حکایت‌های شیرین و شنیدنی/ جوان مغروری که قربانی عید شد؛ زیباترین داستان هفت اورنگ جامی که باید آویزه گوش کرد

حکایت‌های شیرین و شنیدنی/ جوان مغروری که قربانی عید شد؛ زیباترین داستان هفت اورنگ جامی که باید آویزه گوش کرد

  ساعد نیوز: در ادامه با داستان جذاب و شنیدنی قدیمی از هفت اورنگ جامی همراه ما باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، نورالدین عبدالرحمن ابن نظام الدین احمد ابن محمد متخلص به جامی در سال 817 هجری قمری در خرجرد جام از توابع خراسان متولد شد. .وی بعدها همراه پدرش به سمرقند و هرات رفت و در آن دیار به کسب علم و ادب پرداخت. سپس به سیر و سلوک مشغول و از بزرگان طریقت شد. او نزد سلطان حسین میرزا بایقرا و وزیر فاضل او امیر علیشیر نوایی تقربی خاص داشت. او در محرم 898 هجری قمری وفات کرد و در هرات با احترام فراوان به خاک سپرده شد. از جامی بیش از چهل اثر و تألیف سودمند و گرانبها به جای مانده است. معروفترین آثار او عبارت از هفت مثنوی به نام «هفت اورنگ» است.

متن شعر در هفت اورنگ جامی

جامی

خارکش پیری با دلق درشت

پشته‌ای خار همی برد به پشت

لنگ‌لنگان قدمی برمی‌داشت

هر قدم دانهٔ شکری می‌کاشت

کای فرازندهٔ این چرخ بلند!

وی نوازندهٔ دل‌های نژند!

کنم از جیب نظر تا دامن

چه عزیزی که نکردی با من

در دولت به رخم بگشادی

تاج عزت به سرم بنهادی

حد من نیست ثنایت گفتن

گوهر شکر عطایت سفتن

نوجوانی به جوانی مغرور

رخش پندار همی‌راند ز دور

آمد آن شکرگزاری‌ش به گوش

گفت کای پیر خرف گشته، خموش!

خار بر پشت، زنی زین سان گام

دولتت چیست، عزیزی‌ت کدام؟

عمر در خارکشی باخته‌ای

عزت از خواری نشناخته‌ای

پیر گفتا که: «چه عزت زین به

که نی‌ام بر در تو بالین نه؟

کای فلان! چاشت بده یا شام‌ام

نان و آبی (که) خورم و آشامم

شکر گویم که مرا خوار نساخت

به خسی چون تو گرفتار نساخت

به ره حرص شتابنده نکرد

بر در شاه و گدا بنده نکرد

داد با اینهمه افتادگی‌ام

عز آزادی و آزادگی‌ام

منبع ویدیو: آفتاب قصه های فارسی


چنانچه علاقه مند به شعر و داستانهای صوتی هستید اینجا کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها