از اسارت تا شهریاری؛ سیر اسطوره‌ای «کی‌خسرو» در شاهنامه

از اسارت تا شهریاری؛ سیر اسطوره‌ای «کی‌خسرو» در شاهنامه
  ساعدنیوز: داستان پادشاهی کی‌خسرو از مهم‌ترین، پررمز و رازترین و عرفانی‌ترین فصل‌های شاهنامه است. او از بزرگ‌ترین، عادل‌ترین و خردمندترین شاهان شاهنامه فردوسی، فرزند سیاوش و شاه ایران است که با شجاعت و تدبیر، تورانیان را شکست داد و انتقام خون پدرش سیاوش را، از افراسیاب گرفت.

به گزارش سرویس خبرباتو ساعدنیوز، سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: کی‌خسرو، یکی از بزرگ‌ترین، عادل‌ترین و خردمندترین شاهان شاهنامه فردوسی، فرزند سیاوش و شاه ایران است که با شجاعت و تدبیر، تورانیان را شکست داد و انتقام خون پدرش سیاوش را، از افراسیاب گرفت. او پس از جنگ‌های فراوان، ایران را به اوج شکوه رساند، اما در نهایت، از قدرت کناره گرفت و در کوهستان ناپدید شد. داستان کی‌خسرو، از تولد در اسارت، تا پادشاهی و سپس کناره‌گیری از دنیا، یکی از زیباترین و عمیق‌ترین بخش‌های شاهنامه است که نمادی از عدالت، خرد و سرنوشت معنوی است.

شهریاری کی‌خسرو 60 سال بوده و زمانی که کی‌خسرو شاه شد، عدل و داد در همه جا گسترده شد. رستم و زال با سپاهیان به نزدش شتافتند و این نشان از فرهیختگی کی‌خسرو دارد که پهلوانان به یاری او می‌شتابند و وقتی به ایران رسیدند گیو و گودرز و توس به استقبالشان آمدند و وقتی چشم کی‌خسرو به رستم افتاد، اشک از چشمانش سرازیر شد و بسیار از رستم تمجید کرد و صورت زال را بوسید. رستم او را می‌نگریست و به شباهت زیاد شاه و سیاوش می‌اندیشید زیرا سیاوش پروش‌یافته مکتب خودِ «تهمتن» بود و رستم اکنون آرزوی برباد رفته خود و جمال سیاوشی ایرانی و پاک را در چهره کی‌خسرو مشاهده می‌کند.

روز بعد شاه همه بزرگان را جمع کرد و گفت که می‌خواهد تمام مرز ایران را ببیند و به شکار بپردازد. پس به همراه رستم و بزرگان به راه افتاد و هر جا ویرانی دید آباد ساختند و تمام مرز و بوم را گشتند و به سوی کاووس بازگشتند. روزی کاووس و خسرو به همراه زال و رستم نشسته بودند و از هر دری صحبت می‌کردند. از افراسیاب سخن به میان آمد و کاووس به یاد سیاوش غمگین شد و به کی‌خسرو گفت: از تو می‌خواهم به خاطر خویشاوندی مادرت به افراسیاب نپیوندی و انتقام پدرت را از او بگیری. خسرو به سوی آتش رفت و به دادار سوگند خورد که از افراسیاب انتقام بگیرد پس سندی نوشتند و زال و رستم هم بر آن گواهی کردند.

خسرو بزرگان را جمع کرد و گفت: من تمام ایران را گشتم و کسی را از افراسیاب راضی ندیدم همه از دست او ناراضی هستند و من بیشتر از همه، از سویی نیای من کاووس نیز به خاطر سیاوش بسیار از او ناراحت است. او کسی است که حتی به دخترش هم شکنجه روا داشت و برادرش را هم کشت. دیگر اینکه او نوذر را کشت و در ایران همه مردم از او داغدارند حال اگر با من همراهی کنید او را نابود می‌کنیم.

همه بزرگان پذیرفتند. پس خسرو تمام بزرگان را گردآورد و از بین خویشان کاووس 110 سپهبد را زیر فرماندهی فریبرز قرار داد و 80 تن از فرزندان نوذر را به زرسپ فرزند توس سپرد. گودرز هم 78 نبیره و پسر داشت که تحت فرمانش بودند و از نژاد گژدهم هم 63 تن به فرماندهی گستهم قرار داشتند و 100 سوار از خویشان میلاد تحت فرماندهی گرگین قرار داشت.

می‌بینم که باز صحبت از کین‌خواهی است، درباره کین‌خواهی در قسمت‌های قبل توضیح دادم، کین وکین‌خواهی در اسطوره ایرانی جایگاه ویژه دارد.
ایرانیان گر چه شروع‌کننده جنگ و خون‌ریزی نبوده‌اند اما از همان ابتدای اسطوره و پادشاهی کیومرث و کشته شدن سیامک فرزند کیومرث به دست دیوان، دنبال کین‌خواهی از دشمنان بوده‌اند.

داستان کین‌خواهی کی‌خسرو برای کشته شدن سیاوش و تحلیل اسطوره‌ای کی‌خسرو هم از این قاعده مستثنی نیست.

فرزاد قائمی در این باره در مقاله «تحلیل داستان کی‌خسرو در شاهنامه بر اساس روش نقد اسطوره‌ای» خود می‌گوید «نقد اسطوره‌ای» بستری انسان‌شناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بن‌مایه‌های آن را به ژرف ساخت کهن‌الگویی آن تاویل می‌کند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطوره ای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کی‌خسرو در شاهنامه پرداخته و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود. از این دیدگاه، کی‌خسرو، شاه موبد فرهمند کیانی، نموداری متعالی و آرمانی از کهن‌الگوی «قهرمان» است که وجود نمادینگی عنصر آب و اسطوره تعمید، قدرت برکت بخشی و بازگرداندن باران و سبزی به طبیعت در اختیار داشتن جام پیشگویی‌کننده، گذر از آزمون‌های تشرف، نبرد با افراسیاب، که تکراری از نمونه ازلی رویارویی خیر و شر است و محو شدن نمادین او، که متضمن مفهوم بازگشت ابدی وی و از نمودهای کهن الگوی «مرگ و تولد دوباره» است، اجزای ساختاری اسطوره او را تشکیل داده است. درباره ژرف ساخت کهن الگویی این داستان می‌توان گفت کی‌خسرو «انسان کامل» حماسه ایرانی است که در پایان یک «روز بزرگ کیهانی»، که از «نخستین انسان» (کیومرث) آغاز شده است، تاریخ اساطیری ایران را به حقیقتی نظام‌مند و تکراری از چرخه آفرینش کیهانی تبدیل می‌کند.

ویژگی خاص کی‌خسرو بالیدن و رشد او در اسارت است، می دانیم که کی‌خسرو، فرزند سیاوش و فرنگیس، در توران و در اسارت افراسیاب به دنیا آمده. پس از قتل سیاوش، افراسیاب تصمیم گرفت که نوه خود، کی‌خسرو، را زنده نگه دارد اما او را از حقیقت زندگی‌اش دور کند. پیران ویسه، سردار خردمند توران، که از مرگ سیاوش اندوهگین بود، سرپرستی کی‌خسرو را بر عهده گرفت و او را مخفیانه پرورش داد. او، از همان کودکی، نشانه‌های بزرگی و فره ایزدی را در خود داشت.
بیت معروف درباره تولد کی‌خسرو این گونه بیان شده:
ز مادر، چنان پور فرخنده زاد
که از فرّ او، تیره گشت آسمان

با این همه فرهیختگی کی‌خسرو برخلاف شاهزادگان معمولی، در اسارت رشد کرد اما سرنوشتش او را به بزرگ‌ترین شاه و شهریاری عارف بدل کرد، شهریاری که پس او دیگر این شهریاری تکرار نمی‌شود.

کی خسرو برخلاف سیاوش به ایران بر می‌گردد و آماده انتقام خون پدر می‌شود و برخلاف پدر بزرگش کیکاووس که همیشه شکست می‌خورد، با خردمندی جنگ را به پیروزی می‌رساند.
او پس از شکست توران، افراسیاب را دستگیر می‌کند و افراسیاب، که سال‌ها از چنگ ایرانیان گریخته بود، سرانجام به دام می‌افتد.

کی‌خسرو، برخلاف برخی پادشاهان که با خشم انتقام می‌گرفتند، ابتدا افراسیاب، جد پدری خود را عادلانه و با داد محاکمه می‌کند و پس از اثبات جنایاتش، دستور داده که او را اعدام کرده تا خون پدر هدر نگردد. بیت معروف درباره مرگ افراسیاب:
به بند اندر افکند کی‌خسرویش
ز داد و خرد، پاک شد کین‌جویش

این لحظه، یکی از نقاط اوج شاهنامه است که در آن، عدالت پس از سال‌ها اجرا می‌شود، «داد» همان شیشه عمر قوم ایرانی است و این بار به دست کی‌خسرو «داد» انجام می‌شود و قوم ایرانی بعد از سال‌ها جنگ با افراسیاب تورانی و جنگ‌های پی در پی، روی صلح را می‌بیند.

جهان ایرانی با صلح و نوع‌دوستی گره خورده و همیشه ایرانیان به حقوق دیگر ملت‌ها احترام گذاشته‌اند.

این کی‌خسرو است که پس از شکست تورانیان، دوران طلایی ایران را رقم می‌زند و ساختار حکومتی را دوباره بر اساس «داد» تقویت کرده و عدالت را در سراسر کشور گسترش می‌دهد و با پهلوانان و بزرگان، مانند زال و رستم و گودرز، رابطه‌ای نزدیک برقرار می‌کند و در واقع یکی از معدود شهریارانی است که در زمان او، ایران دوباره روی صلح و آرامش را می‌بیند و برخلاف کی‌کاووس که بارها با تصمیمات اشتباه خود، ایران و پهلوانان را به خطر انداخت، اما کی‌خسرو با خردمندی کشور را اداره می‌کند.

کی‌خسرو تا اینجا در شاهنامه تنها شهریاری است که پایان زندگی رازآلودی برای خود رقم می‌زند، شهریاری عرفانی که از قدرت کناره گرفته و پس از سال‌ها حکومت، احساس کناره‌گیری از قدرت و شهریاری و جهان می‌کند و در می‌یابد که اگر در دنیا بماند، ممکن است همانند دو جد پدری و جد مادری دچار غرور و اشتباه شود، بنابراین، تاج‌وتخت را به لهراسپ می‌سپارد و خود به کوهستان می‌رود، نقش کوه دوباره در اسطوره ایرانی آشکار می‌شود، کوه خاستگاه عرفان و حماسه و اسطوره‌های ایرانی است. کی‌خسرو همراه با پهلوانانی مانند گودرز، گیو و طوس، به سفری مقدس و بی‌بازگشت رفته و در کوهستان، برف و بوران شدید می‌شود و یکی پس از دیگری، پهلوانان جان می‌دهند، اما کی‌خسرو ناپدید می‌شود و دیگر هرگز دیده نمی‌شود.
بیت معروف درباره ناپدید شدن کی‌خسرو:
برفت آن شهِ والاتبار از جهان
ندانست کس، رازِ او، همچنان

کی‌خسرو برخلاف همه شهریاران پیشین که در نبرد با دشمن یا بیماری مردند، به گونه‌ای رمزآلود از دنیا می‌رود، نگارنده این سطرها در پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان «علل سقوط شهریاران در شاهنامه فردوسی» به تفصیل درباره کی‌خسرو سخن گفته است.

کی‌خسرو یکی از معدود پادشاهانی بود که قدرت را رها کرد تا جاودانه بماند، همین رهایش از بند دنیا و قدرت شهریاری بعدها در عرفان ایرانی جلوه ویژه می‌کند. کی‌خسرو، نماد مرگ پیش از موعد و عدالت و خرد و داد و عرفان در شاهنامه می‌شود. کی‌خسرو، شاید یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های شاهنامه است که با خرد، شجاعت و عدالت، پس از سال‌ها جنگ با تورانیان ایران را به اوج قدرت می‌رساند و پس از تولدی در اسارت، خود را از اسارت تن می‌رهاند و فصل جدیدی از خودشناسی عرفانی در حماسه ملی ایران را رقم می‌زند و با کمک پهلوانان، انتقام خون پدرش را از افراسیاب، جد مادری خود می‌گیرد.

برخلاف بسیاری از شهریاران که با جنگ سقوط کردند، خود به‌صورت اسرارآمیز ناپدید شده و در نهایت، کی‌خسرو، نمادی از شاه آرمانی ایرانی است که هم قدرت و هم خرد، هم فروتنی و هم عرفان دارد و نامش برای همیشه در تاریخ اسطوره و حماسه ایران جاودان می‌ماند.

در پایان ضمن گرامی داشت 25 اردیبهشت ماه روز بزرگداشت فردوسی بزرگ و روز بزرگداشت حماسه و اسطوره و خرد آگاهی قوم ایرانی از طرف خود و همه شاهنامه‌پژوهان و همه اقوام ایرانی و «انجمن شاهنامه‌خوانی و شاهنامه‌پژوهی مهر تربت‌حیدریه» جا دارد به سخن فردوسی بزرگ در ابتدای داستان کی‌خسرو برگردم و در دریای اندیشه و خرد فردوسی غواص دانایی غرق گردم:
به پالیز چون برکشد سرو شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ
به بالای او شاد باشد درخت
چو بیندش بینادل و نیک‌بخت
سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کزین سه گذشتی چه چیزست نیز
هنر با نژادست و با گوهر است
سه چیزست و هر سه به‌بنداندرست
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده بسی دیده‌ای بی‌هنر
گهر آنک از فر یزدان بود
نیازد به بد دست و بد نشنود
نژاد آنک باشد ز تخم پدر
سزد کاید از تخم پاکیزه بر
هنر گر بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی ز رنجش بسی
ازین هر سه گوهر بود مایه‌دار
که زیبا بود خلعت کردگار
چو هر سه بیابی خرد بایدت
شناسندهٔ نیک و بد بایدت
چو این چار با یک تن آید بهم
براساید از آز وز رنج و غم
مگر مرگ کز مرگ خود چاره نیست
وزین بدتر از بخت پتیاره نیست
جهانجوی از این چار بد بی‌نیاز
همش بخت سازنده بود از فراز
سخن راند گویا بدین داستان
دگر گوید از گفتهٔ باستان
کنون بازگردم به آغاز کار
که چون بود کردار آن شهریار
چو تاج بزرگی بسر برنهاد
ازو شاد شد تاج و او نیز شاد
به هر جای ویرانی آباد کرد
دل غمگنان از غم آزاد کرد
از ابر بهاران ببارید نم
ز روی زمین زنگ بزدود غم
جهان گشت پر سبزه و رود آب
سر غمگنان اندر آمد به خواب
زمین چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز بخشش پر از خواسته
چو جم و فریدون بیاراست گاه
ز داد و ز بخشش نیاسود شاه
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی

برای بررسی اخبار استان‌ها در خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها

از بین اخبار