به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، اقتصاد ایران در زمستان ۱۴۰۳ رشدی ۲.۵ درصدی را تجربه کرد؛ رشدی که اگرچه از نظر آماری مثبت محسوب می‌شود، اما در واقعیت زندگی روزمره میلیون‌ها ایرانی، آن‌چنان امیدبخش و قابل لمس نیست. این رشد بیشتر شبیه نفسی تنگ است که در میانه یک مسیر دشوار و طولانی گرفته شده؛ نفس‌نفس زدن اقتصادی که هنوز چشم‌انداز روشنی از پایان آن دیده نمی‌شود.

طبقه متوسط، که بخش بزرگی از جامعه ایران را تشکیل می‌دهد و با درآمدهای متوسط تلاش می‌کند زندگی خانواده‌اش را اداره کند، در شرایط پیچیده و سختی گرفتار شده است. هزینه‌های زندگی روز به روز بیشتر می‌شود؛ قیمت اجاره خانه، هزینه‌های درمان، شهریه مدرسه و هزینه‌های خوراکی به شدت افزایش یافته، اما درآمدها یا حقوق این گروه نه تنها رشد نکرده، بلکه در بسیاری از موارد ثابت و بدون تغییر مانده است.

برای ملموس‌تر شدن وضعیت، تصور کنید خانواده‌ای که سال گذشته توانایی داشت ماهی یک بار به رستوران برود، یا در کنار هزینه‌های روزمره، برای فرزندانش کتاب‌های کمک آموزشی یا کلاس‌های تقویتی بخرد، امروز به دو راهی سختی رسیده است؛ انتخاب میان خرید گوشت یا پرداخت قبض‌های برق و آب. یا مثلاً یک جوان تحصیل‌کرده که با امید به استخدام و داشتن شغل مناسب وارد بازار کار شده، اکنون ناچار است به خاطر نبود فرصت‌های شغلی، به مشاغلی تن دهد که هیچ تناسبی با تخصص و رشته تحصیلی‌اش ندارد یا حتی مجبور به مهاجرت می‌شود.

از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری که موتور محرک رشد اقتصادی است، در رکود به سر می‌برد. بسیاری از کسب‌وکارها و صنایع به دلیل نااطمینانی‌های اقتصادی و شرایط پیچیده پیش رو، از سرمایه‌گذاری جدید خودداری می‌کنند. این بی‌تحرکی سرمایه‌گذاری باعث کاهش تولید و در نتیجه کمبود فرصت‌های شغلی می‌شود. کاهش فرصت‌های شغلی نیز مستقیماً بر زندگی طبقه متوسط تأثیر گذاشته و باعث افزایش نگرانی و ناامیدی شده است.

طبقه متوسط اکنون در وضعیتی بسیار شکننده و حساس قرار دارد؛ روزهای خوبش به ندرت و به سختی سپری می‌شود و روزهای دشوار و پراضطراب به کابوسی مکرر تبدیل شده است که آرامش و امنیت روانی این قشر را به شدت تهدید می‌کند.

اگر بخواهیم اقتصاد کشور را به یک خودرو تشبیه کنیم که در جاده‌ای پر پیچ و خم در حرکت است، اکنون این خودرو صدای نامطمئن و نگران‌کننده‌ای از موتور خود به گوش می‌رساند، سرعت آن کاهش یافته و خطر انحراف و سقوط از مسیر، بسیار محتمل است. طبقه متوسط، به عنوان سرنشین اصلی این خودرو، در صورت عدم حمایت، نه تنها خود را در معرض سقوط می‌بیند، بلکه به صورت غیرمستقیم مسیر توسعه و آینده اقتصادی کشور را نیز به مخاطره می‌اندازد.

بنابراین، رشد ۲.۵ درصدی اقتصادی در زمستان ۱۴۰۳، هر چند روی کاغذ مثبت به نظر می‌رسد، اما برای میلیون‌ها خانواده متوسط ایرانی، تنها یک عدد سرد و بی‌روح است که تصویری تاریک‌تر از آینده‌ای نامطمئن و پرچالش را ترسیم می‌کند.

ر