به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، همه آنچه دیروز در ساختمان شیشه ای صداوسیما گذشت را شاید بعدها وقتی سایه جنگ از روی سرمان کم شد، تکتک آنهایی که دیروز آنجا بودند بهتر از هر کسی روایت کنند. شاید فیلم یا مستندی ساخته شود، حقایقی آشکار شود و اثری ماندگار در تاریخ رسانهای ایران به یادگار گذاشته شود.
با این همه از شرایط حاضر اما غافل نباید بود. حقیقت این است که ما در نهایت تماشاگر همان قاب ۱ دقیقه و چند ثانیهای از شبکه خبر بودیم. قابی که برای یک دقیقه از هر آنچه در چهار روز گذشته درباره جنگ روایت کرده بود منفک و خود به جبههای تمام عیار از ایستادگی روبه روی دشمن تبدیل شد.
اما چگونه این اتفاق افتاد؟ همه آنهایی که در اجرای زنده دستی بر آتش دارند یا آن را تجربه کردهاند خوب میدانند که پر کردن جای خالی لحظاتی که ناگهانی به برنامه تحمیل میشود، تا چه اندازه سخت و نیازمند تمرکز است. استفاده نکردن از واژههای تکراری، فاصله نیفتادن بین جملات و از همه مهمتر حفظ تمرکز برای وصل کردن این گپ تحمیلی تا برنامه پیش رو، بخشی از توصیف لحظاتی است که مجری در این چند ثانیه یا شاید چند دقیقه نفسگیر تجربه میکند.
دیروز و در جریان حمله بیگانه به رسمیترین رسانه این مرز و بوم، اما ماجرا طور دیگری رقم خورد. مجری برنامه همچون همیشه بیانیهای میخواند که البته بسیار مهم بود.
شورای عالی امنیت ملی صهیون را محکوم کرده بود و امامی با صلابت بیانیه را قرائت میکند. هر دو دستش روی میز بود، کمی روی کاغذ خم شده بود و نگاهش را به آن دوخته بود.
بعد از اولین صدای انفجار، امامی هوشیار، کمر صاف میکند و میخواهد بخش خبری را با تشکر از بینندگان به اتمام برساند که صدای انفجار دیگری به گوش میرسد. امامی تقریبا مطمن میشود چه رخ داده اما این بار انگشت اشارهاش را بالا میآورد و خبر میدهد که صدا و سیما مورد حمله قرار گرفته است.
زبان بدن او فقط یک نکته را یادآور میشود: صلابت و قاطعیت. اینکه هر مرتبه از انفجار او را از خمودگی روی کاغذ به سوی نگاه به سمت دوربین و رساتر شدن صدایش سوق داد، یعنی رسانه به عمق هدفی که باید دست پیدا کرده؛ پس حالا دیگر هیچ کلمهای گم و تکراری نمیشود.
رژیم متجاوز، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، معاونت سیاسی صدا و سیما، تجاوز آشکار، الله اکبر، فضای غبار آلود و در نهایت آنچه او را از مقابل دوربین کند، تکان و انفجار مهیب بود.
این شاید آشکارترین شکل رویارویی رسانه با درد جنگ بود. حقیقتی بود که بیننده تمام این سالهای صدا و سیما به عمق باورش نمیرسید مگر با خلق چنین حماسهای. شاید هم دراماتیکترین شکل اجرایی بود که میشد این روزها داشت؛ باشهامت، غبطهبرانگیز و با چاشنی عشقی بی دریغ به وطن.