نویسندهای که از تشییع شهید آوینی به حج مشرف شد

«پرستو در قاف» سفرنامه علیرضا قزوه از سفر حج در سال ۷۲ است، ماجرای تشرف قزوه به حج نیز در نوع خود جالب توجه است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «پرستو در قاف» سفرنامه حج علیرضا قزوه است که در سال 72به این سفر مشرف شده است. متن کتاب به صورت یادداشتهای روزانه است و مضمون بیشتر ادبی و تاریخی است. طبع لطیف شاعرانه قروه موجب شده که در جای جای این سفرنامه تراوشات ادبی و ذوقی جریان داشته باشد.
قزوه در هر بخش از سفرنامه خود بیتهایی از بیدل و سعدی و… و حتی شعرهای خود را ذکر کرده است، او گریزهایی نیز به «سفرنامه ناصرخسرو» و «خسی در میقات» جلال آل احمد داشته و بیشترین تاثیر را از سفرنامه جلال گرفته است.
سفرنامه قزوه تنها به ذکر وقایع سفر خلاصه نمیشود، او به هر جایی که میرسد تاریخچهای میگوید، اگر جا داشته باشد از زمان حضرت آدم تا صدر اسلام و گاهی تا حکومت آل سعود. تاریخ گفتنها در مورد مسجدالنبی و مسجدالحرام آمده تا شیعیان نخاوله در مدینه و مسجد کوچکی در میان منا که اثری از آن نمانده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «بوی مدینه میآید. این را از نم نم باران فهمیدم. دلها بیتاباند و چشمها گریان. سمت چپمان مسجد شجره است. کم کم شهری سپیدپوش به استقبالمان میآید و من چقدر دوست دارم بقیع را ببینم و چقدر دلم میخواهد مدینه را بغل کنم و سرش را بگذارم روی شانههایم.»
کنجکاوی قزوه باعث شده چیزهایی را در طول سفرش ببیند که از نگاه اکثر حاجیان دور میماند. خارج از برنامههای کاروان، در مدینه و مکه میگردد و دنبال نشانههایی از تاریخ میگردد، تا خود را در آن برحه ببیند. عربی را نسبتاً میداند، سراغ حاجیان کشورهای مختلف میرود و به بهانه تعارف پستهای سر صحبت را باز میکند. با مصریها و نیجریهایها و ترکها و... بحثهایی دارد، اما هیچگاه آبش با سعودیها در یک جوی نمیرود. نویسنده همراه با کاروانی است از خانواده شهدا و جانبازان و تعدادی از اهل ادب، گرچه اثر زیادی از همسفران و فضای کاروان در کتاب نیست.
ماجرای تشرف قزوه به حج نیز در نوع خود جالب است، سال 72 است، قزوه در میان تشییعکنندگان شهید آوینی موج میخورد که به او خبر میدهند اسمش درآمده و امسال راهی حج است. از همانجا جر وبحث با نفسش شروع میشود که سید مرتضی آوینی به خدا رسید، تو میخواهی بروی خانه خدا چه بگویی با این احوالاتت! این حسابکشیها از خود ادامه دارد تا رمی جمرات که میگوید شیطان هفت بار مرا سنگ زد و در میان گریهام به من خندید!
«پرستو در قاف» از حال و هوای روزهای جنگ نیز بیبهره نیست؛ برای مثال نویسنده از مسجد شجره با جمله «مسجد شجره بوی شب عملیات میداد» یاد میکند. وجه تسمیه عنوان کتاب «پرستو در قاف» این است که «پرستو» نام پرندهای است که از جهت سفرهای طولانی مشهور است و «قاف» هم عالم قرب خداوند و نیز تلفظ نام پنجاهمین سوره قرآن است. طبع شاعرانه نویسنده در کنار اطلاعات تاریخی که در مورد مکانهای مذهبی متفاوت بیان میکند، ویژگی خاصی به این اثر بخشیده است.
انتهای پیام/