یکشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21؛ زمانی پر اندیشه شد زال زر / پیروزی زال در نبرد + متن صوتی و معنی اشعار

یکشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21؛ زمانی پر اندیشه شد زال زر / پیروزی زال در نبرد + متن صوتی و معنی اشعار

  ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 21

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 21

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 21

در این متن، زال زر به تفکر و تعمق پرداخته و به سؤال‌های موبدان پاسخ می‌دهد. او از دو درخت بلند صحبت می‌کند که هر یک سی شاخه دارند و به گردش روزگار اشاره می‌کند. زال با نرمش به توصیف زمان و شب و روز پرداخته و ابراز می‌کند که زندگی شامل رنج و مبارزه است. او در نهایت بر اهمیت نام نیک و خوب در زندگی تأکید می‌کند و روح و روان برتر را به عنوان برترین دارایی می‌داند. پس از این صحبت‌ها، زال نزد شاه می‌رود و از او درخواست می‌کند که به او وظیفه‌ای بدهد. شاه نیز با خوشحالی به زال دستور می‌دهد و او را برای مسابقات جنگی آماده می‌کند. در ادامه، زال با سواران دیگر به نبرد می‌پردازد و در نهایت به موفقیت‌هایی دست می‌یابد و همه به او و پدرش سام آفرین می‌گویند.

برگردان به زبان ساده

# زمانی پر اندیشه شد زال زر

برآورد یال و بگسترد بر

هوش مصنوعی: زال، فکر و خیال را به شدت در ذهن خود پروراند و موهای نقره‌ای‌اش را به حالت زیبایی بر افراشت و گسترش داد.

# وزان پس به پاسخ زبان برگشاد

همه پرسش موبدان کرد یاد

هوش مصنوعی: سپس او به سخن آمد و به تمام پرسش‌های موبدان پاسخ داد.

# نخست از ده و دو درخت بلند

که هر یک همی شاخ سی برکشند

هوش مصنوعی: در ابتدا از دو درخت بلند که هر کدام شاخه‌های زیادی دارند، صحبت می‌شود.

# به سالی ده و دو بود ماه نو

چو شاه نو آیین ابر گاه نو

هوش مصنوعی: در سال دوازده، ماه نو مانند پادشاهی تازه و با شکوه، به آسمان می‌تابید و همچون ابرهای تازه بر فراز آسمان معلق بود.

# به سی روز مه را سرآید شمار

برین سان بود گردش روزگار

هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که هر ماه به پایان می‌رسد و به سر می‌آید، و این نشان‌دهندهٔ چرخهٔ طبیعی زمان و تغییرات آن است. زندگی و زمان نیز به همین ترتیب می‌چرخند و همیشه در حال تغییر و تحول هستند.

# کنون آنکه گفتی ز کار دو اسپ

فروزان به کردار آذرگشسپ

هوش مصنوعی: اکنون کسی که درباره‌ی دو اسب درخشان صحبت کردی، مانند آذرگشسپ (شخصیتی اسطوره‌ای در فرهنگ ایران) عمل می‌کند.

# سپید و سیاهست هر دو زمان

پس یکدگر تیز هر دو دوان

هوش مصنوعی: زمان به دو رنگ سپید و سیاه تقسیم شده است و هر دو نیز به سرعت در حال حرکت هستند و به هم نزدیک می‌شوند.

# شب و روز باشد که می‌بگذرد

دم چرخ بر ما همی بشمرد

هوش مصنوعی: زمان شب و روز می‌گذرد و چرخ زمان لحظات زندگی ما را می‌شمارد.

# سدیگر که گفتی که آن سی سوار

کجا برگذشتند بر شهریار

هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره می‌شود که پرسیده است آن سی سوار کجا رفتند و به کدام پادشاه رسیدند. در واقع، شخص در تلاش است تا از محل یا سرنوشت آن سواران آگاه شود.

# ازان سی سواران یکی کم شود

به گاه شمردن همان سی بود

هوش مصنوعی: اگر یکی از آن سی سوار کم شود، وقتی که آنها را بشماریم، هنوز همان سی نفر خواهند بود.

# نگفتی سخن جز ز نقصان ماه

که یک شب کم آید همی گاه گاه

هوش مصنوعی: تو نگفتی که حرفی از کمبود ماه بزن که گاهی یک شب از آن کم می‌شود.

# کنون از نیام این سخن برکشیم

دو بن سرو کان مرغ دارد نشیم

هوش مصنوعی: اکنون از پرده بیرون می‌آوریم این سخن را که دو بن سربه‌فلک کشیده‌ای وجود دارد که مرغی (عاشق) بر روی آن نشسته است.

# ز برج بره تا ترازو جهان

همی تیرگی دارد اندر نهان

هوش مصنوعی: از برج بره تا میزان، جهان در پس پرده تاریکی را دارد.

# چنین تا ز گردش به ماهی شود

پر از تیرگی و سیاهی شود

هوش مصنوعی: اگر زمان به دورانی بگذرد، مانند یک ماهی در تاریکی غرق می‌شود و تمام روشنایی‌اش را از دست می‌دهد.

# دو سرو ای دو بازوی چرخ بلند

کزو نیمه شادب و نیمی نژند

هوش مصنوعی: دو درخت سرو که مانند دو بازوی بلند و قدیم به نظر می‌رسند، یکی از آن‌ها نیمه شاداب و دیگری نیمه پژمرده است.

# برو مرغ پران چو خورشید دان

جهان را ازو بیم و امید دان

هوش مصنوعی: برو و مانند پرنده‌ای آزاد، به آن سوی بپر. چون خورشید، جهان را روشن کن و به مردم بیاموز که در زندگی خود، همواره باید به امید و ترس از آینده توجه داشته باشند.

# دگر شارستان بر سر کوهسار

سرای درنگست و جای قرار

هوش مصنوعی: دیگر منطقه‌ای زیبا و آرام در بالای کوه‌ها وجود دارد که مکانی مناسب برای توقف و استراحت است.

# همین خارستان چون سرای سپنج

کزو ناز و گنجست و هم درد و رنج

هوش مصنوعی: این خارستان همانند یک خانه پر از چیزهای گرانبها و همچنین درد و رنج است.

# همی دم زدن بر تو بر بشمرد

هم او برفرازد هم او بشکرد

هوش مصنوعی: همه لحظات در مورد تو صحبت می‌کند و تنها اوست که تو را بی‌نظیر می‌سازد و از این رو به اوافتخار می‌کند.

# برآید یکی باد با زلزله

ز گیتی برآید خروش و خله

هوش مصنوعی: یک باد به همراه زلزله از زمین به راه می‌افتد و سر و صدایی به پا می‌کند.

# همه رنج ما ماند زی خارستان

گذر کرد باید سوی شارستان

هوش مصنوعی: همه مشکلات و سختی‌هایی که داشتیم، از میان دشواری‌ها و موانع گذشته‌ایم و حالا باید به سمت جایی بهتر و آرام‌تر برویم.

# کسی دیگر از رنج ما برخورد

نپاید برو نیز و هم بگذرد

هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز ما از درد و رنج ما خبر ندارد، پس تو هم به راه خود ادامه بده و از این موضوع نگذری.

# چنین رفت از آغاز یکسر سخن

همین باشد و نو نگردد کهن

هوش مصنوعی: از همان ابتدا داستان به همین شکل پیش رفته و همین‌طور خواهد ماند، تغییر نخواهد کرد.

# اگر توشه‌مان نیکنامی بود

روانها بران سر گرامی بود

هوش مصنوعی: اگر ما در زندگی‌امان نام نیک و حسن‌رفتار داشته باشیم، روح‌ها و دل‌های مردم به ما ارادت و احترام خواهند داشت.

# و گر آز ورزیم و پیچان شویم

پدید آید آنگه که بیجان شویم

هوش مصنوعی: اگر تلاش کنیم و در عواطف خود دچار تردید و دوگانگی شویم، در می‌یابیم که این احساسات در زمانهایی آشکار می‌شوند که دیگر روحی در ما وجود ندارد.

# گر ایوان ما سر به کیوان برست

ازان بهرهٔ ما یکی چادرست

هوش مصنوعی: اگر ایوان ما به آسمان برسد، بهره ما تنها یک چادر است.

# چو پوشند بر روی ما خون و خاک

همه جای بیمست و تیمار و باک

هوش مصنوعی: وقتی که بر ما پرده‌ای از خون و خاک بکشند، در همه جا بیم و نگرانی و درد و رنج وجود دارد.

# بیابان و آن مرد با تیز داس

کجا خشک و تر زو دل اندر هراس

هوش مصنوعی: بیابان و آن مرد که با داس تیزش کار می‌کند، کجا می‌تواند به خشک و تر (خاک و گیاه) آسیب برساند، در حالی که دل آدمی از او می‌ترسد؟

# تر و خشک یکسان همی بدرود

وگر لابه سازی سخن نشنود

هوش مصنوعی: تر و خشک با هم خداحافظی می‌کنند و اگر کسی بخواهد ناله کند، کسی به صحبت‌های او گوش نخواهد داد.

# دروگر زمانست و ما چون گیا

همانش نبیره همانش نیا

هوش مصنوعی: دروگر زمان، یعنی زمان مانند یک دروگر عمل می‌کند و ما نیز مانند گیاهانی هستیم که در این زمین رشد می‌کنند. ما به نسل‌های قبلی خود وابسته‌ایم و در واقع نوادگان آن‌ها هستیم.

# به پیر و جوان یک به یک ننگرد

شکاری که پیش آیدش بشکرد

هوش مصنوعی: به همه افراد، چه پیر و چه جوان، توجه نکنید؛ زیرا وقتی شکار به سمت شما می‌آید، باید آن را شکار کنید.

# جهان را چنینست ساز و نهاد

که جز مرگ را کس ز مادر نزاد

هوش مصنوعی: جهان به گونه‌ای است که هیچ‌کس جز مرگ، از مادر متولد نمی‌شود.

# ازین در درآید بدان بگذرد

زمانه برو دم همی بشمرد

هوش مصنوعی: از این در وارد می‌شود و از در دیگر خارج می‌شود، زمانه نیز لحظاتش را برای او می‌شمارد.

# چو زال این سخنها بکرد آشکار

ازو شادمان شد دل شهریار

هوش مصنوعی: زمانی که زال این سخنان را با صراحت بیان کرد، دل شهریار شاد و خرسند شد.

# به شادی یکی انجمن برشگفت

شهنشاه گیتی زهازه گرفت

هوش مصنوعی: در جمعی شاد و خوشحال، پادشاه جهان به ستایش و تمجید پرداخت.

# یکی جشنگاهی بیاراست شاه

چنان چون شب چارده چرخ ماه

هوش مصنوعی: شاه مراسمی باشکوه و زیبا برپا کرده است که به زیبایی شب چهارteenth ماه می‌درخشد.

# کشیدند می تا جهان تیره گشت

سرمیگساران ز می خیره گشت

هوش مصنوعی: شراب نوشیدند و دنیا به تاریکی فرو رفت، زیرا سر مستی می‌نوشیدگان آن‌ها را غافل و حیران کرد.

# خروشیدن مرد بالای گاه

یکایک برآمد ز درگاه شاه

هوش مصنوعی: مردان با صدای بلند از درگاه شاه به یک‌باره ندا درآوردند.

# برفتند گردان همه شاد و مست

گرفته یکی دست دیگر به دست

هوش مصنوعی: همه با شور و شادی رفتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.

# چو برزد زبانه ز کوه آفتاب

سر نامدران برآمد ز خواب

هوش مصنوعی: زمانی که نور آفتاب از پشت کوه‌ها بیرون می‌آید، افراد نا آگاه از خواب بیدار می‌شوند.

# بیامد کمربسته زال دلیر

به پیش شهنشاه چون نره شیر

هوش مصنوعی: زال دلیر با اراده و استقامت، به سمت شاه امده است، مانند یک شیر نر که برای نبرد آماده شده باشد.

# به دستوری بازگشتن ز در

شدن نزد سالار فرخ پدر

هوش مصنوعی: به فرزندی که در برابر فرمانده محبوب پدرش به خانه بازگشته است اشاره دارد.

# به شاه جهان گفت کای نیکخوی

مرا چهر سام آمدست آرزوی

هوش مصنوعی: به پادشاه دنیا گفتم: ای نیکوکار! چهره سام (پدربزرگ) به من نمایان شده و آرزوی من است.

# ببوسیدم این پایهٔ تخت عاج

دلم گشت روشن بدین برز و تاج

هوش مصنوعی: من این پایهٔ تخت عاج را بوسیدم و دلم روشن شد به خاطر این فرش و تاج.

