در این اپیزود، باب اسفنجی پس از آسیب دیدن استخوان خندهاش، به طور غیرقابلکنترلی به همهچیز میخندد. این خندههای بیوقفه باعث آزار اطرافیانش در بیکینی باتم میشود، زیرا او نمیتواند جلوی خندههای خود را بگیرد و این وضعیت به مرور زمان برای دیگران طاقتفرسا میشود.