ثبت یک رکورد جدید در آمار ازدواج زوج های ۵۰ سال به بالا؛ دود از کنده بلند میشود

۵۰ سالهها و بالاتر همچون انقلاب و جنگ، جدیت خود را در تداوم مفهوم عشق در ذهن و زندگی نشان میدهند. آبشخور جدیت این نسل علاوه بر فیلمها و مجلات خانوادگی در سریالهایی چون سربداران، ابوعلیسینا، امیرکبیر و ولایت عشق بود که برای نسلهای بعدی، مختار، جومونگ، تسوی حسود و نوادگانشان جایگزین روایتهای ارزشی و وطنی شد.
چندی پیش آماری عجیب اما خوشحال کننده در رسانهها منتشر شد که در آن مرکز رصد جمعیت کشور از افزایش آمار ازدواجها در سنین بالا خبر داد. بر اساس این آمار در سال گذشته تعداد ۳۲ هزار و ۱۹۶ مورد ازدواج در گروه سنی بالای ۵۰ سال در کشور به ثبت رسیده که از این تعداد ۲۲ هزار و ۶۶۹ واقعه ازدواج مردان بالای ۵۰ سال است و همچنین در این مدت ۹ هزار و ۵۲۷ مورد واقعه ازدواج نیز برای زنان بالای ۵۰ سال در کشور رخ داده است.
با گذر زمان و پدید آمدن برخی مسائل اجتماعی همچون افزایش طلاق و کاهش ازدواج، ممکن است از خود بپرسیم، چرا دیگر عشق، دوستی و رفاقت در جامعه ایرانی که پر از داستانهای لیلی و مجنون و سلامان و آبسال و آیین فتوت و جوانمردی بود، کمرنگ شده است؟ چرا نیاز به عشق و محبت لابهلای هر آن چه به آن تورم، گرانی، بیاعتمادی، فشار، تحریم و بحران اقتصادی میگویند، گم شده و ممکن است مانند نقش اول فیلم هامون معترضانه بگوییم «به سر عشق چه آمد؟» اما این روزها خبری منتشر شده که به این سؤالها پاسخ میدهد. دوره سنی ۵۰ تا ۶۰ سالهها بیشترین آمار ازدواج این دوره را رقم زده و رکورد آمار ازدواج این دوره شکسته شده است.
انگار نسلهای قدیم هنوز راه و رسم عاشقی را از یاد نبردهاند. محمد زینالی اُناری، کارشناس و پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه چند سالی است بحث سالمندی جمعیت و معضل پایین بودن آمار ازدواج جوانان در کشور به یک دغدغه عمومی تبدیل شده است، میگوید: «در سالهای اخیر کاهش ازدواج، موالید و حتی افزایش طلاق و تجرد را شاهد بودیم، موضوعاتی که سالهاست جامعه، سیاستگذاران و متخصصان علوم انسانی را پریشان کرده است.
هر چه پیش میرود، فرآیند اجتماعیشدن با کاهش ازدواج و شکنندگی آن روبهرو بوده ولی افرادی که احتمالاً در دهه ۵۰ پا به دنیا گذاشتهاند، در میانه گسترش جدایی و افزایش آمار زندگی انفرادی، از روی خوش نشان دادن به عشق و زندگی زناشویی صحبت میکنند.
از این رو یافتن دلیلی برای این تفاوت با نسلهای دیگر اهمیت پیدا میکند و این سؤال طرح میشود که این دوره سنی چه تفاوتی با دورههای بعدی داشته که در این زمانه پرهیاهو از بازگشت به عشق و زندگی زناشویی خبر میدهند. چرا در جامعه ما ارزشهای مبتنی بر عشق و دوستی به خصوص در زندگی زناشویی رو به افول گذاشته است؟ روندهای فرهنگی و اجتماعی نشان از افول بار عشق رمانتیک و تعلق به زندگی مشترک بین زن و مرد میدهد و این را میتوان در چند بُعد از وقایعی که در این سالها رخ داده است، پیدا کرد.»
این جامعهشناس در بررسی ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی مؤثر در سالهای اخیر توضیح میدهد: «بُعد اول، معنا و مفهوم عشق و صمیمیت طبیعی زناشویی است که از دیرباز در جامعه ایرانی وجود داشته و باعث بازتولید و بقای نسل در سرزمین ایران شده است تا به آنجا که نوع شهری و رمانتیک آن تا پیش از مسأله شدن حاد طلاق و تجرد شکل گرفته بود.
در این میان میتوان به پیچیدگی در الگوهای اجتماعی عشق و زناشویی اشاره کرد که در دهههای گذشته از دو سو دچار تحریف شد. از یک سو در حالی که تعلق میان زن و مرد، در عشق مجازی عنوان میشد، از سوی دیگر تغییرات اجتماعی و فرهنگی موجب افزایش دوره جوانی در برخی موارد و بلوغ دیررس جوانان شد که با روگردانی از ازدواجها و شرایط خانوادگی دشوار و پرتکلف دهههای گذشته همراه بود.»
تأثیر فضای فرهنگی بر نسلها
دومین روند، تغییرات زیر پوستی فرهنگی، سمت و سوی اشعار و ترانههای موسیقی و مضامین سریالهای تلویزیونی در دهههای اخیر است. به اعتقاد زینالی، دوران نوجوانی و شکل گیری کاراکتر بزرگسالی نسل منتهی به دهه ۵۰ که پای در دهه ۶۰ داشت، در زمانهای منتهی به شاهکارهای شاعرانی چون رهیمعیری، فریدون مشیری و شهریار یا واگویه ترانههای عاشقانه رفیعی، دلکش، بنان و… در طرح مفاهیم عاشقانه پرسوز و گداز شکل میگرفت.
این همراه بود با رونق خردهفرهنگهای رمانتیک و ترانههای شاد و عاشقانهای که چند سال بعد با داستانهای عامیانه و سریالهایی چون آینه، همسران، پدرسالار و خانه سبز و مجلات خانوادگی برای فهم زندگی زناشویی جدید همراه شد. به بیان پژوهشگری به نام آنجلا مکرابی، داستانهای عاشقانهای که نسل جوان میخواندند، در زندگیشخصی آنان واقعیت مییافت، اما این موسیقیها و فیلمها بعداً به دو سو گرایش یافته و ارزشهای زندگی خانوادگی را تحت تأثیر قرار داد.
از یک سو نسلهای جدید با بحرانهای اقتصادی به موسیقیهای اعتراضی گوش میداد که گاه در ترانهای به رفتن از ایران اشاره میکرد و این نشان دهنده یک جریان اجتماعی و افزایش مهاجرت جوانان دهه ۶۰ بود و از سوی دیگر با تبدیل کردن زندگی خانوادگی به کمدی و رواج فیلمهای گیشه، خانوادهها را تحت تأثیر قرار میداد.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان این نکته که دهه چهل و پنجاهیها در دوران جوانی، نسلهای جدید تحصیلکرده و عمدتاً دارنده مدارک دانشگاهی و دارای پرستیژی بودند که برای کار صنعتی و فنی درس خوانده بودند، اما بازار کار متناسب با ژست و روحیه خود را نمییافتند، ادامه میدهد: «به همین دلیل این افراد مسئولیت خانواده و موالید را به کنار گذاشته و در دوره سرگردانی که حتی از سوی نهادهای مسئول تا ۳۵ سالگی به غلط جوانی خوانده شد به گذران زندگی پرداختند. از این رو حتی در فیلمهای موسوم به طنز که از تلویزیون پخش میشدند، امکان پرداختن جدی به رخداد خانواده نبود و به ازدواج و تکلفهای خانواده به دید یک سرگرمی و طعنه نگاه شد.»
تداوم عاشقی در ۵۰ سال به بالاها
سومین نکته از دیدگاه زینالی، اهمیت یافتن این موضوع در مدیریت فرهنگی اجتماعی بود تا جایی که آسیبهای اجتماعی که تا دیروز نهایتاً در ساخت شخصیتی به نام آتقی که به عنوان نماد مصرف مواد مخدر بود، با چهره جدیدی از طلاق و تجرد مواجه شد و در محوریت برنامههای حکمرانان قرار گرفت و بودجههای پیشگیری از اعتیاد رفیق جدیدی به نام پیشگیری از طلاق پیدا کرد و حتی عنوان اداری امور بانوان وزارت کشور به امور بانوان و خانواده تبدیل شد.
