سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 17؛ چو از روز رخشنده نیمی برفت / کشته شدن تور + متن صوتی و معنی اشعار

سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 17؛ چو از روز رخشنده نیمی برفت / کشته شدن تور + متن صوتی و معنی اشعار

  ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 17

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 17

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 17

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ فریدون - بخش 17

پس از اینکه نیمه‌ای از روز روشن گذشت، دل‌های دو دشمن از کینه پر شد. آنها با تدبیر تصمیم به حمله شبانه گرفتند تا دشت و مناطق اطراف را پر از خون کنند. وقتی کارآگاهان از این نقشه باخبر شدند، به سمت منوچهر شاه دویدند و او را از ضرورت برپا کردن سپاه آگاه کردند. منوچهر پس از شنیدن این خبر، برنامه‌ریزی دقیقی انجام داد و سپاه را به قارن سپرد و کمین‌گاه مناسبی انتخاب کرد.

چون شب تاریک شد، تور و لشکرش با وعده حمله به میدان آمدند و آماده نبرد شدند. جنگ آغاز شد و صدای نبرد از میان سپاه بلند شد. سواران با دلیری می‌جنگیدند و نبرد به اوج خود رسید. منوچهر از کمین بیرون آمد و در نبرد دست به کار شد. او با شور و شجاعت بر دشمن حمله‌ور شد و یکی از حریفان را مورد ضربه قرار داد و به واسطه این کار، برتری خود را نشان داد.

در نهایت، او به لشکر خود بازگشت و سرفراز و پیروز به دیدار آنها رسید.

برگردان به زبان ساده

# چو از روز رخشنده نیمی برفت

دل هر دو جنگی ز کینه بتفت

هوش مصنوعی: وقتی نیمه‌ای از روز روشن گذشت، دل هر دو طرف جنگ پر از کینه و نفرت شد و به جان هم افتادند.

# به تدبیر یک با دگر ساختند

همه رای بیهوده انداختند

هوش مصنوعی: با تدبیر و تدبیر یک نفر، همه به هم پیوستند و همه نظرات بی‌فایده و بی‌ارزش شد.

# که چون شب شود ما شبیخون کنیم

همه دشت و هامون پر از خون کنیم

هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد، به یکباره حمله می‌کنیم و همه دشت‌ها و مناطق خشک را پر از خون می‌سازیم.

# چو کارآگهان آگهی یافتند

دوان زی منوچهر بشتافتند

هوش مصنوعی: وقتی کارشناسان و اهل فن متوجه شدند، به سرعت به سمت منوچهر آمدند.

# رسیدند پیش منوچهر شاه

بگفتند تا برنشاند سپاه

هوش مصنوعی: گروهی نزد منوچهر شاه آمدند و گفتند که باید ارتش را به صف کنند و آماده نبرد شوند.

# منوچهر بشنید و بگشاد گوش

سوی چاره شد مرد بسیار هوش

هوش مصنوعی: منوچهر صحبت‌های او را شنید و گوش به راه‌حلی داد. او مردی باهوش و ذکاوت بسیار بود.

# سپه را سراسر به قارن سپرد

کمین‌گاه بگزید سالار گرد

هوش مصنوعی: سربازان را به قارن سپرد و آنجا را به عنوان محل کمین انتخاب کرد تا بتواند به خوبی آماده شود.

# ببرد از سران نامور سی‌هزار

دلیران و گردان خنجر‌گزار

هوش مصنوعی: او در برابر بزرگان و پهلوانان، سی‌هزار دلیر و جنگجو را به همراه داشت که همگی ماهر و شجاع بودند.

# کمین‌گاه را جای شایسته دید

سواران جنگی و بایسته دید

هوش مصنوعی: سواران جنگی مکان کمین را مناسب و شایسته ارزیابی کردند.

# چو شب تیره شد تور با صدهزار

بیامد کمربستهٔ کارزار

هوش مصنوعی: وقتی شب تاریک شد، تور با صدهزار نفر به میدان جنگ آمد و آماده نبرد شد.

# شبیخون سگالیده و ساخته

بپیوسته تیر و کمان آخته

هوش مصنوعی: شب هنگام، دشمنان به طور ناگهانی حمله کردند و همواره تیر و کمان خود را آماده کرده بودند.

# چو آمد سپه دید بر جای خویش

درفش فروزنده بر پای پیش

هوش مصنوعی: زمانی که لشکر آمد، پرچم درخشان را در مقابل خود بر پا دیدند و در همان مکان سر جای خود قرار داشت.

# جز از جنگ و پیکار چاره ندید

خروش از میان سپه بر کشید

هوش مصنوعی: جز از جنگ و پیکار چاره‌ای نیافت، پس با فریادی از میان سپاه برخاست.

# ز گَرد‌ِ سواران هوا بست میغ

چو برق درخشنده پولاد تیغ

هوش مصنوعی: از گرد و غبار سواران، آسمان پوشیده شده است و مانند نوری درخشان، تیغ‌های پولادین درخشان به نظر می‌رسند.

# هوا را تو گفتی همی برفروخت

چو الماس روی زمین را بسوخت

هوش مصنوعی: هوا همچون الماس درخشان، زمین را در آتش خود سوزانده است.

# به مغز اندرون بانگ پولاد خاست

به ابر اندرون آتش و باد خاست

هوش مصنوعی: صدا و نیروی پولادین از درون مغز برخاست و در دل ابر، آتش و باد نیز به وجود آمد.

# برآورد شاه از کمین‌گاه سر

نبد تور را از دو رویه گذر

هوش مصنوعی: شاه از مخفیگاه بیرون آمد و با قدرت و شجاعت، بر دشمن غلبه کرد و به دشمن نشان داد که هیچ راه گریزی از او وجود ندارد.

# عنان را بپیچید و برگاشت روی

برآمد ز لشکر یکی های هوی

هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی فرمان را به دست می‌گیرد و آن را به سوی خود می‌کشد، در حالی که از میان لشکری که در حال حرکت است، یکی از سربازان یا افرادی که در آنجا هستند، برمی‌خیزد.

# دمان از پس ایدر منوچهر شاه

رسید اندر آن نامور کینه خواه

هوش مصنوعی: در زمان منوچهر شاه، دشمنی معروف به وجود آمد که تهدیدی برای او به شمار می‌رفت.

# یکی نیزه انداخت بر پشت او

نگونسار شد خنجر از مشت او

هوش مصنوعی: یک نفر نیزه‌ای به پشت او پرتاب کرد و او به زمین افتاد، چاقو از دست او رها شد.

# ز زین برگرفتش به کردار باد

بزد بر زمین‌، داد‌ِ مردی بداد

به کردار باد‌: بسیار سریع‌‌.

# سرش را هم آنگه ز تن دور کرد

دد و دام را از تنش سور کرد

هوش مصنوعی: سری که از بدن جدا شد، حیوانات و موجودات وحشی را از وجودش جدا کرد.

# بیامد به لشکرگه خویش باز

به دیدار آن لشکر سرفراز

هوش مصنوعی: او به سپاه خود برگشت تا دوباره با آن گروه پیروز دیدار کند.

خلاصه داستان فریدون

پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.

سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.

نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.

از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.

نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.

لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.

پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

    فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها