قصه ؛ وصال علوی
قصه قطعه‌ای از وصال علوی است. اجرای زنده این قطعه را می‌بینید و می‌شنوید.
حالا که تو از پشت شب آروم و پنهون اومدی
خالی تر از حرف سکوت با شعر بارون اومدی
پنهون نکن این لحظه رو تا این صدا زخمی نشه
این رهگذر با این هوا دلخوش کنه خالی نشه
موهاتو باد میبنده و این قصه با تو سر میشه
با دست تو بارون میاد با خنده هات سحر میشه
موهاتو باد میبنده و این قصه با تو سر میشه
با دست تو بارون میاد با خنده هات سحر میشه
پنهون نکن این لحظه رو تا این صدا زخمی نشه
تو چشم شب این رهگذر روزا با گریه خوابیده
بی تو تموم این شبا بیدار بود
خوب بوده خواب میدیده
حالا همین خط صدا با اسم تو رنگین میشه
اسم یه طرح آرزو عشق از نگات جاری میشه
موهاتو باد میبنده و این قصه با تو سر میشه
با دست تو بارون میاد با خنده هات سحر میشه
موهاتو باد میبنده و این قصه با تو سر میشه
با دست تو بارون میاد با خنده هات سحر میشه
پنهون نکن این لحظه رو تا این صدا زخمی نشه
قصه قطعه‌ای از وصال علوی است. اجرای زنده این قطعه را می‌بینید و می‌شنوید.
