به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، پس از نزدیک به دو هفته فضاسازی رسانهای و ادعاهای سیاسی سرانجام تروئیکای اروپایی و آمریکا قطعنامهای را به استناد گزارش جامع مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای از فعالیتهای هستهای ایران، تصویب کردند. قطعنامهای که برای نخسین بار در دو دهه گذشته ایران را متهم به عدم پایبندی به تعهدات پادمانی کرد. در پاسخ به این رویکرد تقابلی آژانس و کشورهای غربی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران دستورات لازم را برای راهاندازی یک مرکز جدید غنیسازی در مکانی امن و جایگزینی ماشینهای نسل اول در مرکز غنیسازی فردو را با ماشینهای پیشرفته نسل ششم صادر کرده است. همچنین گفته شده اقدامات تکمیلی دیگری نیز در دست بررسی است که در زمان مناسب اعلام خواهد شد.
به منظور بررسی روند تقابلی آژانس و کشورهای غربی با جمهوری اسلامی ایران، اهداف و تاثیرات آن بر مذاکرات آینده ایران و آمریکا با «حسن بهشتیپور» تحلیلگر روابط بینالملل و کارشناس مسائل هستهای به گفتوگو پرداختیم.
بسیاری از ادعاهای مطرح شده علیه ایران بر مدارک جعلی اسرائیل استوار است
تحلیلگر روابط بینالملل در توضیح روند طی شده در نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: در طول برگزاری این نشست، آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه موفق شدند در مجموع ۱۹ کشور را برای رأی مثبت به قطعنامهای علیه ایران قانع کنند. از این میان، آمریکا، آلمان و انگلیس خود عضو شورای حکام هستند و ۱۵ کشور دیگر را با فشار یا تطمیع همراه کردند. ۹ کشور رأی ممتنع و سه کشور (از جمله روسیه و چین و بورکینافاسو) به این قطعنامه رأی منفی دادند که نشاندهنده توجه آنها به هشدارهای ایران و همکاریهای گذشته جمهوری اسلامی با آژانس است. این قطعنامه ایران را به نقض پادمانهای هستهای متهم کرده است. پادمان به ترتیبات اجرایی پیمان NPT گفته میشود؛ ایران از سال ۱۹۷۳ به این پیمان پیوسته و با آژانس قراردادی امضا کرده که تحت آن فعالیتهای هستهای خود را از همان زمان تاکنون تحت نظارت این نهاد قرار داده است.
به رغم ادعاهای مطرحشده، ایران بیشترین سطح همکاری را با آژانس در دسترسی به بازرسان داشته و نتیجه آن گزارشهای سهماهه و مرتب شامل جزئیات دقیق فعالیتهای ایران، از جمله میزان اورانیوم غنیشده در سطوح مختلف، است که از سوی مدیرکل ارائه میشود. بهشتیپور با بیان اینکه بسیاری از ادعاهای مطرح شده بر مدارک جعلی اسرائیل استوار است؛ گفت: به رغم ادعاهای مطرحشده ایران بیشترین سطح همکاری را با آژانس در دسترسی به بازرسان داشته و نتیجه آن گزارشهای سهماهه و مرتب شامل جزئیات دقیق فعالیتهای ایران، از جمله میزان اورانیوم غنیشده در سطوح مختلف، است که از سوی مدیرکل ارائه میشود. این گزارشها کاملا دقیق و جزئی و شامل درصد و گرم و کیلوگرم اورانیوم در ایران است. با اینحال، ۳۵ کشور قضاوت کننده شورای حکام متأثر از گزارش مدیرکل، ایران را متهم به نقض پادمانها کرده که در ۲۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
روند گذشته چراغ راه آینده است
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در تشریح روند همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: ایران بر اساس حقوق بینالملل و به استناد ماده دوم NPT، غنیسازی اورانیوم را مانند هر کشور دیگری حق خود میداند. این موضوع از سال ۱۳۸۱ به یکی از چالشهای اصلی سیاست خارجی کشور تبدیل شده و از دولت هشتم در همه دولتها تا دولت چهاردهم ادامه یافته و با اینکه نقشآفرینی دولتها متغیر بوده اما تصمیمگیری نهایی در سطح نظام صورت گرفته است.
بهشتیپور ادامه داد: از سال ۱۳۸۲ تا مرداد ۱۳۸۴ ایران رویکرد تعامل با آژانس و اروپا را در پیش گرفت و طی آن تفاهمنامه و بیانیههای تهران، پاریس و بروکسل امضا شد. ایران برای بیش از دو سال بهطور داوطلبانه غنیسازی را تعلیق کرد تا اعتمادسازی کند. در طول این بازه زمانی ایران به تحقیقات خود در زمینه هستهای ادامه داد و زمانی که طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد؛ ایران در فروردین ۱۳۸۵ اعلام کرد که چرخه سوخت هستهای را کامل کرده است.
وی در ادامه به آغاز روند تقابلی میان ایران و آژانس اشاره کرد و گفت: در سال ۱۳۸۴، با شکسته شدن پلمب UCF اصفهان و فعال شدن سایت نطنز، رویکرد ایران به تقابل با آژانس و تروییکای اروپا تغییر یافت و فضای بینالمللی علیه ایران سنگینتر شد، بهطوریکه قطعنامههای متعددی صادر شد. این سابقه برای تحلیل وضعیت کنونی ضروری است تا تصمیمات آینده بر مبنای آن اتخاذ شود. در آن زمان، مانند امروز، چندین قطعنامه علیه ایران صادر شد. تا فروردین ۱۳۸۵ حدود هشت قطعنامه تصویب شده بود و ایران پیوسته به موضوعات مختلف متهم میشد.
ایران بر اساس حقوق بینالملل و به استناد ماده دوم NPT، غنیسازی اورانیوم را مانند هر کشور دیگری حق خود میداند. این موضوع از سال ۱۳۸۱ به یکی از چالشهای اصلی سیاست خارجی کشور تبدیل شده و از دولت هشتم در همه دولتها تا دولت چهاردهم ادامه یافت. رابطه ایران و آژانس هر روز پیچیدهتر شد
بهشتیپور رویکرد تقابلی با آژانس را منجر به پیچیدهتر شدن شرایط توصیف کرد و گفت: با این اقدامات پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شد. این نشان داد رویکرد تقابل و افزایش توان هستهای بهتنهایی بازدارنده نبود و نتیجه آن ورود به فصل هفتم منشور سازمان ملل بود و ایران به ناحق به عنوان تهدیدکننده صلح بینالملل اعلام شد. همچنین ابتدا با بند ۴۰ و سپس بند ۴۱، تحریمهای اقتصادی نیز اعمال شد. اینکه ایران تهدیدکننده صلح و امنیت جهانی شناخته شد، ضربه سنگینی به کشور وارد کرد.
کارشناس مسائل بینالملل ادامه داد: در مرحله بعد ایران تعامل با آژانس را ادامه داد و مذاکرات با ۵+۱ آغاز شد. آمریکا برای نخستینبار در سال ۱۳۹۰ پذیرفت که غنیسازی در ایران ادامه یابد. این آغاز رویکرد جدید ایران بود که به برجام انجامید. نظارت بر اجرای تعهدات ایران به آژانس سپرده شد و در ۱۵ گزارش رسمی، آقای آمانو مدیرکل وقت آژانس تأیید کرد که ایران تعهدات برجامی خود را اجرا کرده است. در این دوره، ایران نهتنها ضرر نکرد بلکه پرونده PMD نیز بسته شد و فضای جدیدی برای همکاری شکل گرفت. اما در اردیبهشت ۱۳۹۷، ترامپ از برجام خارج شد. ایران تلاش کرد تعامل با آژانس و تروئیکای اروپایی را ادامه دهد، ولی آنها به دلیل سلطه مالی آمریکا کاری نکردند. یک سال بعد، از اردیبهشت ۱۳۹۸، ایران طی پنج مرحله تعهدات برجامی خود را کاهش داد. سپس با مصوبه مجلس، سیاست هستهای ایران وارد مرحلهای جدید شد.
تعامل و تقابل نتیجه نداده است
تحلیلگر مسائل بینالملل با تاکید بر اینکه از روند طی شده میتوان نتیجه گرفت که ایران نه با سیاست تقابل و نه با سیاست تعامل با آژانس و تروییکای اروپا به نتیجه مطلوب نرسیده است، توضیح داد: بنابراین تکرار این تجربهها بیفایده است و باید راهکار و رویکردی جدید در پیش گرفت. اگر روند گذشته تکرار شده و مکانیزم ماشه فعال شود ایران نیز احتمالاً با خروج از NPT واکنش نشان خواهد داد و این شرایط منجر به وضعیت باخت-باخت برای هر دو طرف خواهد شد.
بهشتیپور تأکید کرد: در این شرایط، مسئولان و تحلیلگران باید با همفکری و استفاده از تجارب گذشته، رویکردهای تازه و خلاقانهای برای حل این بحران طراحی کنند. با وجود توان هستهای و نظامی بالاتر ایران نسبت به دهه ۸۰، تحولات بینالمللی مانند جنگ اوکراین، درگیریهای منطقه اما همچنان در همان معادله گذشته گرفتار هستیم و بنابراین جلوگیری از تکرار این چرخه نیازمند ابتکار و تصمیمهای نو است.
در این شرایط، مسئولان و تحلیلگران باید با همفکری و استفاده از تجارب گذشته، رویکردهای تازه و خلاقانهای برای حل این بحران طراحی کنند. باید به دیپلماتهای خود اعتماد کنیم، نه به طرف مقابل
کارشناس مسائل اروپا و آمریکا در ادامه و درباره تاثیر قطعنامه علیه ایران بر مذاکرات آتی تهران و واشنگتن گفت: در دیپلماسی ما اصلی وجود دارد که تأکید میکند «هزار ساعت مذاکره، حتی بدون نتیجه، بهتر از یک ساعت جنگ است». این یک درس مهم است که نباید فراموش شود. نکته دوم اینکه دیپلماسی بنبست ندارد؛ میتواند همیشه راههای نرفتهای را کشف و دوباره روی میز بگذارد. ما باید به دیپلماتهای خودمان اعتماد کنیم، نه به طرف مقابل، و تلاش کنیم مسیرهای جدیدی را دنبال کنیم.
بهشتیپور در ارزیابی ادعاهای آمریکا درباره غنیسازی از یک سو و مذاکره از سوی دیگر هم گفت: طرف مقابل سیاست شناختهشده «چماق و هویج» را پیش میبرد؛ یعنی هم تهدید میکند و هم گاهی پیشنهاد تطمیع میدهد. در حال حاضر بیشتر بر تهدید متمرکز شدهاند. رسانهها پر از گمانهزنیها و فضاسازیها درباره حمله احتمالی اسرائیل به ایران هستند، که هدف آن ایجاد رعب، فشار روانی بر مردم و دیپلماتها، و تضعیف موقعیت مذاکرهکنندگان ماست. البته دیپلماتهای ما این فضاسازی و عملیات روانی را بهخوبی میشناسند و تحت تأثیر آن قرار نمیگیرند. با این حال، نباید دچار خوشبینی و خوش خیالی شویم و بگوییم حمله نظامی غیرممکن است. این مسئله باید توسط نهادهای امنیتی و نظامی بررسی شود، اما دیپلماتها باید بدون تأثیرپذیری از این فضاسازیها، کار خود را ادامه دهند.
آمریکا تلاش میکند اینگونه وانمود کند که با ایران مذاکره کرده اما به نتیجه نرسیده، تا مسیر اقدام نظامی محدود از سوی اسرائیل یا بازگشت به تحریمهای شدیدتر را توجیه کندهدف آمریکا متوقف کردن غنیسازی در ایران است
وی تصریح کرد: آمریکا تلاش میکند اینگونه وانمود کند که با ایران مذاکره کرده اما به نتیجه نرسیده، تا مسیر اقدام نظامی محدود از سوی اسرائیل یا بازگشت به تحریمهای شدیدتر را توجیه کند. در واقع هدف آمریکا متوقف کردن غنیسازی در ایران است. این خواستهای است که حتی در زمان بوش پسر و وزیر خارجهاش، کاندولیزا رایس، مطرح بود.
بهشتیپور مهمترین هدف ایران از مذاکرات را در حال حاضر لغو تحریمها دانست و گفت: این هدف در حالی است که کنگره آمریکا بسیاری از تحریمها را تبدیل به قانون کرده، مثل قوانین کاتسا و سادا، که لغو آنها نیاز به رأی کنگره دارد. البته رئیسجمهور میتواند با اختیارات خود آنها را موقتاً تعلیق کند، و به همین دلیل هم طرح «تعلیق در برابر تعلیق» پیشنهاد شد؛ ایران غنیسازی را برای شش ماه تعلیق کند و آمریکا نیز تحریمها را برای همان مدت. این فرصت میتواند زمینهای برای یافتن راهحلهای جدید فراهم کند. اما فشار اسرائیل باعث شد دولت ترامپ بهجای این مسیر، توقف کامل و دائمی غنیسازی را مطرح کند، در حالی که خودشان هم میدانند چنین خواستهای به نتیجه نمیرسد. آنها فقط میخواهند نشان دهند که مذاکره کردند و ایران همکاری نکرد، تا به اصطلاح اتمام حجت کرده باشند.