مادرم ایران دوباره صدای طبل جنگطلبان از پشت هزارههای تاریخ به گوش میرسد، دشمنانت جنگی تازه را آغازیدهاند، وهم شان این است که فرزندانت مهرشان به مادر مانند گذشته نیست و فرصت را برای جسارت به مام میهن مناسب دیدهاند.
مادرم ایران دشمنانت شاید از یاد برده باشند که "ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، رنج دوران بردهایم و خون دلها خوردهایم"، اما ما که از یاد نبردهایم که در درازنای تاریخ برای پاسداری از ذرهذره خاک تو چه سروهای سبزی که به خاک افتادند و در خون خود غلطیدند.
مادرم ایران من هنوز هم از یاد نبردم آن سه سیمرغ قله قاف عشق تو را «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سیدمحمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» که در سال ۱۳۲۰ داوطلبانه روی پل آهنی جلفا مقابل لشکری از دشمن ایستادند و جان دادند تا در فردای روزی مثل امروز آذربایجان قهرمانت، این پاره تن میهن مانند تاجی بر تارک ایران بدرخشد.
مادرم ایران من از یاد نبردهام وقتی لشکر صدام وارد خوزستان و خرمشهر قهرمان شد، آمده بود تا چند روزه به تهران برسد، نمیدانست با چه کسانی وارد جنگ شده و اما آن پنج ققنوس عاشق را از یاد نمیبرم، اگرچه هنوز حتی نامهایشان را نمیدانم ولی گاهگاهی به تصویر آنان روی پل خرمشهر چشم میدوزم و میبینم که پا در راهی گذاشتند که بازگشتی در آن نبود، برای بستن پل خرمشهر بر روی دشمن تا نیروهای کمکی و فرزندان دلاورت از لرستان، کردستان، آذربایجانها، ایلام، کرمانشاه، اصفهان، یزد، فارس، هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، سمنان، خراسانها، تهران، قم، مرکزی، گیلان، مازندان، گلستان، زنجان، همدان، قزوین، البرز، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، اردبیل و دیار کریمان کرمان به دادخواهی برخیزند و برخاستند، حماسهها آفریدند تا به یادگار بماند که رستم، سهراب و آرش و سیاوش در این کشور افسانه نبودند، هزاران مانند آنان هنوز در این سرزمین نفس میکشند و مادر را همچون جان شیرین در میان گرفتهاند.
مادرم ایران امروز فقط نام دژخیمی که به تو هجوم آورده فرق میکند، اما آنان که نگهبانان تو هستند، از سلاله همان مردان مرد دیروزند و برای مام میهن آماده جانفشانی هستند.
مادرم ایران اگر دیروز در دفاع از تو، دستانشان خالی بود و تنها را سنگر دفاع از تو کردند، امروز در دستشان ذوالفقار علی و گرز گران رستم است، اگر دیروز با جسمهایشان پل ساختند تا از میدانهای مین برای پاسداری از تو عبور کنند، امروز سیمرغوار بر دشمنانت فرود میآیند.
مادرم ایران هزاران امیر و سردار و سرباز و مردمانی دوستدارت، همه بازو به بازوی هم دادهاند تا از تو دفاع کنند، مانند همه سالهای سختی که از هجوم سپاهیان دشمن تو را در امان نگاه داشتند، خون میدهند اما خاک نمیدهند، به قول سردار آذربایجان ستار خان: خاک میخوریم اما خاک به دشمن نمیدهیم .
مادرم ایران هنوز هم انعکاس صدای فرزندت شیرعلیمردان خان بختیاری در رشته کوههای زاگرس پیچیده که میگفت: "اینجا زاگرس است، اگر عقابی بخواهد برفراز آسمانش پرواز کند باید پرهایش را باج بدهد" و امروز سیمرغهای فرزندانت، لاشخورها دشمنان را در آسمان شکار میکنند.
مادرم ایران میدانم امروز داغدار شیرمردان شهیدت هستی، سرت سلامت مادر، آنها رفتند تا تو بمانی.
مادرم ایران، کودکان شیرخوارت امروز مشق جانباری برای تو را از گهوارهها آغاز کردهاند تا توبمانی.
مادرم ایران آن فرزندان ناخلفت که آب و نانت را خوردند و برای گشودن دروازههای شهر برای دشمن، به تو پشت کردند، خیری از دشمنان نخواهند دید، زیرا از قدیم گفتهاند کسی که به وطن خود پشت میکند را دوست مدان، آنکه با مادر خود جفا کند، با دیگران چها کند و دشمنان از هر کسی بهتر میدانند که چنین انسانهای نانجیبی که به مام میهن خود خیانت میکنند، قابل اعتماد نیستند و تاوان این جفا را خواهند پرداخت.
مادرم ایران، هنوز صدای مردانه محافظانت در گوش تاریخ طنین انداز است که گفتند:
چو ایران نباشند تن من مباد
بدین بوم بر زنده یک تن مباد
#تا_پای_جان_برای_ایران