منتخبی از زیباترین اشعار احمد شاملو برای آیدا

منتخبی از زیباترین اشعار احمد شاملو برای آیدا
  ساعدنیوز: اشعار شاملو برای آیدا منتخبی از اشعار این شاعر معاصر است که بواسطه حضور و تاثیر آیدا، همسر سوم او در زندگی‌اش سروده شده است. در ادامه منتخبی از اشعار شاملو برای آیدا را مطالعه خواهید کرد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری ساعدنیوز، احمد شاملو، شاعر بزرگ معاصر ایران، نه‌تنها به‌خاطر شعرهای اجتماعی و حماسی‌اش، بلکه به دلیل عاشقانه‌های عمیق و لطیفی که برای همسرش، آیدا سرکیسیان، سروده، در قلب ادبیات پارسی جاودانه شده است. اشعار شاملو برای آیدا، ترکیبی از عشق، احساسات ناب و تصاویر شاعرانه‌ای هستند که خواننده را به سفری عاطفی و عمیق می‌برند. در این مقاله، گزیده‌ای از بهترین اشعار شاملو برای آیدا را به همراه تحلیل و بررسی ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن‌ها ارائه می‌کنیم تا شما نیز با این شاهکارهای ادبی بیشتر آشنا شوید.

چرا اشعار شاملو برای آیدا خاص هستند؟

اشعار عاشقانه شاملو برای آیدا، فراتر از کلمات معمولی هستند. این اشعار، بازتابی از عشقی عمیق، صادقانه و متعهدانه‌اند که در بستری از زبان شاعرانه و تصاویر بدیع شکل گرفته‌اند. آیدا، موزه و الهام‌بخش شاملو، نقشی کلیدی در خلق این آثار ایفا کرد. او نه‌تنها عشق زندگی شاملو بود، بلکه به‌عنوان نمادی از زیبایی، مقاومت و انسانیت در شعرهایش حضور دارد.

ویژگی‌های بارز این اشعار:

  • زبان شاعرانه و ساده: شاملو با زبانی روان و در عین حال عمیق، احساساتش را بیان می‌کند.

  • تصاویر بصری قوی: استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های خلاقانه، شعرهایش را به نقاشی‌های کلامی بدل کرده است.

  • عشق متعهدانه: برخلاف بسیاری از عاشقانه‌های کلیشه‌ای، عشق در شعرهای شاملو عمیق، واقعی و زمینی است

گزیده‌ای از اشعار شاملو برای آیدا

در ادامه، چند نمونه از معروف‌ترین اشعار عاشقانه شاملو برای آیدا را مرور می‌کنیم که هر یک، جلوه‌ای از این عشق بی‌نهایت را به نمایش می‌گذارند.

آیدا در آینه

لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده م
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی
نشستم!
و چشانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت آیینه ای بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند
دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی
خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟
تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آ نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است
که گریز از جهنم را
توجیه می کند،
دریائی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود

 عاشقانه‌های شاملو و آیدا

من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار ــ
نازِ انگشتای بارونِ تو باغم می کنه
میونِ جنگلا تاقم می کنه.
تو بزرگی مثِ شب.
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی
مثِ شب.
خودِ مهتابی تو اصلاً، خودِ مهتابی تو.
تازه، وقتی بره مهتاب و
هنوز
شبِ تنها
باید
راهِ دوری رو بره تا دَمِ دروازه ی روز ــ

مثِ شب گود و بزرگی
مثِ شب.
تازه، روزم که بیاد
تو تمیزی
مثِ شبنم
مثِ صبح.

تو مثِ مخملِ ابری
مثِ بوی علفی
مثِ اون ململِ مه نازکی:
اون ململِ مه
که رو عطرِ علفا، مثلِ بلاتکلیفی
هاج و واج مونده مردد
میونِ موندن و رفتن
میونِ مرگ و حیات.

مثِ برفایی تو.
تازه آبم که بشن برفا و عُریون بشه کوه
مثِ اون قله ی مغرورِ بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خندی…
من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار،
نازِ انگشتای بارونِ تو باغم می کنه
میونِ جنگلا تاقم می کنه.

****

سرودِ آن کس که از کوچه به خانه باز می گردد
نه در خیال، که رویاروی می بینم
سالیانی بارآور را که آغاز خواهم کرد.
خاطره ام که آبستنِ عشقی سرشار است
کیفِ مادر شدن را
در خمیازه های انتظاری طولانی
مکرر می کند.

خانه یی آرام و
اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
تا نخستین خواننده ی هر سرودِ تازه باشی
چنان چون پدری که چشم به راهِ میلادِ نخستین فرزندِ خویش است؛

چرا که هر ترانه
فرزندی ست که از نوازشِ دست های گرمِ تو
نطفه بسته است…
میزی و چراغی،
کاغذهای سپید و مدادهای تراشیده و از پیش آماده،
و بوسه یی
صله ی هر سروده ی نو.
و تو ای جاذبه ی لطیفِ عطش که دشتِ خشک را دریا می کنی،
حقیقتی فریبنده تر از دروغ،
با زیبایی ات ــ باکره تر از فریب ــ که اندیشه ی مرا
از تمامیِ آفرینش ها بارور می کند!

در کنارِ تو خود را
من
کودکانه در جامه ی نودوزِ نوروزیِ خویش می یابم
در آن سالیانِ گم، که زشت اند
چرا که خطوطِ اندامِ تو را به یاد ندارند!
خانه یی آرام و
انتظارِ پُراشتیاقِ تو تا نخستین خواننده ی هر سرودِ نو باشی.
خانه یی که در آن
سعادت
پاداشِ اعتماد است
و چشمه ها و نسیم
در آن می رویند.
بامش بوسه و سایه است
و پنجره اش به کوچه نمی گشاید
و عینک ها و پستی ها را در آن راه نیست.

بگذار از ما
نشانه ی زندگی
هم زباله یی باد که به کوچه می افکنیم
تا از گزندِ اهرمنانِ کتاب خوار
ــ که مادربزرگانِ نرینه نمای خویش اند ــ امانِمان باد.

تو را و مرا
بی من و تو
بن بستِ خلوتی بس!
که حکایتِ من و آنان غمنامه ی دردی مکرر است:
که چون با خونِ خویش پروردمِشان
باری چه کنند
گر از نوشیدنِ خونِ منِشان
گزیر نیست؟

تو و اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
من و خانه مان
میزی و چراغی…
آری
در مرگ آورترین لحظه ی انتظار
زندگی را در رؤیاهای خویش دنبال می گیرم.
در رؤیاها و
در امیدهایم!

****

 عاشقانه‌های شاملو و آیدا

بگذار کسی نداند

که چگونه من به جای نوازش شدن ،

بوسیده شدن گزیده شده ام!

بگذار هیچ کس نداند هیـچ کس…!

****

دنیای با تو بودن

در اوج همیشه هایم

جان می گیرد

و هر لحظه تعبیری می گردد از

فردایی بی پایان

در تبلور طلوع ماهتاب

باعبور ازتاریکی های سپری شده…

کیستی ای مهربان ترین؟

****

من پناهنده ام

به مرزهای تنت

****

 عاشقانه‌های شاملو و آیدا

میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست

خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند

****

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید

که تنها رویای آن

تویی . . .

****

تأثیر آیدا بر شعر و زندگی شاملو

آیدا سرکیسیان، نه‌تنها همسر شاملو، بلکه همراه و همدم او در مسیر زندگی و خلاقیت بود. او با حضورش، به شاملو انگیزه‌ای برای خلق آثاری داد که امروز به‌عنوان گنجینه‌ای از ادبیات معاصر ایران شناخته می‌شوند. آیدا، در شعرهای شاملو، نمادی از امید، زیبایی و ایستادگی است که در برابر سختی‌های زندگی و فشارهای اجتماعی، همچنان می‌درخشد.

 عاشقانه‌های شاملو و آیدا

جمع‌بندی

اشعار احمد شاملو برای آیدا، نه‌تنها عاشقانه‌هایی بی‌نظیر در ادبیات پارسی هستند، بلکه بیانگر عمق احساسات انسانی و زیبایی عشق واقعی‌اند. این اشعار، با زبان شاعرانه، تصاویر بدیع و صداقت عاطفی، همچنان در قلب خوانندگان جا دارند و الهام‌بخش نسل‌های مختلف‌اند. اگر به دنبال تجربه‌ای عمیق از عشق و شعر هستید، مطالعه این اشعار را از دست ندهید.

برای مطالب سبک زندگی در خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها