گنبد آهنین تا بن‌بست راهبردی

 گنبد آهنین تا بن‌بست راهبردی
  توهم مصونیت که در طول ۸ دهه به ستون فقرات گفتمان صهیونی بدل شده، امروز بیش از همیشه زمینه‌ساز انزوا، فرسایش مشروعیت و حتی آسیب‌پذیری راهبردی رژیم شده است.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، ماشاءالله ذراتی در یادداشتی نوشت: در ارزیابی امنیت قومی رژیم صهیونی، غالباً تهدیدهای خارجی از برنامه هسته‌ای ایران گرفته تا موشک‌های حماس و حزب‌الله در صدر فهرست قرار می‌گیرد. با این‌ حال بررسی تجربه‌های تاریخی این رژیم نشان می‌دهد بزرگ‌ترین خطر نه از بیرون که از درون برمی‌خیزد؛ ایدئولوژی اتکای مطلق به قدرت نظامی و اطمینان ناشی از برتری تسلیحاتی. این توهم مصونیت که در طول 8 دهه به ستون فقرات گفتمان صهیونی بدل شده، امروز بیش از همیشه زمینه‌ساز انزوا، فرسایش مشروعیت و حتی آسیب‌پذیری راهبردی رژیم شده است. حوادث سال‌های 2023 تا 2025 بویژه تبادل اخیر موشکی با ایران، گسستی تکان‌دهنده در این روایت ایجاد کرده و بعد تازه‌ای را به مباحث امنیتی افزوده است.

* ریشه‌های تاریخی توهم مصونیت
تأسیس رژیم منحوس در 1948 با فرآیندی خشونت‌بار همراه بود که فلسطینی‌ها آن را «نکبت» می‌خوانند. پیروزی نظامی در آن جنگ، برای آن رژیم نوپا نه‌تنها بقا که «اسطوره شکست‌ناپذیری» را به ارمغان آورد؛ اسطوره‌ای که هر بار در 1956، 1967 و 1973 بازتولید شد. در جنگ 6 ‌روزه، گسترش سرزمینی به اشغال بلندمدت کرانه باختری و غزه انجامید و شکاف سیاسی - اجتماعی با اعراب را تعمیق کرد. به‌رغم بهای اقتصادی و اخلاقی، این دستاوردها در حافظه جمعی اسرائیلی‌ها به ‌عنوان گواه توانمندی مطلق ارتش جا گرفت. دهه‌های بعد، توسعه صنایع نظامی پیشرفته، سامانه‌های دفاع موشکی لایه‌ای و همکاری نزدیک با ایالات متحده، تصور «گنبد آهنین راهبردی» را تقویت کرد. به این ‌ترتیب، سیاست‌گذاران و افکار عمومی صهیونیست‌ها بتدریج به این باور رسیدند که بدون تن‌ دادن به مصالحه‌های سیاسی می‌توان برای همیشه با اتکا به «شمشیر برهنه» منطقه را مهار کرد.

* ارتش به‌مثابه دکترین
در گفتمان مسلط، ارتش نه یک نهاد اداری، بلکه خمیرمایه هویت قومی اسرائیل تلقی می‌شود. نمادسازی پیرامون نخبه ‌بودن یگان‌های هوایی، تا حد زیادی نابرابری‌های اجتماعی را می‌پوشاند و انسجام درونی می‌آفریند. چپ صهیونیستی نیز که رسماً خواهان گفت‌وگو با فلسطینی‌هاست، در عمل به همین فرض بنیادین یعنی توان نامحدود ارتش متکی است. در سال‌های اخیر، موفقیت عملیات‌های پرزرق‌وبرق اما کم‌اثر نظیر حملات سایبری به تأسیسات هسته‌ای ایران یا ترورهای هدفمند در خیابان‌های تهران، این اطمینان را تشدید کرده است. نتیجه آنکه هر گاه بحران ظهور می‌کند، واکنش پیش‌فرض، نمایش قدرت سخت است؛ بی‌آنکه راهبرد خروج تعریف شود. فقدان بازاندیشی راهبردی خود را در جنگ غزه پس از 7 اکتبر 2023 به ‌وضوح نشان داد؛ جنگی که با ابعاد فاجعه‌بار انسانی، اسرائیل را به جرم ارتکاب نسل‌کشی در انزوای بی‌سابقه دیپلماتیک قرار داد.

* نقطه عطف: حملات موشکی متقابل ایران
بامداد 14 ژوئن 2025، تهران به تلافی حملات و ترورهای رژیم صهیونی که آغاز‌کننده جنگ بود، ده‌ها موشک بالستیک به سمت مراکز شهری تل‌آویو، ریشون لِتزیون و بات‌یام شلیک کرد. تصاویر برج‌های نیم‌سوخته در سرزمین‌های اشغالی، با آنچه پیش‌تر از غزه دیده می‌شد تفاوت چندانی نداشت؛ ویرانی آشنا ولی این بار در قلب اسرائیل. هرچند سامانه‌های دفاعی «فلاخن داوود»، «پیکان» و «تاد» برخی موشک‌ها را رهگیری کردند، تلفات انسانی ده‌ها کشته و زخمی و شوک روانی ناشی از شکسته ‌شدن حریم هوایی رژیم بشدت تکان‌دهنده بود. این رخداد نقطه پایانی بر اسطوره «جبهه داخلی نفوذناپذیر» بود و نشان داد راهبرد تکیه‌ بر نیروی‌ سخت به‌ تنهایی قادر به پیشگیری از ورود جنگ به قلب سرزمین‌های اشغالی نیست.

