یکشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7؛ رسیدند خوبان به درگاه کاخ / رسیدن کنیزان به نزد رودابه + متن صوتی و معنی اشعار

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
دربارهی کتاب شاهنامه فردوسی
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
نکوداشتهای کتاب شاهنامه فردوسی
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7
فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 7
خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 7
داستان به زمانی اشاره دارد که زیبا رویان به درگاه کاخ میرسند. دربان که نگران است، با زبانی تند از آنها میخواهد که خسته کننده نشوند. زیباییها در پاسخ، از نداشتن دل تنگی میگویند و به تغییر حال روز میپردازند. آنها از گلستان و بهار یاد میکنند و در مییابند که امروز روزی متفاوت است. در ایوان کاخ، آنها با یکدیگر رازها را در میگویند و رودابه از سرنوشت فرزند سام میپرسد.
سپس به توصیف زیبایی یک پهلوان میپردازند که ویژگیهایی چون قد بلند، چهره زیبا و قدرت شگفتانگیز دارد. آنها یادآور میشوند که این جوان، زال نام دارد که خود از جوانی پرورش یافته است. با توجه به زیبایی او، تصمیم میگیرند تا مراسمی برگزار کنند و آماده استقبال از زال شوند.
در نهایت، آنها بر آن میشوند که خانهای شاداب و با شکوه بسازند، با تزییناتی از طلا و جواهرات، و با خوشبو کردن فضا با گلها و عطرها. دختری زیبا نیز در این میانه به نظر میرسد که به خورشید شباهت دارد.
برگردان به زبان ساده
# رسیدند خوبان به درگاه کاخ
به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ
هوش مصنوعی: خوبان به دروازه کاخی رسیدند و هر کدام در دست خود دو شاخه گل داشتند.
# نگه کرد دربان برآراست جنگ
زبان کرد گستاخ و دل کرد تنگ
هوش مصنوعی: در اینجا دربان به فردی نگاه میکند که در شرایط خاصی قرار دارد. او با اعتماد به نفس سخن میگوید و در عین حال دلش نیز نگران و مضطرب است.
# که بیگه ز درگاه بیرون شوید
شگفت آیدم تا شما چون شوید
هوش مصنوعی: اگر بدون خبر از در بیرون بروید، برای من شگفتآور خواهد بود که شما چگونه خواهید بود.
# بتان پاسخش را بیاراستند
به تنگی دل از جای برخاستند
هوش مصنوعی: مجسمهها و معبودان با زیبایی و شوق به پاسخ او آماده شدند، اما به خاطر تنگی دل و غم، از جای خود برخاستند.
# که امروز روزی دگر گونه نیست
به راه گلان دیو واژونه نیست
هوش مصنوعی: امروز روزی متفاوت است و دیگر خبری از گیاهان خوشبو نیست.
# بهار آمد ازگلستان گل چنیم
ز روی زمین شاخ سنبل چنیم
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و از باغ گل، گلی برمیداریم، و از روی زمین، شاخهای سنبل نیز برمیچینیم.
# نگهبان در گفت کامروز کار
نباید گرفتن بدان هم شمار
هوش مصنوعی: نگهبان امروز نباید به کارهایش اهمیتی بدهد، بلکه باید به شمار افراد و وضعیت فعلی توجه کند.
# که زال سپهبد بکابل نبود
سراپردهٔ شاه زابل نبود
هوش مصنوعی: زال، سردار بزرگ و فرماندهای از کابُل نیست و بنابراین چادر شاه زابل هم وجود ندارد.
# نبینید کز کاخ کابل خدای
به زین اندر آرد بشبگیر پای
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده است که نباید به ظواهر دقت کرد، زیرا ممکن است کسانی که در کاخ و موقعیتهای رفیع به نظر میرسند، در واقع در شرایط بدی قرار داشته باشند. به عبارت دیگر، نمیتوان به ظاهر و تشریفات تکیه کرد، زیرا ممکن است در پس این ظاهر، حقیقتی دشوار و ناکامی وجود داشته باشد.
# اگرتان ببیند چنین گل بدست
کند بر زمینتان هم آنگاه پست
هوش مصنوعی: اگر محبوب شما را با گلی در دست ببیند، ممکن است در دلش احساس ناراحتی کند و شما را از نظرش پایین بیاورد.
# شدند اندر ایوان بتان طراز
نشستند و با ماه گفتند راز
هوش مصنوعی: در زیر گنبدی زیبا، بتها نشسته بودند و با ماه به گفتگو پرداخته بودند.
# نهادند دینار و گوهر به پیش
بپرسید رودابه از کم و بیش
هوش مصنوعی: آنها سکه و جواهرات را پیش روی هم گذاشتند و رودابه درباره مقدار و ارزش آنها سؤال کرد.
# که چون بودتان کار با پور سام
بدیدن بهست ار به آواز و نام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی بخواهد به خاطر فعالیتها و کارهای خود با پسر سام، که یک شخصیت مهم و برجسته است، شناخته و دیده شود، باید در این زمینه تلاش کند و خود را به نمایش بگذارد. به عبارتی، برای دستیابی به شهرت و اعتبار، عمل کردن و ظهور در میان دیگران اهمیت دارد.
# پری چهره هر پنج بشتافتند
چو با ماه جای سخن یافتند
هوش مصنوعی: پری چهرهها به سرعت به سمت ماه رفتند زمانی که فرصتی برای گفتوگو پیدا کردند.
# که مردیست برسان سرو سهی
همش زیب و هم فر شاهنشهی
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که مانند سرو سهی زیبا و باوقار است و به لحاظ زیبایی و اهمیت به فر و مقام شاهانه شباهت دارد.
# همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ
سواری میان لاغر و بر فراخ
هوش مصنوعی: این متن به جلوههای ظاهری و ویژگیهای ظاهری اشخاص اشاره دارد. در آن به زیباییها و جذابیتهای فیزیکی و همچنین به ظرافت و تناسب اندام اشاره شده است. به نوعی، این جمله درباره تعادل و تناسب میان ویژگیهای ظاهری و دیگر خصیصهها صحبت میکند.
# دو چشمش چو دو نرگس قیرگون
لبانش چو بسد رخانش چو خون
هوش مصنوعی: دو چشم او مانند دو گل نرگس سیاه است، لبانش مانند شیره و رخش هم چون خونین است.
# کف و ساعدش چو کف شیر نر
هیون ران و موبد دل و شاه فر
هوش مصنوعی: دستها و ساعدهای او مانند پاهای قوی و نیرومند شیر نر است، در حالی که دل او به اندازه یک موبد و شاه بزرگ و محترم است.
# سراسر سپیدست مویش برنگ
از آهو همین است و این نیست ننگ
هوش مصنوعی: موهای او کاملاً سفید است و مانند رنگ آهوست، این موضوع نه تنها زشت نیست بلکه زیبایی خاصی دارد.
# سر جعد آن پهلوان جهان
چو سیمین زره بر گل ارغوان
هوش مصنوعی: موهای آن پهلوان جهان مانند زره نقرهای بر روی گلی سرخ و زیبا است.
# که گویی همی خود چنان بایدی
وگر نیستی مهر نفزایدی
هوش مصنوعی: طوری به نظر میرسی که انگار باید همینگونه باشی، و اگر اینطور نیستی، محبت و عشق تو زیاد نخواهد شد.
# به دیار تو دادهایمش نوید
ز ما بازگشتست دل پرامید
هوش مصنوعی: خبر خوش برگشتن را به دیار تو دادهایم، دل امیدوار ما به این امر خوشحال است.
# کنون چارهٔ کار مهمان بساز
بفرمای تا بر چه گردیم باز
هوش مصنوعی: حالا باید برای مشکل مهمان راه حلی پیدا کنیم و از او بخواهیم که مشخص کند چه زمانی باید برگردیم.
# چنین گفت با بندگان سرو بن
که دیگر شدستی به رای و سخن
هوش مصنوعی: سرو بن به بندگانش گفت که دیگر در فکر و گفتار خود تغییر کردهای.
# همان زال کو مرغ پرورده بود
چنان پیر سر بود و پژمرده بود
هوش مصنوعی: زال، همان کسی که مرغ را پرورش داده بود، اکنون به قدری پیر و پژمرده شده بود که دیگر نشانی از جوانی و شادابی در او نیست.
# به دیدار شد چون گل ارغوان
سهی قد و زیبا رخ و پهلوان
هوش مصنوعی: به هنگام ملاقات، چهرهاش مانند گل سرخ، با قامت بلند و زیبایی خاصش، بسیار دلانگیز و جذاب بود.
# رخ من به پیشش بیاراستی
به گفتار و زان پس بهاخواستی
هوش مصنوعی: صورت من را به زیبایی در مقابل او آراستی و سپس از او خواستی که به تو روی بیاورد.
# همی گفت و لب را پر از خنده داشت
رخان هم چو گلنار آگنده داشت
هوش مصنوعی: او مدام صحبت میکرد و لبهایش پر از خنده بود، چهرهاش هم مانند گلی سرخ و شاداب میدرخشید.
# پرستنده با بانوی ماهروی
چنین گفت کاکنون ره چاره جوی
هوش مصنوعی: پرستنده به معشوقه زیبا روی خود گفت که حالا وقت آن است که راه حلی برای مشکل پیدا کنیم.
# که یزدان هر آنچت هوا بود داد
سرانجام این کار فرخنده باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که آرزوی تو باشد، خداوند به تو خواهد داد. امیدوارم نتیجه این کار نیکو باشد.
# یکی خانه بودش چو خرم بهار
ز چهر بزرگان برو بر نگار
هوش مصنوعی: یک خانهای بود که به زیبایی بهار میمانست و چهرهی بزرگان در آن مانند نگار زیبا و درخشان بود.
# به دیبای چینی بیاراستند
طبقهای زرین بپیراستند
هوش مصنوعی: ظروف زرین را با پارچههای چینی زیبا تزیین کردند و آماده کردند.
# عقیق و زبرجد برو ریختند
می و مشک و عنبر برآمیختند
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی اشاره شده که در آن سنگهای قیمتی مانند عقیق و زبرجد با هم ترکیب شدهاند و در کنار آنها نوشیدنی و خوشبویی مانند مشک و عطر عنبر وجود دارد. به نوعی میتوان گفت که این ترکیب نماد زیبایی، ثروت و لذتهای زندگی است.
# همه زر و پیروزه بد جامشان
به روشن گلاب اندر آشامشان
هوش مصنوعی: همه با بهترین و باارزشترین چیزها آراستهاند و جامهایشان پر از گلاب روشن است.
# بنفشه گل و نرگس و ارغوان
سمن شاخ و سنبل به دیگر کران
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به زیباییهای مختلف گلها و گیاهان است که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. بنفشه، نرگس، ارغوان، سمن، شاخ و سنبل، نمادهای زیبایی و طراوت هستند و به تنوع و شکوه طبیعت در سیر و سفر به نقاط مختلف اشاره دارند. این شرح به نوعی نشاندهندهی جذابیت و تازگی جهانی است که این گلها به آن تعلق دارند.
# از آن خانهٔ دخت خورشید روی
برآمد همی تا به خورشید بوی
هوش مصنوعی: خورشید از خانهای که دختری زیبا و روشن دارد، بیرون میآید و با خود بوی خوشی را به همراه میآورد.
داستان کامل پادشاهی منوچهر
پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.
تاجگذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران
منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکشهای فراوان با دشمنان پدریاش، به تاجوتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و بهعنوان جانشین قانونی تاجوتخت معرفی گردید.
پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزیهای او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاجگذاریاش را جشن گرفتند.
مراسم تاجگذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی میدید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشاندهندهٔ آغاز دورهای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.
منوچهر با سوگند به ارزشهای پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دورهای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.
سخنان سام نریمان در مراسم تاجگذاری منوچهر
در ادامه مراسم تاجگذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نامآور ایران و یکی از نزدیکترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که بهعنوان یکی از ستونهای قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکیاش شناخته میشد، با صدایی محکم و دلگرمکننده گفت:
"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایرانزمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی مینشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاکنهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.
منوچهر با بهرهگیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول میدهم که او حافظ آرمانهای ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما میخواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."
سام نریمان، پهلوان بزرگ ایرانزمین
سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایرانزمین و از تبار نریمان است. او نهتنها بهعنوان یکی از برجستهترین جنگاوران ایران شناخته میشد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا میکرد. سام با شجاعت و وفاداریاش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و بهعنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهمترین خدمات او به ایران بزرگ است.
زاده شدن زال، پهلوان موی سپید
زال، پسر سام نریمان، از همان لحظهای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانهای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را بهعنوان فرزندی نپذیرد.
سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمیتوانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانهای میتواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.
رها کردن زال در کوه البرز
سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگها و برفها رها کرد. او باور داشت که زال نمیتواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.
زال و سیمرغ
در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانهای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بیگناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بالهای خود زال را به لانهاش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسانها فرا رسید
بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسانها
سالها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوههای البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسانهای دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونهای بود که باید به جهان انسانها بازمیگشت.
روزی سیمرغ که آیندهنگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسانها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسانها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقشآفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بالهای خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.
ملاقات دوباره زال و سام نریمان
در همین زمان، سام نریمان که سالها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی میکرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور میکرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانهای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.
سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جستوجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبهرو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفتزده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار میکرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.
سام، زال را در آغوش گرفت و او را بهعنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسانها با استقبال گستردهای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.
دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه
پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوریها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژهای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.
منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.
ملاقات زال و منوچهر در دربار
وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه میکردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانهاش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگیاش را تعریف کند.
زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.
سخنان منوچهر با زال
پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانهای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهرهمند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوریهایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."
با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را بهعنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیتهای کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.
تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو