طنز دانشجویی/ سوتیهای خندهدار و خاطرات ماندگار از دانشجویان قدیم و جدید (39)

به گزارش سرویس سرگرمی پایگاه خبری سوفیانیوز، یادمه یه روز توی کلاس زبان تخصصی، استاد داشت درباره موضوعات مختلف و سخت صحبت میکرد و با شور و هیجان توضیح میداد. همه ساکت و متمرکز بودن، اما من که شب قبل خوب نخوابیده بودم، یه عالمه خمیازه کشیدم و از حال رفتم. یکهو تو همون حال که خواب و بیدار بودم، صدای استاد رو شنیدم که یه سوال ازم پرسید.
استاد با جدیت پرسید: «میشه یه مثال از یه نوآوری جدید بزنی؟»
من هم که از همهچیز بیخبر بودم و تازه از خواب بیدار شده بودم، به جای اینکه حرفی بزنم که به موضوع بخوره، با صدای خیلی بلند و جدی گفتم: «استاد، عینک!»
همه کلاس یه دفعه ساکت شد و بعد از چند ثانیه یکی خندید و بقیه هم منفجر شدن از خنده. حتی خود استاد هم خندید و گفت: «خب، بله، عینک هم یه نوآوریه، البته... مال چند صد سال پیش!»
اون روز شد یکی از اون خاطراتی که بچهها تا آخر ترم هر وقت دلشون میخواست منو بخندونن، فقط میگفتن: «عینک!» و همگی میزدن زیر خنده.
خاطرهساز امروز: دانشجوی دانشگاه شاهرود