* پیامدهای سیاسی - اجتماعی
حملات متقابل ضمن آشکار کردن محدودیت سامانه‌های دفاعی، تعارضات درون جامعه اسرائیل را تشدید کرد. جناح راست مذهبی، طبق الگوی ثابت، خواهان «پاسخ کوبنده و همیشگی» شد و راه‌حل نهایی را در «از میان ‌بردن ظرفیت‌های دشمن» دید. اردوگاه مرکز - چپ نیز که سابق بر این خود را به واقع‌گرایی امنیتی متکی بر فرصت‌های دیپلماتیک معرفی می‌کرد، این بار با تمجید از «شجاعت خلبانان» و «برتری اطلاعاتی» از همان گفتمان حاکم پیروی کرد. نتیجه آنکه گفت‌وگوی داخلی در باب ضرورت صلح جای خود را به اجماع روی تاکتیک‌های نظامی داد و مباحث زیربنایی همچون اشغال کرانه باختری، انسداد سیاسی با تشکیلات خودگردان و تبعیض ساختاری علیه فلسطینیان به حاشیه رانده شد. در سطح منطقه‌ای، کشورهای عربی‌ای که طی پیمان‌های آبراهام، به اسرائیل نزدیک‌تر شده بودند، زیر فشار افکار عمومی‌شان ناچار به محکومیت لفظی حمله و درخواست خویشتن‌داری دوطرفه شدند؛ روندی که می‌تواند مسیر عادی‌سازی‌ها را کند یا معکوس کند.

* فرسایش مشروعیت بین‌المللی
از منظر حقوق بین‌الملل، جنگ غزه و حملات فرامرزی متعاقب آن، اسرائیل را در موقعیتی دشوار قرار داده است. رای دیوان لاهه مبنی بر «نسل‌کشی» در غزه و ملزم ‌کردن اسرائیل به پیشگیری از زدن آسیب بیشتر به غیرنظامیان، سرمایه نمادین نداشته این رژیم را بشدت کاهش داد. افزون بر این، تصویب قطعنامه‌های پیاپی در مجمع عمومی و شورای حقوق بشر، حتی از سوی متحدان سنتی، حکایت از چرخشی جدی در افکار عمومی جهان دارد. اتکای صرف به اقدام نظامی بدون راهبرد سیاسی تبیین‌کننده افق پایان درگیری، این رژیم را در وضعیتی قرار می‌دهد که هر عملیات تازه، هزینه مضاعفی بر مشروعیت نداشته‌اش تحمیل می‌کند. تجربه آفریقای جنوبی نشان می‌دهد نظام‌هایی که در برابر اجماع اخلاقی جهان مقاومت می‌کنند، دیر یا زود با تحریم‌های گسترده مالی، ورزشی، سیاسی و فرهنگی مواجه می‌شوند؛ روندی که حتی حمایـت دولت‌های غرب را تحت فشار افکار عمومی تضعیف می‌کند.

* پارادوکس قدرت سخت
پارادوکس بنیادین اینجاست که هرچه به ظاهر اقتدار نظامی افزایش یافته، نیاز این رژیم به پذیرش منطقه‌ای و مشروعیت سیاسی بیشتر شده است. قدرت سخت قادر است در ظاهر جنگ را ببرد ولی صلح نمی‌آفریند؛ همان‌گونه که آمریکا پس از ویتنام، عراق و افغانستان آموخت. درباره اسرائیل، استمرار اشغال و تجاوز این رژیم جعلی، منبع بی‌پایان مقاومت تولید می‌کند و دلیلی منطقی برای رقیبان منطقه‌ای جهت نظامی‌سازی و اتحاد فراهم می‌آورد. برخلاف دهه 1960 میلادی، امروز مزیت فناورانه اسرائیل مطلق نیست؛ یمن، ترکیه، ایران و حتی بازیگران غیردولتی از پهپادهای ارزان و هوش مصنوعی برای دور زدن برتری متعارف استفاده می‌کنند. این رقابت نامتقارن، هزینه‌های نظامی اسرائیل را تصاعدی بالا می‌برد و اقتصادش را زیر فشار بودجه نظامی نگاه می‌دارد.

در دهه 1990 اسحاق رابین، نخست‌وزیر وقت رژیم هشدار داد «قومی که 50 سال تنها عضلات خود را به رخ بکشـد، سرانجام از نفس می‌افتد». این هشدار، پس از 3 دهه، بار دیگر موضوعیت یافته است. اگر امنیت پایدار را نه صرفاً فقدان جنگ، بلکه وجود روابط باثبات و مشروعیت بین‌المللی بدانیم، رژیم صهیونی ناگزیر است هژمونی نظامی را از مقام «نظام ارزشی» به سطح «ابزار سیاسی» تقلیل دهد. 
ادامه مسیر کنونی تأکید بر «پیروزی کامل» از طریق قوه قهریه وضعیتی را رقم می‌زند که در آن هر دستاورد تاکتیکی، شکست راهبردی در پی دارد؛ انزوای بیشتر، انگیزه دشمنان، فشار اقتصادی و فرسایش همبستگی اجتماعی. بدین‌سان، تهدید اصلی اسرائیل نه کلاهک‌های فرضی ایران است و نه تونل‌های حماس، بلکه غرور بی‌مهار و فرساینده‌ای است که سازوکار تصمیم‌گیری را از نقد و تأمل تهی کرده و خونریزی و توحش را نهادینه ساخته است. رژیمی که بقا و هویت خویش را منحصراً بر توان نظامی استوار کند، در درازمدت چشم‌اندازی جز گرفتار شدن در تاریک‌ترین زوایای ویرانی نخواهد داشت و سرانجام، در میدان نبردی که تصور می‌کرد حاکم مطلق آن است، شکست خواهد خورد؛ ان‌شاءالله

منبع: وطن امروز

انتهای پیام/

گزارش‌های تصویری و محتوای چندرسانه‌ای را ببینید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها