به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در روزهایی که خاموشیها دوباره به روال زندگی مردم بازگشته، وزیر نیرو در اظهارنظری اعلام کرده: «بیآبی عامل بیبرقی شده است».
جملهای کوتاه اما پرمعنا که بهنظر میرسد نه فقط از مسئولیتگریزی، بلکه از نگاه بلاپندارانه و غیرمدیرانه به بحران حکایت دارد. علیآبادی، وزیر نیرو، در سخنان اخیر خود اعلام کرده که «۱۳ درصد ظرفیت نیروگاهی کشور برقآبی است و همین بخش به پاشنه آشیل تبدیل شده است».
او همچنین با اشاره به اینکه «نیروگاههای برقآبی از مدار خارج شدهاند چون آب نداریم»، عملاً منشأ بحران را به «بیآبی» نسبت داده، نه به ناکارآمدی ساختار و مدیریت منابع.
اما آیا کمآبی، که پدیدهای دیرپا و قابل پیشبینی در جغرافیای ایران است، میتواند توجیهی برای خاموشی و توقف صنایع باشد؟ یا اینکه باید از وزیر نیرو پرسید چرا وزارتخانهای که دقیقاً وظیفهاش مدیریت همزمان «آب» و «برق» است، امروز با دو بحران موازی و همافزا مواجه شده است؟
یک سیستم فرسوده در برابر خشکسالی مزمن
ایران کشوری است با اقلیم خشک و نیمهخشک. این یعنی کمآبی، نه یک استثنا، بلکه قاعدهای تاریخی است. دهههاست که کارشناسان درباره وابستگی بیشازحد به نیروگاههای برقآبی، آن هم بدون درنظر گرفتن چرخههای خشکسالی، هشدار دادهاند. اما علیرغم هشدارها، همچنان بخش قابلتوجهی از ظرفیت تولید برق کشور به سدهایی گره خورده که خود گرفتار بحران ورودی آب هستند. درواقع، طراحی ناپایدار و بدون آیندهنگری باعث شده به محض افت تراز سدها، شبکه برق نیز به حالت نیمهفلج درآید.
مطابق آمار رسمی، ایران در حال حاضر حدود ۹۲ هزار مگاوات ظرفیت نصبشده نیروگاهی دارد که ۱۳ درصد آن (حدود ۱۲ هزار مگاوات) را نیروگاههای برقآبی تشکیل میدهند. با کاهش نزولات جوی و کاهش ذخایر سدها، بخش بزرگی از این توان از دست رفته است. اما سؤال مهم اینجاست: چرا سیستم، برنامه جایگزین برای این ظرفیت نداشته؟ چرا تولید در نیروگاههای گازی و سیکل ترکیبی، که عمدتاً متکی به سوخت فسیلیاند، نیز دچار وقفه شده؟
شکاف انرژی؛ وقتی برق نیست، کارخانه هم نیست
نتایج این ضعف در مدیریت ترکیبی آب و برق، مستقیماً بر پیکره تولید و صنعت کشور وارد شده است. کارخانههایی که با قطعی چندساعته برق در روز مواجهاند، خط تولیدشان مختل میشود. صنایع فولاد، سیمان، خودروسازی و حتی شرکتهای کوچک بستهبندی مواد غذایی، مجبورند یا ساعات کاریشان را جابهجا کنند یا بهطور کامل از چرخه خارج شوند.
در برخی استانها، صنایع هشدار دادهاند که با ادامه خاموشیها، ناچار به تعدیل نیرو خواهند بود. در بخش کشاورزی نیز، خاموشی پمپهای آب باعث نابودی محصولات و آبیاری قطرهچکانیتر شده است. در واقع، کمآبی با خاموشی ترکیب شده و به یک چرخه مخرب دوگانه انجامیده که هر دو از وظایف اصلی وزارت نیرو هستند.
آیا فقط آسمان مقصر است؟
وزیر نیرو در حالی از «بیآبی» به عنوان عامل «بیبرقی» یاد میکند که این نگاه میتواند نوعی شانه خالی کردن از مسئولیت تلقی شود. در هیچیک از گزارشها یا برنامههای اجرایی وزارت نیرو در سالهای اخیر، خبری از طرح جامع و بلندمدت برای مواجهه همزمان با بحران آب و برق وجود ندارد. توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، نوسازی شبکههای انتقال، بهینهسازی مصرف، و حتی جداسازی آب کشاورزی و شرب از یکدیگر، عمدتاً در حد شعار باقی ماندهاند.
در همین حال، شدت مصرف انرژی در ایران یکی از بالاترینها در جهان است. وزیر نیرو نیز به آن اذعان کرده، اما راهکار مشخصی برای کنترل آن ارائه نکرده است. آیا انتظار داریم بدون اصلاح نظام تعرفهگذاری، بدون آموزش عمومی، بدون کاهش تلفات شبکه و بدون سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، مصرف برق کاهش یابد؟
وزارت نیرو: یک بدنه، دو بحران
واقعیت این است که وزارت نیرو از گذشته دچار شکاف عملکردی در دو حوزه آب و برق بوده است. تصمیمگیریها معمولاً در فضای جزیرهای و بدون هماهنگی میان این دو حوزه صورت میگیرد. مثلاً توسعه نیروگاههای برقآبی در مناطقی با بارندگی پایین، یا عدم توسعه نیروگاههای کوچک خورشیدی در مناطق روستایی کمبرق، نمونههایی از این ناهماهنگیاند.
از طرفی، تحریمها و کمبود بودجه هم بهانههایی تکراری برای فرار از اصلاح ساختارها شدهاند. اما حتی در همین شرایط سخت اقتصادی نیز کشورهای مشابه موفق شدهاند با مدیریت دقیق و برنامهریزی چندلایه، وابستگی به منابع ناپایدار را کاهش دهند.
مدیریت یا مغلوب طبیعت؟
آیا قرار است مدیریت کشور در برابر خشکسالی و کاهش منابع فقط به نظاره بنشیند؟ آیا وزارت نیرو وظیفهای فراتر از بیان وضعیت ندارد؟ اینکه وزیر بگوید «آب نیست، پس برق هم نیست»، مثل آن است که وزیر راه بگوید «سیل آمد، جاده خراب شد» بدون آنکه بپرسد چرا پل مقاوم نساختیم یا چرا هشدار پیش از وقوع صادر نشد.
مردم و صنعت کشور هزینه سوءمدیریت را با خاموشی، بیکاری و آسیبهای زیستمحیطی میپردازند. و تا زمانی که وزرا بهجای پاسخگویی، نقش مفسر اوضاع جوی را ایفا کنند، بحرانها نهتنها حل نخواهند شد، بلکه عمیقتر هم میشوند. اکنون زمان آن است که وزارت نیرو نهتنها به برنامهریزی برای تابآوری شبکه برق، بلکه به بازتعریف وظایفش در یک اقلیم خشک و پرریسک تن دهد؛ چرا که اگر آیندهنگری نباشد، هر تابستان، زمستانِ خاموشی خواهد بود.