به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، آمار رسمی وزارت بهداشت از حدود ۴۰۰ هزار ایرانی با مشکلات شنوایی سخن میگوید، انجمن اسلامی ناشنوایان ایران در تاریخ ۵ فروردین ۱۴۰۴ اعلام کرده که بیش از سه میلیون نفر در کشور دچار ناشنوایی هستند.
بر خلاف تصور رایج که مشکلات شنوایی را بیشتر در سالمندان جستوجو میکند، بیشترین ناشنوایان ایران در بازه سنی ۱۷ تا ۴۵ سال قرار دارند؛ یعنی درست در سالهایی که فرد باید در اوج ارتباط، کار، تحصیل و مشارکت اجتماعی باشد. نکته قابل تأمل دیگر، ترکیب جنسیتی این جمعیت است. ۶۰ درصد زنان و ۴۰ درصد مردان. این آمار نهتنها نشاندهنده نیاز به خدمات ویژه برای زنان ناشنواست، بلکه پرسشهایی جدی درباره شرایط زندگی و بهداشت در گروههای آسیبپذیرتر جامعه مطرح میکند.
کرمان؛ جایی که پروندهها گم شدهاند
در میان همه استانها، نام کرمان بیش از بقیه به چشم میخورد. چرا؟ چون این استان بیشترین تعداد ناشنوایانی را دارد که حتی پروندهای در سازمان بهزیستی ندارند. تصور کنید فردی با ناشنوایی مادرزادی یا اکتسابی در گوشهای از کرمان زندگی میکند، اما هرگز وارد چرخه درمان و حمایت نمیشود. او در سکوت زندگی میکند و از ابتداییترین حق خود، یعنی درمان، بینصیب مانده است. آیا این صرفاً ضعف سیستم است، یا ما با نابرابری ساختاری در دسترسی به خدمات بهزیستی مواجهیم؟
امیدی به اندازهی گوشهای کوچک
اما در میان همه این آمارهای تلخ، کورسویی از امید دیده میشود. کودکانی که زیر پنج سال هستند و امکان درمان دارند، مشمول حمایت ویژهای از سوی سازمان بهزیستی هستند. آنها برای عمل جراحی کاشت حلزون گوش معرفی میشوند و همه هزینههای درمانشان رایگان است. این سیاست هرچند گامی مثبت است، اما سوال اینجاست: آیا همه کودکان واجد شرایط شناسایی میشوند؟ یا مثل بزرگسالان در آمارهای خاموش گم میشوند؟
روزمرگیهایی که گوش را میفرساید
مسأله شنوایی فقط به ناشنوایان محدود نمیشود. بسیاری از ما روزانه با صداهایی زندگی میکنیم که گوش را فرسوده میکنند: آلودگی صوتی در شهرها، هدفونهایی با صدای بلند، کار در محیطهای پر سر و صدا. همه اینها ما را در معرض افت شنوایی قرار میدهند. پیشگیری، در این میان، سادهترین اما مهمترین کاری است که از آن غفلت میکنیم.
ناشنوایان، شهروندان درجهدو نیستند
واقعیت این است که در نگاه سیاستگذاران، ناشنوایان اغلب در حاشیه قرار میگیرند. از نبود امکانات کافی برای آموزش زبان اشاره گرفته تا عدم حضور مترجم در رسانهها و نهادهای عمومی، نشانههایی از نادیده گرفتن این بخش بزرگ از جمعیت کشور است. سه میلیون ایرانی ناشنوا داریم، اما چه تعداد از آنها در سیاستگذاریهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی سهمی دارند؟ چه تعداد صدایشان در صداوسیما شنیده میشود؟
در روز جهانی حفاظت از شنوایی، تنها توصیه به کمتر کردن صدای هدفون کافی نیست. باید گوشهایمان را به روی آماری باز کنیم که از بحران شنیدن در ایران خبر میدهند. باید صدای کسانی را بشنویم که در سکوت زندگی میکنند، و بفهمیم که مشکل، فقط «نشنیدن» نیست؛ مشکل، «شنیده نشدن» است.