اما این بودجهها حریف تغییراتی که در فرهنگ و اقتصاد رخ داده بودند نشد و نهاد حکمرانی که در بند تغییرات اداری کند و فرسوده بود، به ناگاه با نوجوانان عاصی و چالش برانگیز هم مواجه شد. اینبار نسلهای جدید، که سرگرمی بزرگتر از خودشان را در دوره جوانی میدیدند، در دنیای بازی و دوستیهای ناپایدار، هیجانی و موسیقیهای پرتلاطم و گاه رکیک قرار گرفته بودند، انگار که زندگی از آن معنای مستمر میان نسلهای پیشتر اینبار به شکل یک دعوای سر چهارراه درآمده تا هر کسی از سلیقهای جدید و مندرآوردی دم زند.
با آخرین آماری که از ازدواج کردههای ۵۰ سال به بالا بیرون آمده، زینالی این نتیجه را میگیرد که اتفاقی که زوجهای این بازه سنی رقم زدند، نشان دهنده شادابی و جوشش در نسل دهه ۵۰ است که چرخه عمرشان از یک سو با موسیقی عرفانی، انقلابی و رمانتیک و همچنین فیلمهای عمیق و مفهومی با کارگردانهای مؤلفی چون علی حاتمی همراه بود.
۵۰ سالهها و بالاتر همچون انقلاب و جنگ، جدیت خود را در تداوم مفهوم عشق در ذهن و زندگی نشان میدهند. آبشخور جدیت این نسل علاوه بر فیلمها و مجلات خانوادگی در سریالهایی چون سربداران، ابوعلیسینا، امیرکبیر و ولایت عشق بود که برای نسلهای بعدی، مختار، جومونگ، تسوی حسود و نوادگانشان جایگزین روایتهای ارزشی و وطنی شد.
به مرور این سریالها جای خود را به کلیپهای طنز و سرگرمیهای انفرادی و انزوا در شبکههای اجتماعی داده و امروزه ما شاهد تکرار انگارههایی چون تنها خود را دوست داشتن و انفراد در برابر انگارههای عشق، دوستی و رابطه شدهایم. در کنار گسترش این نوع خوددوستی و ترس از رابطه جدید که نیاز به عشق، صبر و گذشت برای دیگری دارد، پژوهشگران از اپیدمی خودشیفتگی به عنوان یک بیماری اجتماعی در جامعه ایرانی نام میبرند که قطعاً ریشههای اجتماعی دارد. به بیان اریک فروم، اگر عشقی بدون دوست داشتن طبیعت، جهان و انسانیت سربرآورد، به شکل خودشیفتگی در خواهد آمد.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه ازدواج، عشقورزی، صاحب اولاد شدن و استمرار تاریخ، با درکی از دوست داشتن وطن، دل سپردن به معنویات و ارزش تعهدات اخلاقی همچون دیگردوستی، از جدیترین اقدامات انسانهاست، ادامه میدهد: «در فرهنگ اسلامی هم تلاش برای تأمین زندگی که در گذشته مختص مردان بود، همردیف جهاد و دفاع از خانه و میهن قرار میگرفت. به همین دلیل شنیدن خبر ازدواج دهه پنجاهیها اگر در این دوران که موسیقیاش با اعتراض یا فحش و فیلمهایش با شوخیهای بیش از حد و حتی ارزشهای محافظهکارانه آن همراه بوده، برای ما تعجبآور به نظر میرسد.
اما با درنگ در ارزشهای نسلی که در متن انقلاب و جنگ به عنوان جدیترین اقدامات قرن، بزرگ شده و زیسته و ظاهراً در سالهای اخیر درگیر میانسالی شده، میشود اهمیت کار، تلاش و بازگشت به زندگی زناشویی را در آنان فهمید، چون همیشه دود از کنده بلند میشود.»