پالس های قتل الهه حسین نژاد

الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ ساله اهل اسلامشهر، که شاید سالهای سال زندگی شاد را پیش رو داشت، به دست مردی که در پوشش مسافرکش او را سوار خودرو کرده بود، به قتل رسید. انتشار این خبر پس از روزها بی خبری از این دختر جوان با بهت و واکنش های گسترده نزد افکار عمومی همراه شد.
صفحات حوادث روزنامه ها، وب سایت های خبری و حتی شبکه های اجتماعی، پر شده از تصویر دختری که می خندد اما لبخند او دیگر تکرار نخواهد شد.
این تصاویر برای هر بیننده در کنار تاثر و اندوه یک زنگ خطر و پرسشهایی به همراه دارد: چرا این نوع قتل و خشونت اجتماعی رخ می دهد و تکرار می شود؟ چرا دختری (با فرض اولیه) به بهانه سرقت گوشی مدتی پس از آن که پسری دانشجو به خاطر یک لپ تاپ کشته می شود، جان خود را از دست می دهد؟ چرا تعرض، قتل یا انواع خشونت های اجتماعی و خانوادگی در میان اخبار پررنگ شده و در این وضعیت چه باید کرد؟
این ها موضوعاتی است که سید جوادی میری، جامعه شناس به آن ها پاسخ داده و شرایط فعلی را مورد تحلیل قرار داده است:
سیدجواد میری گفت: «متاسفانه در کشور ما هر چندوقت یکبار و با بروز این نوع خشونت ها، بحث ها و گفتگوهای متعددی در این زمینه انجام می شود و پس از مدتی هم به دست فراموشی سپرده می شود. اما اگر به دنبال راهکاری می گردیم که جامعه را در برابر جرم و شرارت و خشونت مسلح کنیم، نیازمند رویکردی عملگرایانه هستیم.»
وی گفت: «ما باید به جامعه زنان امنیت ارائه دهیم. جامعه زنان در شرایط فعلی باید مسلح شود. این مسلح بودن به معنای سلاح فیزیکی نیست. زنان ما به یک خودآگاهی نیاز دارند، که ساحت بنیادین عملی هم داشته باشد. نیروهای نظامی و انتظامی علیرغم همه تلاش هایی که انجام می دهند، تا حدودی امکان کنترل امنیت زنان را دارند اما نمی توانند به شکل 100 درصدی همه چیز را تحت کنترل بگیرند.»
سیدجواد میری گفت: «افزون بر نیروهای نظامی، نقش آموزش و پرورش، خانواده ها و رسانه ها نیز حائز اهمیت است. اما باز هم با این سوال مواجهیم که همه این ها چقدر می توانند قدرت افراد را برای مقابله با شرایط خطرناک تقویت کنند؟ اگر این قدرت تقویت نشود یا اگر یک فرد نتوانست مهارت های خود را تقویت کند، چطور می تواند در برابر افرادی که آماده حمله و توحش علیه دیگرانند چطور باید از خود محافظت کند؟ در برابر افراد خشونت طلب راههایی باید وجود داشته باشد. یکی از ساده ترین اما مهمترین راهکارها از دید من به عنوان یک جامعه شناس این است که از زن و مرد تا کودک و بزرگسال باید تا حدودی با مهارت های دفاع شخصی آشنایی داشته باشند. اساسا یادگیری این فنون بسیار مهم است.»
وی افزود: «این یک حقیقت تلخ است اما در برخی موقعیت ها داد و فریاد زدن بی فایده است و باید از مهارت دفاع از خود استفاده کرد. این نگرش کلیشه ای که دختر لطیف و ظریف است و نباید حرکات خشن انجام دهد یک نگرش صد در صد غلط است. به ویژه در کلان شهرها یا مناطقی که درآنها حاشیه نشینی و جرم و جنایت بیشتر است، یادگیری مهارت های دفاع شخصی، دقیقا به اندازه یادگیری مهارت رانندگی مهم است. این موضوع در خانواده های ایرانی مغفول مانده و هنوز تمایل ندارند دخترها ورزشهای اینچنینی را بیاموزند. اما منظور من از گفتن این موضوع مطلقا این نیست که وظیفه دولت ها و نهادهای موظف به حفظ امنیت جامعه را نادیده بگیرم. همه نهادهای دولتی و انتظامی نیز موظفند پاسخگو شوند.»
این جامعه شناس در ادامه گفت: «در بخشی از اطلاعات منتشر شده درباره قتل دلخراش الهه، اشاره شده که راننده مذکور سابقه فعالیت در تاکسی های اینترنتی را هم داشته است. اتفاقا این بخش اطلاعات نیز در صورت صحت، بسیار مهم است. اگر واقعا ایشان چنین سابقه ای داشته، با توجه به این که قوه قضاییه سوابق درگیری های خانوادگی و قدرت نمایی از طریق سلاح سرد و اخلال در نظم عمومی را توسط این فرد تایید کرده است، پس اصلا چرا چنین شخصی اجازه فعالیت در چنین تاکسی هایی را داشته است؟ سختگیری ها در این بخش نیز باید افزایش پیدا کند.
سیدجواد میری گفت: «ما باید همیشه در قبال این نوع فجایع حواشی و جزئیات را نیز به دقت رصد کنیم. همچنین وقوع چنین جنایت هایی، پالس هایی قوی به سیاست گذاران، سیاست مداران و دولت ها می دهد. جامعه تا حد مشخصی، امکان حفاظت از خود را دارد جامعه هم نیاز به قدرت انضباطی دارد و هم قدرت کنترلی. قدرت انضباطی از طریق خانواده، مدرسه و امثالهم کسب می شود اما قدرت کنترلی را باید نهادهای ناظر بر عهده بگیرند و جزو وظایف شهروندان نیست. این وظیفه نهادهای ناظر است که مراقب باشند یک راننده به خود اجازه ندهد یک دختر را به قتل برساند یا بر فرض اقدام به تعرض کند.»
وی افزود: «جامعه ایرانی بر خلاف آن چه تصور می شد به ویژه در طول چند سال اخیر و پس از وقوع برخی جنبش های اجتماعی، توانست تغییرات را هضم کند. بنابراین جامعه ما جامعه ای منعطف است. اما این نکته ها نیز باید آموزش داده شود که افراد در جایگاههای مختلف اجتماعی باید چگونه با یکدیگر گفتگو کنند. جایگاه مسافر و رانندگان چیست و باید چگونه با هم صحبت کنند. برخی افراد در جامعه حتی نمی دانند که نباید غریبه را «تو» خطاب کنند بلکه باید از لفظ «شما» استفاده کنند.»
سیدجواد میری گفت: «با وجود انعطاف پذیری که اشاره کردم اما متاسفانه جامعه ما همزمان دچار یک مشکل هم شده که من آن را «کوتولگی» و «افت و انحطاط فکری» می نامم. این مشکل در بخش های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی می بینیم ولی حل این کوتولگی به یک اراده حاکمیتی نیز دارد. رسانه های ملی، نهادهای حاکمیتی و تصمیم گیر باید اراده ای داشته باشند که فرهنگ عمومی را ارتقا دهند. متاسفانه این نهادها فقط روی مصادیق مذهبی متمرکز شده اند که گرچه مهم و بخشی از فرهنگ ما است اما همه آن نیست.»