# بدو گفت شاه ای جوانمرد گرد

یک امروز نیزت بباید سپرد

هوش مصنوعی: شاه به جوانمرد گفت که امروز هم باید به گرد تو بگردم و از تو پیروی کنم.

# ترا بویهٔ دخت مهراب خاست

دلت راهش سام زابل کجاست

هوش مصنوعی: عطر تو از دختری به نام مهراب به مشام می‌رسد و دل تو به جستجوی مسیر سام زابل است.

# بفرمود تا سنج و هندی درای

به میدان گذارند با کره نای

هوش مصنوعی: فرمان داد تا ساز و آلات موسیقی را به میدان ببرند و نغمه‌ای زیبا نواخته شود.

# ابا نیزه و گرز و تیر و کمان

برفتند گردان همه شادمان

هوش مصنوعی: با نیزه و گرز و تیر و کمان، گروهی شاداب و سرحال به رفتن پرداختند.

# کمانها گرفتند و تیر خدنگ

نشانه نهادند چون روز جنگ

هوش مصنوعی: کمان‌ها را به دست گرفتند و تیرها را به سمت هدف نشانه رفتند، مثل روزی که جنگ در می‌گیرد.

# بپیچید هر یک به چیزی عنان

به گرز و به تیغ و به تیر و سنان

هوش مصنوعی: هر کسی به سلاح خاصی دست می‌زند، بعضی با گرز، برخی با شمشیر و بعضی دیگر با تیر و سنان، که نشان‌دهنده‌ی آمادگی و تلاش هر یک برای دفاع یا حمله است.

# درختی گشن بد به میدان شاه

گذشته برو سال بسیار و ماه

هوش مصنوعی: درختی که در میدان شاه وجود دارد، به دلایل نامساعد و کمبود آب و غذای کافی، حالت پژمرده و گرسنه‌ای به خود گرفته است و سال‌ها و ماه‌ها در این وضعیت به سر می‌برد.

# کمان را بمالید دستان سام

برانگیخت اسپ و برآورد نام

هوش مصنوعی: دست‌های سام به کمان فشار آورد و اسب را به حرکت درآورد و نامی را برآورد.

# بزد بر میان درخت سهی

گذاره شد آن تیر شاهنشهی

هوش مصنوعی: تیری که از کمان شاهانه پرتاب شده، به وسط درخت بلند اصابت کرد.

# هم اندر تگ اسپ یک چوبه تیر

بینداخت و بگذاشت چون نره شیر

هوش مصنوعی: او تیر را به طرف دشمن پرتاب کرد و سپس به راحتی از آنجا عبور کرد، مانند شیری پرافتخار و نر که از میدان جنگ می‌گذرد.

# سپر برگرفتند ژوپین‌وران

بگشتند با خشتهای گران

هوش مصنوعی: ژوپیتر و یارانش آماده نبرد شدند و با سنگ‌های سنگین دور شدند.

# سپر خواست از ریدک ترک زال

برانگیخت اسپ و برآورد یال

هوش مصنوعی: سپر به خواست از خود مقاومت کرد و وقتی زال را دید، اسب را به حرکت درآورد و یالش را بالا برد.

# کمان را بینداخت و ژوپین گرفت

به ژوپین شکار نوآیین گرفت

هوش مصنوعی: او کمان را کنار گذاشت و به جای آن ژوپینی (سلاحی شبیه تیرکمان) برداشت و با آن به شکار یک مخلوق تازه پرداخت.

# بزد خشت بر سه سپر گیل‌وار

گشاده به دیگر سو افگند خوار

هوش مصنوعی: با تمام قوا و با قدرتی که دارد، یک ضربه محکم به سپر گیل‌وار زد و آن را به سمت دیگر پرتاب کرد.

# به گردنکشان گفت شاه جهان

که با او که جوید نبرد از مهان

هوش مصنوعی: شاه جهان به گردنکشان گفت که با چه کسی می‌خواهید نبرد کنید، در حالی که با افراد بزرگ و مهم روبرو هستید.

# یکی برگراییدش اندر نبرد

که از تیر و ژوپین برآورد گرد

هوش مصنوعی: یک نفر در میانه نبرد از تیر و نیزه فرار کرد و به سوی دیگر رفت.

# همه برکشیدند گردان سلیح

بدل خشمناک و زبان پر مزیح

هوش مصنوعی: همه سلاح‌ها را برداشتند و به حالت خشم و زبان پر از شوخی و طنز آماده شدند.

# به آورد رفتند پیچان عنان

ابا نیزه و آب داده سنان

هوش مصنوعی: به میدان نبرد رفتند، در حالی که افسار اسب‌ها به‌طور چرخشی در دستشان بود و نیزه‌ها و سنان‌هایشان پر از آب بود.

# چنان شد که مرد اندر آمد به مرد

برانگیخت زال اسپ و برخاست گرد

هوش مصنوعی: مردی وارد میدان شد و زال را به حرکت درآورد و او سوار بر اسب شد و آماده نبرد گردید.

# نگه کرد تا کیست زیشان سوار

عنان پیچ و گردنکش و نامدار

هوش مصنوعی: او نگاهی انداخت تا ببیند چه کسی سوار است، کسی که در عنان‌کشی و گردن‌کشی سرشناس و مشهور است.

# ز گرد اندر آمد بسان نهنگ

گرفتش کمربند او را به چنگ

هوش مصنوعی: از گرد و غبار بیرون آمد مانند نهنگی بزرگ، کمربند او را به چنگ گرفت.

# چنان خوارش از پشت زین برگرفت

که شاه و سپه ماند اندر شگفت

هوش مصنوعی: او به قدری به او بی‌احترامی کرد و از پشت زین او را پایین آورد که هم شاه و هم سپاهیان در تعجب و حیرت ماندند.

# به آواز گفتند گردنکشان

که مردم نبیند کسی زین نشان

هوش مصنوعی: به صدای بلند به کسانی که خود را بزرگ و قدرتمند می‌دانند گفتند که کسی نمی‌تواند از این نشانه‌ها و آثار، به ضعف و ناتوانی شما پی ببرد.

# هر آن کس که با او بجوید نبرد

کند جامه مادر برو لاژورد

هوش مصنوعی: هر کسی که با او به جنگ برود، مانند کسی است که لباس مادرش را به رنگ لاجوردی به تن کرده است.

# ز شیران نزاید چنین نیز گرد

چه گرد از نهنگانش باید شمرد

هوش مصنوعی: از شیرها چنین موجودی به دنیا نمی‌آید، همان‌طور که تنها از نهنگ‌ها باید انتظار چنین پدیده‌ای را داشت.

# خنک سام یل کش چنین یادگار

بماند به گیتی دلیر و سوار

هوش مصنوعی: خنک است که یاد و نام سام یل کش، این دلیر و سوار، در جهان باقی بماند.

# برو آفرین کرد شاه بزرگ

همان نامور مهتران سترگ

هوش مصنوعی: برابر با افکار و تلاش‌های شاه بزرگ، همان‌طور که مهتران مشهور و برجسته نیز برتری و ارزش خود را اثبات کرده‌اند، باید حرکت کرد و تلاش کرد.

# بزرگان سوی کاخ شاه آمدند

کمر بسته و با کلاه آمدند

هوش مصنوعی: بزرگان به سوی کاخ شاه رفتند، با آمادگی کامل و با کلاهی بر سر.

# یکی خلعت آراست شاه جهان

که گشتند ازان خیره یکسر مهان

هوش مصنوعی: یک لباس زیبا و فاخر برای شاه جهان فراهم شد، که همه بزرگان و مهمانان از زیبایی آن حیرت کردند.

# چه از تاج پرمایه و تخت زر

چه از یاره و طوق و زرین کمر

هوش مصنوعی: چه از تاج گرانبها و تخت طلا، چه از یار و گردنبند و کمربند زرین.

# همان جامه‌های گرانمایه نیز

پرستنده و اسپ و هر گونه چیز

هوش مصنوعی: همان لباس‌های ارزشمند هم به عنوان نگهبان و اسب و همه چیزهای دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

# به زال سپهبد سپرد آن زمان

همه چیزها از کران تا کران

هوش مصنوعی: در آن زمان، همه چیز از گوشه‌ای تا گوشه‌ای دیگر به زال سپهبد واگذار شد.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

    فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها