به گزارش ایرنا، کتاب «در باب جباریت» اثری یکتا و منحصر به فرد در مساله جباریت است. لئو اشتراوس نظریهپرداز و مورخِ فلسفه سیاسی آلمانی - آمریکایی در این اثر تصمیم میگیرد مطالعه خود در باب جباریت را از طریق شرحی دقیق بر دیالوگ پیشامدرن و فراموش شده کسنوفون تحت عنوان هیرون (گفتوگویی میان یک حکیم و یک جبار) ارائه کند.
آلن بلوم در پیشگفتار «در باب جباریت» مینویسد: پرفسور اشتراوس بهتنهایی مطالعه جدی فلسفه سیاسی قدمایی را احیا کرد و نشان داد که این اندیشه صرفاً موضوع کنجکاوی تاریخی نیست بلکه با حیاتی ترین منافع امروزی ما مرتبط است محور این نوع مطالعه توجه به متونی است که حامل آموزه فلاسفه کلاسیک هستند (...) حکمت قدما فقط بر کسانی متجلی میشود که از خو و تمایلات شایسته ای برخوردار باشند (...). این کتاب بیش از آن که آموزهای را مطرح کند راه را برای جستجو میگشاید.
در صفحه ۱۰۳ این کتاب میخوانیم:
«پاسخی که هیرون بلافاصله میدهد آشکار میسازد که او بیش از پیش مشوش شده است. او پیش از این به واقعیاتی اشاره کرده بود که بر مبنای آنها جبار در معرض خطر همیشگی به قتل رسیدن است و این که جبارها مرتکب اعمال ناعادلانه میشوند اما او هرگز پیش از این به این دو واقعیت در قالب یک جمله واحد اشاره نکرده بود، چه برسد به این که صراحتاً ارتباطی میان آنها برقرار سازد در حالی که او میکوشد ثابت کند جبار هیچ لذتی از افتخاراتی که نصیب او میشود نمی برد، فقط در این موقع است که اعلام میکند که جبار شب و روز را مانند کسی سپری میکند که تمام اشخاص او را به خاطر بی عدالتی اش به مرگ محکوم کرده اند.»
شروین مقیمی و یاشار جیرانی مترجمان این اثر که نخستین بار در اوج بحران جباریت مدرن یا سر برآوردن حکومتهای «توتالیتر» منتشر شد، معتقدند: این اثر بر خلاف همتایانش جدلنامه یا جزوهای در باب جباریت و آزادی نیست. این اثر فرزند زمانه خودش نیست. در همین راستا این اثر دستورالعملی در دفاع از آزادی سیاسی به عنوان والاترین عرصه تجلی انسانیت هم نیست. در باب جباریت به طور اولی اثری مفید برای جامعه نیست. اساساً اثری که با نقل قولی از مَکولی در باب نسبت معکوس میان رشد آزادی مطبوعات آزادی بیان و افول تفکر انتقادی در باب امور سیاسی آغاز میشود، اثری که تأکید میکند، «جامعه» تفکر را ذیل جباریت خود قرار میدهد، اثری که میگوید تمایز میان حکومت مشروطه و جباریت «یک تقابل بسیط» نیست، نمیتواند جزوه ای مفید در راه آزادی سیاسی باشد که فعالان سیاسی مثله اش کنند و از نقل قولهایش برای مبارزه مقدس با جباریت بهره برند
به باور اشتراوس جباریت مدرن به تفکیک از جباریت پیشامدرن همواره به واسطه نسبتش با ایدئولوژی و فناوری، وجود نوعی علم یا فلسفه را پیش فرض میگیرد. در حقیقت، جباریت مدرن بیان جنونآمیز آرزوهایی است که واضحترین بنیادهای خود را در مؤسس فلسفه سیاسی مدرن یعنی ماکیاولی مییابد.
اشتراوس در این کتاب نشان میدهد که چگونه نقد یا فهم جباریت مدرن فقط از طریق فهم بنیادهای فلسفه سیاسی مدرن ممکن است؛ و این که چنین امکانی فقط از رهگذر نظرگاه غیر مدرنی گشوده میگردد که در عین حال فلسفه هم باشد: از طریق احیای فلسفه سیاسی کلاسیک زمانی که مستقیماً در باب پدیدار جباریت میاندیشد اشتراوس از این طریق فلسفه سیاسی را بر خواننده متجلی میسازد که خود را دقیقاً در تمایز با عمیقترین آرزوهای زندگی سیاسی به مثابه امکانهایی ضد فلسفی میفهمد.
در مقدمه مترجمان در صفحات ۹ و ۱۰ میخوانیم:
«در حقیقت فلسفه سیاسی اشتراوس با یافتن بنیاد امر الهیاتی و پرهیزکاری در اعماق زندگی سیاسی و دغدغه برای عدالت با فهم آن به مثابه محدودیت مقدس با فهم ایمان به عنوان عنصر جدایی ناپذیر امر سیاسی راه را برای شناخت یا دانش ناب دانشی فراسیاسی/ فراالهیاتی میگشاید. در باب جباریت با استفاده از موقعیت تاریخی یکتایی که جباریتهای مدرن یا حکومتهای «توتالیتر» موجد آن بودند جباریتهایی که در نهایت بنیاد خود را در نوعی ایمان جنون آمیز به فتح طبیعت بهبود زندگی انسان و تغییر جهان در لایه تاریخ دنیوی و جامعه سیاسی مییافتند به این بصیرت منجر میشود که حیوان سیاسی والاترین امکان انسانی نیست و بدین ترتیب به «ایده فلسفه» به مثابه نوعی شیوه زندگی «مشروعیت» میبخشد که با شناخت طبیعت امر سیاسی از آن در سطحی فردی-نوئتیک استعلا میجوید. در باب جباریت اثری است در باب آزادی ذهن و نه آزادی سیاسی».
در بخش دوم این کتاب همچنین مکاتبه مشهور اشتراوس با الکساندر کوژو نیز گنجانده شده است. مکاتبهای که به واسطه دفاع رادیکال و تمام قد کوژو نه فقط از فلسفه سیاسی مدرن بلکه از جباریت مدرن به فهم بهتر موضع اشتراوس و مناسبت آن یاری می رساند.
کتاب «در باب جباریت» را انتشارات ققنوس در ۳۷۶ صفحه منتشر کرده است.