عروج خونینش در تنهایی با آن چهره آرام در لحظه شهادت برای جامعه محیط زیست حرمانی بی پایان به جای گذاشت، تنهایی هدایت الله بی شک در شهادتش اثرگذار بود، هر چند او بارها ثابت کرده بود به تنهایی هم از عهده قانون شکنان پلید بر میآید اما بی شک اگر تعداد کافی محیط بان در اختیارش بود، شاید هرگز چنین فاجعه ای رخ نمی داد.
سال هاست هدایت الله را میشناسیم، از آن تصویر مقابله شجاعانه اش با شکارچی مسلح با هیبتی ترسناک، وقتی که رودر رویش سلاح جنگی می کشد، تهدید می کند اما هدایت شجاعانه به سویش گام بر می دارد چنان که آن غول مسلح عقب می نشیند و نقش بر زمین می شود.
خاطرات تلاش ها، جدیت و توانمندی این مرد با غیرت هر لحظه تمام وجودمان را به آتش می کشد اما آنچه دردناکتر و سوزنده تر است، ناتوانی هایمان در حل این معضل و داغ از دست دادن همکاران محیط بانمان در مسیر حفاظت است. داغی که بیش از همیشه بر شانه هایمان سنگینی می کند. هنوز چهل روز از شهادت یاسر مصدق نگذشته، هنوز چشمهای نگران نارگل از خاطرمان نرفته که این مصیبت بر سرمان باریدن گرفته است.
درمان این درد را سالهاست می دانیم، مسیر روشن است، باید تعداد محیط بانانمان بیشتر باشد، باید تجهیزاتمان به روز شود، باید قوانین حمایت از محیط بانان را تقویت کنیم، باید هزینه شکار غیرقانونی با سلاح در مناطق را هم اندازه سرقت مسلحانه کنیم، باید آموزش عمومی محیط زیست را جدی تر دنبال کنیم و در نهایت، باید راهی پیدا کنیم تا مردم حیات وحش را مال خودشان بدانند، باید منافع حفاظت با منافع مردم محلی همسو شود اما چرا نمی شود؛ بی شک اولینش این است که به قدرکافی در این راه نکوشیده ایم ، از حرف و نقل این و آن ترسیده ایم.
عافیت طلبی کرده ایم، بهانه ای هم نداریم هر چه بگوئیم عذر بدتر از گناه است. اما به یقین شرایط اقتصادی و فقر حاکم بر جامعه، اولویت نداشتن حفظ تنوع زیستی برای تصمیمگیران کلیدی و فقر فرهنگی در این زمینه، فانتزی دیدن و اندیشیدن به حفاظت، در برخی از حفاظت گرایان و اصحاب رسانهِ و بی توجهی به واقعیت های جامعه از دیگر دلایل اصلی این شکست است.
باید بیشتر بکوشیم، آگاهانه قدم برداریم، باید مطالبه عمومی ایجاد شود، باید بدانیم با شرایط کشور جهان سومی نمی شود توقعات فراتر از جهان اول را برآورده کرد، سال هاست دنیا از حفاظت با زور اسلحه عبور کرده و مکاتب دیگری بر حفاظت حاکم شده، سال هاست بهره برداری پایدار در کنار حفاظت می آید، سال هاست مناطق حفاظت شده خصوصی به کمک دولتها آمده اند، سالهاست دیگر کشورها برای رسیدن به اهداف جهانی حفاظت تکیه و تمرکز را از توسعه مناطق حفاظت شده دولتی برداشته اند، دیگر عاقلانه نیست که منطقه حفاظت شده جدید دولتی درست کنیم تا همان محیط بان نداشته مان را بین مناطق جدید و قدیم تقسیم کنیم.
چنان که تا به امروز کرده ایم و قریب ۲۰۰ محیطبانی در کشور تعطیل شده اند. باید هر روز بگوییم محیط بان کم داریم، آنقدر بگوئیم تا بشنوند، باید تجهیزات نوین حفاظتی را به کار بگیریم، توانمندی های داخلی کشور کم نیست، اگر تحریمیم از داخل و از خارج! باید شرکت های دانش بنیان را پای کار آورد. باید تجهیزات مدرن را مناسب شرایط کشور ساخت.
باید هزینه کرد باید هزینه کرد، باید آنقدر خواست تا مجبور به تامین شوند! باید محیط زیست را رسما در فهرست مسئولیت های اجتماعی شرکت ها گذاشت تا این گونه نباشد که گاهی از سر اجبار یا دلسوزی کمکی هم به محیط زیست کنند. سال هاست تسهیم عادلانه منافع تنوع زیستی را بر در و دیوار می کوبیم، در کتاب و مقاله می نویسیم و عمل نمی کنیم.
راه روشن است، نباید از انتقادات بی پایه و احساس زده ترسید، باید شجاعانه در مسیر تحول گام برداشت. باید از مردم خواست و کمک گرفت، باید مردم را مشارکت داد نه از آن مشارکت هایی که مرسوم است و می شناسیم باید به واقع مردم را شریک کرد. شریک به معنای واقعی، شریکی که در تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجرا، نظارت و بردن منفعت شریک باشد. نه شریکی که وقتی آتشوزی می شود، یادمان می آید.
*معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیطزیست