داستان رویارویی گشتاسب و اسفندیار

به گزارش سرویس خبرباتو ساعدنیوز، سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: میدانیم که گشتاسپ چهاردهمین داستانِ پادشاهان و شهریاران و پنجمین پادشاه کیانیان در شاهنامه فردوسی است که فردوسی دورانِ صد و بیستساله پادشاهیِ گشتاسپ را به داستان میکشد.
در حماسه فردوسی، گشتاسب شاهی خودکامه و ستمگر است که نمیتواند از ایران در برابر تاخت و تاز تورانیان مراقبت کند و به سیستان میگریزد. اینگونه که پیداست دو روایت درباره گشتاسبشاه در دست بودهاست. یکی روایت زرتشت (آذر برزینمهر و سرو کشمر) و دیگری روایتی از زندگی و کارکرد گشتاسب در میان مردم ایران است.
گشتاسپ سری پر باد برای گرفتن شهریاری پیش از موعد از پدرش لهراسپ دارد، در شاهنامه آمده:
که گشتاسپ را سر پر از باد بود
وزان کار لهراسپ ناشاد بود
چنین تا برآمد برین روزگار
پر از درد گشتاسپ از شهریار
چنان بد که در پارس یک روز تخت
نهادند زیر گلافشان درخت
بفرمود لهراسپ تا مهتران
برفتند چندی ز لشکر سران
به خوان بر یکی جام میخواستند
دل شاه گیتی بیاراستند
چو گشتاسپ میخورد برپای خاست
چنین گفت کای شاه با داد و راست
به شاهی نشست تو فرخنده باد
همان جاودان نام تو زنده باد
ترا داد یزدان کلاه و کمر
دگر شاه کیخسرو دادگر
کنون من یکی بندهام بر درت
پرستندهٔ اختر و افسرت
ندارم کسی را ز مردان به مرد
گر آیند پیشم به روز نبرد
گشتاسپ برای گرفتن شهریاری از پدرش دست به قهر و حتی دوری از ایران میزند و در قهر دوم که به روم رفته با داستان و حکایتی جالب با کتایون دختر فرمانروای روم آشنا شده و سرانجام با او ازدواج میکند و پس از نشان دادن توانمندیهای خود به دربار روم، دوباره راهی ایران شده و لهراسپ شهریاری را به اکراه به گشتاسپ میدهد و از سلطنت کنارهگیری میکند.
پیش از فردوسی دقیقی طوسی به دلیل زرتشتی بودن از پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت شروع کرده که فردوسی بزرگوارانه هزار بیت از او را به نام خود او در شاهنامه آورد است.
گشتاسپنامه یا گشتاسبنامه، نامی مستعار است که برای آن بخش از شاهنامه که توسط دقیقی سرودهشده است، بهکار میرود. سروده دقیقی اندکی بیش از هزار بیت، از کل نزدیک به 50 هزار بیت شاهنامه را دربر میگیرد. از نظر موضوع، این بخش شامل تاجگذاری گشتاسپ بهعنوان شاهنشاه ایران، گرویدن او به دربار ایران به آیین زرتشتی و نخستین نبرد گشتاسپ با ارجاسپ تورانی است.
گشتاسپنامه یکی از کهنترین منظومههای حماسی است
گشتاسپنامه یکی از کهنترین منظومههای حماسی شناختهشده، در تاریخ زبان فارسی بهحساب میآید. بهطوریکه از میان آثار مشابه موجود، احتمالاً تنها یادگار زریران و شاهنامه مسعودی مروزی بر آن تقدم زمانی دارند.
بنابر آنچه که فردوسی، در دیباچه شاهنامه ذکر کرده، پس از گردآوری شاهنامه ابومنصوری، این کتاب بسیار مورد توجه مردم واقع گشت و شاعری جوان (یعنی دقیقی) داوطلب شد تا آن را بهنظم درآورد. ولی در پی آنچه فردوسی صرفاً از آن با عنوان «خوی بد» یاد کرده، شاعر یعنی دقیقی طوسی بهدست غلامی کشته میشود. فردوسی در ابتدای داستان پادشاهی گشتاسپ، از دقیقی یاد کرده و عنوان میکند شبی به خوابش آمده و از او خواسته هزار بیتی که دربارهٔ داستان گشتاسپ و ارجاسپ سروده، به شاهنامه بیافزاید تا از یادها نرود. فردوسی هم جوانمردانه خواست او را اجابت کرده و این هزار بیت را با عنوان «سخن دقیقی» در شاهنامه میگنجاند.
نکته مهم این است که چرا گشتاسپنامه خیلی بروز نکرد و مانند شاهنامه یا بهیننامه فردوسی مشهور نشد؟
چون فردوسی کار را تمام کرد و بهیننامهای فراهم کرد که حماسه ایران را جهانی کرد.
نکته مهم دیگر اینکه حماسه و اسطوره ملی، فرامذهبی است یعنی از یک مذهب خاص پیروی نمیکند، حرف توده مردم است که سینه به سینه نقل شده است، دقیقی به جهت زرتشتی بودن از گشتاسپ و ظهور زرتشت شروع میکند و این شروع مذهبی و آیینی با اصل حماسه و اسطوره که فرامذهبی و فراجناحی است منافات دارد و خیلی موفق نیست، باز هم درود به کمال فردوسی که عین هزار بیت دقیقی را در بهین نامه خود آورد.
اما ادامه داستان گشتاسپ که در ویکی پدیا آمده «کَیگُشتاسْپ یا کَیویشتاسْپ که به معنی دارنده اسب آماده است، نام پادشاه ایران در زمان زرتشت است.» زرتشت دین جدید را به گشتاسب عرضه کرد و گشتاسپ دین وی را پذیرفت و از وی پشتیبانی کرد. در گاهان (گاتها)، چهار بار از این فرمانروا یاد میشود که سه بار آن به صورت کیگشتاسب است. کی به معنی رئیس عشیره و فرمانروا بوده و عنوان فرمانروایان دودمان کیانیان است که گشتاسب نیز یکی از آنان بوده است. همچنین گفتهاند که عنوان کی (کَوی) در ایران شرقی معنی شاه را داشته است.
از میان پادشاهان قدیم و شهریاران شاهنامه گشتاسب، کسی است که نام او بیشتر از همه در ادبیات پارسی میانه آمده است. وی پسر و جانشینِ لهراسپ بود. در دینکرد آمده است که، زرتشت در 30 سالگی نخستین الهام را از اهورامزدا دریافت. 10 سال بعد، هفتمین وحی بر او نازل شد و گشتاسب در همین هنگام آیین مزدیسنا را پذیرفت.
بزرگترین جنگهای این پادشاه، جنگهایی بود که با ارجاسپ پادشاهِ توران (خیونان) کرد. لشکر ارجاسپ از ترکان و چینییان و دیگر اقوام خارجی ترکیب شده بود. جنگهای سخت با این پادشاه سرانجام با پیروزی گشتاسب و مزدیسنا پایان یافت. بنابر روایتِ بندهش، نبردِ قطعی میان ویشتاسب و ارجاسپ در کوه کومس واقع در مرز سمنان و گرگان رخ داد. پس از پیروزی، گشتاسب پادشاهان بزرگ بیدین را، به دین نو خواند و برای هریک نسخهای از کتاب اوستا همراه با یک مغ فرستاد تا آنان را به مزدیسنا هدایت کنند.
اولین جنگ های آیینی و مذهبی شاهنامه
نکته مهم در اینجا این است که اولین جنگ های آیینی و مذهبی شاهنامه از همین دوران گشتاسپی شروع می شود. او و پسرش اسفندیار نماینده دین بهی هستند و برای این دین شمشیر می زنند.
دربارهٔ ویشتاسپ (بشتاسب، بشتاسف، گشتاسپ) طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی، فردوسی و ابن بلخی روایاتی نقل کردهاند. چون سی سال از سلطنت گشتاسپ گذشت زرتشت به دربار او رفت و دین جدید را در آنجا اظهار کرد و کتاب موسوم به اوستا که با خط زرین بر روی 12 هزار پوست گاو نر نوشته شدهبود، بر پادشاه عرضه کرد.
گشتاسپشاه دین زرتشت را پذیرفت و آتشکدهها بنا کرد. بعد واقعهٔ جنگ ارجاسپ پادشاه توران پیشآمد و ارجاسپ بر کشور گشتاسپ یورش آورد. گشتاسپ برای دفاع، مردانی چون جاماسپ (داماد زرتشت)، زریر برادر خویش و چند تن از پسرانش را شامل اسفندیار (سپندیاذ) داشت. تورانیان بر اثر پهلوانیهای اسفندیار شکست خوردند.
اما مشکل بزرگ گشتاسپ، اسفندیار فرزندش است. اسفندیار هم چون پدرش پادشاهی پیش از موعدِ مقرر را میخواهد. اما گشتاسپ هر بار به بهانههای مختلف زیربار نمیرود، حتی مدتی اسفندیار را به بند میکشد و در دژ زندانی میکند و خود به مدت 2 سال مهمان خاندان زال در سیستان میشود، خاندان زال به شایستگی از او پذیرایی میکنند، ارجاسپ تورانی از نبود گشتاسپ در بلخ بهره برده و به بلخ لشکر کشیده لهراسپ پیر را میکشد، باز همین اسفندیار است که دلیرانه نبر کرده و از ارجاسپ انتقام میگیرد.
اسفندیار این بار با عزمی جدیتر طلب شهریاری از گشتاسپ میکند. گشتاسپ چاره کار را در نزد پیشگویان و ستارهشناسان میشناسد و آنان مرگ (هوش) اسفندیار را در سیستان و به دست رستم دستان میدانند.