حکایتهای سعدی در گلستان / باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 32 + فایل صوتی و نگاهی به نسخههای قدیمی

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بیچونوچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایتهایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفتهایم. ابیات نغز و داستانهای پرحکمتش بر سر زبان بزرگترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را میشنیدیم. گاه حتی اگر پی ضربالمثلی را بگیریم به سعدی میرسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نهتنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وامدار این استاد سخنپرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما بهوضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی مینویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابلادراک برای همه اشخاص است.
جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
بابهای گلستان سعدی
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل میسازد.
سعدی قصهگو!
و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین میسازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستانها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما میتوان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهانبهدهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
شیوهی روایت در حکایتهای گلستان سعدی
سعدی در روایتهایش در گلستان گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.
باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 32
شیّادی گیسوان بافت که من علویم و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همیآیم و قصیدهای پیش ملک برد که من گفتهام.
نعمتِ بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا: پدرش نَصْرانی بود در مَلَطْیه، پس او شَریف چگونه صورت بندد؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند.
ملک فرمود تا بزنندش و نَفْیْ کنند تا چندین دروغِ دَرهَم چرا گفت.
گفت: ای خداوندِ روی زمین! یک سخنت دیگر در خدمت بگویم، اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم.
گفت: بگو تا آن چیست؟
گفت:
غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چُمْچه دوغ
اگر راست میخواهی، از من شنو
جهاندیده بسیار گوید دروغ
ملک را خنده گرفت و گفت: از این راستتر، سخن تا عمرِ او بوده باشد، نگفته است.
فرمود تا آنچه مأمولِ اوست مهیّا دارند و به خوشی برود.
معنی حکایت شماره 32، باب اول گلستان سعدی
یک شخص دارای گیسوان بافت که ادعای علو و مقام خود را داشت، به شهری آمد و قصیدهای را که خودش سروده بود، به پادشاه ارائه داد. پادشاه به خاطر شعر او بسیار او را تحسین کرد، اما یکی از افراد حاضر گفت که او را در عید قربانی در بصره دیده و معلوم شد که او حاجی نیست. همچنین کسی اشاره کرد که پدرش نصرانی بوده و پس نمیتواند شریف باشد. در نتیجه، پادشاه دستور داد او را تنبیه کنند.
این شخص با شجاعت گفت اگر نمیتواند سخنی راست بگوید، سزاوار هرگونه عقوبتی است. او شعری گفت که به سادگی و تیشهای به حقیقت مرتبط بود. پادشاه از این شعر خندید و تصمیم گرفت که به او احترام بگذارد و او را با خیر و خوشی به راه خود بفرستد.
برگردان به زبان ساده
# شیّادی گیسوان بافت که من علویم و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همیآیم و قصیدهای پیش ملک برد که من گفتهام.
هوش مصنوعی: شیادانی در حال بافتن رشتههای مو هستند که من در اوج خود هستم و با کاروان حجاز به شهری وارد شدم که از سفر حج برگشتهام و شعری را به نزد پادشاه بردهام که خودم آن را سرودهام.
# نعمتِ بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا: پدرش نَصْرانی بود در مَلَطْیه، پس او شَریف چگونه صورت بندد؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند.
هوش مصنوعی: پادشاه به بهترین شکل از او استقبال کرد و او را مورد احترام قرار داد. در میان مشاوران پادشاه که در آن سال از سفر دریایی بازگشته بودند، یکی گفت: من او را در روز عید قربانی در بصره دیدم! بنابراین مشخص شد که او حاجی نیست. شخص دیگری گفت: پدرش نصرانی بود و در ملطیه زندگی میکرد؛ پس چگونه ممکن است او شریفی باشد؟ همچنین اشعارش در دیوان انوری ثبت شده بود.
# ملک فرمود تا بزنندش و نَفْیْ کنند تا چندین دروغِ دَرهَم چرا گفت.
هوش مصنوعی: ملک دستور داد او را بزنند و تبعید کنند تا از او درباره دلیل گفتن دروغهایش در مورد درهمها بپرسند.
# گفت: ای خداوندِ روی زمین! یک سخنت دیگر در خدمت بگویم، اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم.
هوش مصنوعی: گفت: ای خدای زمین! یک جمله دیگر از من بشنو، اگر راست نباشد، هر مجازاتی که بخواهی، لیاقت آن را دارم.
# گفت: بگو تا آن چیست؟
هوش مصنوعی: گفت: بگو ببینم آن چیست؟
# گفت:
هوش مصنوعی: شما روی دادههایی که تا مهر 1402 گردآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
# غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چُمْچه دوغ
هوش مصنوعی: اگر به دیدار غریبهای بروی، دو پیمانه آب و یک قاشق دوغ هم بس است.
# اگر راست میخواهی، از من شنو
جهاندیده بسیار گوید دروغ
سخنی راست از این پیرِ جهانگرد بشنو که شیوهٔ جهاندیدگان آنست که برای گرمیِ بازارِ خود بسیار دروغ بگویند.
# ملک را خنده گرفت و گفت: از این راستتر، سخن تا عمرِ او بوده باشد، نگفته است.
هوش مصنوعی: ملک خندید و گفت: از این حقیقتتر، هیچ سخنی تا زمانی که او زنده بوده، گفته نشده است.
# فرمود تا آنچه مأمولِ اوست مهیّا دارند و به خوشی برود.
هوش مصنوعی: فرمودند که هر آنچه مورد انتظار است فراهم کنند و با خوشحالی انجام دهند.
تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی
فانوس خیال
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران
کلیات سعدی نسخهٔ 1034 هجری قمری
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال 1271 هجری قمری
گلستان به همراه بوستان در حاشیه
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال 1135 هجری قمری
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال 971 هجری قمری