریکا و آلمان، اجازه استفاده از تسلیحات غربی برای حمله به عمق خاک روسیه را صادر کردند. این تصمیم، اگرچه با احتیاط رسانهای همراه بود، اما در عمل به معنای عبور از یکی از مهمترین خطوط قرمز روسیه محسوب میشود.
احتمال تشدید سطح تهدیدات
پاسخ مسکو سریع و قاطع بود؛ پوتین هشدار داد که اگر حملات به خاک روسیه ادامه یابد، «روسیه به حمله به مراکز تصمیمگیری غربی فکر خواهد کرد». چنین سطحی از تهدید مستقیم، جنگ اوکراین را به مرحلهای از درگیری نیابتی شدید و بالقوه بیثباتکننده در سطح بینالمللی وارد کرده است.
در کنار تشدید درگیری در اوکراین، روسیه درباره رفتار تحریکآمیز لیتوانی هشدار جدی داده است. تنش بر سر گذرگاه «سووالکی» و احتمال استقرار تسلیحات ناتو در نزدیکی مرز کالینینگراد، احتمال گشوده شدن جبهه دوم در بالتیک را افزایش داده است.
همزمان، برخی منابع اروپایی از احتمال فعالسازی شبکههای پنهان روسیه در بالکان برای فشار بر غرب سخن میگویند. اگر این جبهه دوم فعال شود، بحران اوکراین میتواند به یک جنگ منطقهای در اروپای شرقی با پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیق تبدیل شود.
روسیه در روزهای اخیر موج جدیدی از حملات به زیرساختهای حیاتی اوکراین از جمله ایستگاههای برق، پالایشگاهها، انبارهای سوخت و خطوط راهآهن را آغاز کرده بود.
همزمان، گزارشهایی از افزایش حملات به نزدیکی نیروگاههای هستهای مانند زاپروژیا منتشر شده که نگرانیها درباره یک فاجعه هستهای منطقهای را افزایش داده است.
از سوی دیگر، رسانههای غربی نیز از افزایش تحرکات هستهای روسیه در مناطق مرزی و حتی آمادهسازی برای «مانور استفاده از سلاحهای تاکتیکی» سخن گفتهاند. این تحولات، مفهوم «بازدارندگی هستهای» را از یک تهدید نظری به یک سناریوی محتمل در محاسبات ژئوپلیتیکی وارد کرده است.
دگرش ژئوپلتیکی
مجموع این تحولات نشان میدهد که ما دیگر با یک بحران نظامی صرف در اوکراین مواجه نیستیم، بلکه شاهد آغاز یک «دگرش ژئوپلیتیکی» در نظام جهانی هستیم.
این دگرش چند ویژگی برجسته دارد: افول تدریجی اجماع غربی و ظهور شکافهای عمیق در درون ناتو و واشنگتن، تعمیق اتحادهای شرقی و تقویت محور مسکو – پکن، ورود بازیگران نوظهور جنوب جهانی به معادلات قدرت، بازتعریف مفاهیم امنیت، حاکمیت و استفاده از زور در نظم بینالملل.
بحران اوکراین اکنون در مرحلهای قرار دارد که هر اشتباه محاسباتی میتواند کل ساختار امنیتی اروپا و حتی جهان را به خطر بیندازد. تصمیمات روزهای آینده در مسکو، واشنگتن، بروکسل و کییف نهتنها سرنوشت این جنگ، بلکه مسیر شکلگیری نظم آینده را مشخص خواهد کرد.
در این میان، کشورهایی که به جای وابستگی به بلوکهای قدرت، بر مبنای استقلال، توازن و مقاومت حرکت میکنند، خواهند توانست جایگاهی مؤثر در نظم نوین جهانی پیدا کنند.
تحولات کنونی صرفاً به معنای شکست یا پیروزی یکی از طرفین نیست، بلکه نشاندهنده حرکت جهان بهسوی یک نظم بینالمللی چندقطبی جدید است. نظمی که در آن قدرتهای غیرغربی نظیر روسیه، چین و سایر بازیگران نوظهور، نقش مهمتری در تصمیمسازیهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی خواهند داشت.
در چنین بستری، امنیت بینالمللی نیز از چارچوبهای محدود ناتو و اجماع غربی خارج شده و بهسمت الگوهای منطقهمحور، چندجانبه و مقاومتی حرکت میکند. بهعبارت دیگر، مشروعیت نظم نوین بینالملل نه از طریق زور، بلکه از مسیر توازن قوا، احترام به حاکمیت کشورها و مشارکت برابر تأمین خواهد شد.
نویسنده: معصومه محمدی، کارشناس مسائل اورآسیا
انتهای پیام/