درگذشت نویسنده مشهور داستان‌های جاسوسی در ۸۶ سالگی

درگذشت نویسنده مشهور داستان‌های جاسوسی در ۸۶ سالگی
 فردریک فورسایت، نویسنده‌ای که ماجراهای خود به‌عنوان روزنامه‌نگار و همکاری‌اش با MI۶ را به رمان‌های پرفروش هیجان‌انگیز تبدیل کرد، در ۸۶ سالگی پس از یک بیماری کوتاه درگذشت.

کاشتن بذر یک رمان بین‌المللی

فورسایت که در سال ۱۹۳۸ در اشفوردِ کنت متولد شد، طی خدمت ملی خود با جت‌های جنگنده پرواز کرد، اما هنگامی که نیروی هوایی سلطنتی نتوانست تضمین کند که او در کابین خلبان باقی بماند، تصمیم گرفت جهان را ببیند. هنگامی که به‌عنوان روزنامه‌نگار برای رویترز کار می‌کرد، بخت به او رو کرد. او به مجله بیگ ایشو گفت: «فردی که در پاریس مستقر بود دچار نارسایی قلبی و مجبور به بازگشت شد. مردی سرش را از در دفتر من داخل کرد و گفت: "کسی اینجا فرانسه بلد است؟ " ظرف چند روز من در هواپیما به مقصد پاریس بودم.»

پاریس در سال ۱۹۶۱ در آشوب بود، با تهدید شبه‌نظامیان راست‌گرا به ترور شارل دوگل پس از پیشنهاد استقلال به الجزایر. فورسایت در روزنامه اکسپرس به یاد آورد: «همه ما منتظر داستانی بزرگ بودیم، لحظه‌ای که تک‌تیراندازی پیشانی او را هدف قرار دهد.» فورسایت از طریق محافظان دوگل به اطلاعات عملیات امنیتی دست یافت و وقتی دوستی پرسید آیا ترور موفق خواهد بود، نویسنده سرش را تکان داد. او پاسخ داد: «می‌توان این کار را انجام داد، اما فقط توسط یک غریبه. یک قاتل بدون نام، بدون چهره، بدون سابقه، بدون پرونده. و یک حرفه‌ای.» همین‌جا بذر یک رمان پرفروش بین‌المللی کاشته شد.

گزارش یک جنگ

پس از گذراندن مدتی در آلمان شرقی، فورسایت به بی‌بی‌سی رفت و در سال ۱۹۶۷ برای پوشش جنگ «بیافرا» به نیجریه فرستاده شد. او سه روز پس از تهاجم دولت فدرال به منطقه تازه استقلال‌یافته شرقی وارد شد، در حالی که به او گفته شده بود ارتش شورش را در چند هفته سرکوب خواهد کرد.

فورسایت به یاد آورد: «مأموریت من گزارش پیروزی‌های ارتش نیجریه بود. اما این اتفاق نیفتاد. من ساده‌لوحانه این را گزارش کردم. وقتی گزارشم پخش شد، کمیسر عالی ما به دفتر روابط کشورهای مشترک‌المنافع در لندن شکایت کرد، آنها هم به بی‌بی‌سی اطلاع دادند که مرا به طرفداری از شورشیان متهم کرد و به لندن فراخواند.»

درگذشت نویسنده مشهور داستان‌های جاسوسی در ۸۶ سالگی
از «روز شغال» دو اقتباس وجود دارد: فیلم سینمایی در سال ۱۹۷۳ و سریالی ۱۰ قسمتی در سال ۲۰۲۴

آغاز به جاسوسی و نوشتن رمان

فورسایت که از اکراه بی‌بی‌سی برای به چالش کشیدن حمایت دولت بریتانیا از رژیم نیجریه ناامید شده بود، استعفا داد و در سال ۱۹۶۸ به‌عنوان گزارشگر آزاد به «بیافرا» بازگشت. در آنجا او به افشای قحطی‌ای که جهان را شوکه کرد یاری رساند و همکاری با MI۶ را آغاز کرد. اگرچه فورسایت همیشه انکار می‌کرد که جاسوس بوده، اما در خودزندگینامه‌اش در سال ۲۰۱۵، «بیگانه»، اعتراف کرد که بیش از ۲۰ سال «دارایی» اطلاعاتی بوده است. او به مخاطبان گاردین لایو گفت: «چیز عجیبی در این نبود. این جنگ سرد بود. بخش بزرگی از قدرت اطلاعاتی بریتانیا از داوطلبان می‌آمد. ممکن بود یک تاجر به نمایشگاه تجاری در شهری سخت‌دسترس برود و با او به آرامی تماس گرفته می‌شد، در نهایت ادب: "اگر لطف کنید پاکت را زیر در هتلتان بپذیرید و به خانه بیاورید..." و من این کار را کردم. من پیغام‌رسانی می‌کردم.»

فورسایت در دسامبر ۱۹۶۹ با پایان جنگ به بریتانیا بازگشت و خود را «بدون شغل، بدون چشم‌انداز، بدون آپارتمان، بدون ماشین، بدون پس‌انداز» یافت. او که ناامیدانه به دنبال کسب درآمد بود، «به ناامیدانه‌ترین راه ممکن برای کسب درآمد فکر کرد: نوشتن رمان. من فقط نشستم و درباره قاتل نامرئی بدون نامی نوشتم. موادم را می‌شناختم؛ وجب به وجبش را از بَر بودم. شب و روز به مدت ۳۵ روز نوشتم.»

«روز شغال» به روزهای حضور فورسایت در پاریس بازمی‌گشت، با دنبال کردن تحقیقی برای خنثی کردن توطئه قتل دوگل. این رمان مملو از جزئیات عملیاتی و قرار دادن شخصیت‌های داستانی در کنار چهره‌های عمومی، واقع‌گرایی جدیدی به ژانر هیجان‌انگیز آورد. گاردین در سال ۱۹۷۱ آن را «داستانی تکان‌دهنده و فوق‌العاده تحقیق‌شده» خواند و پرسید: «یا شاید واقعی است؟» این کتاب به سرعت به یک موفقیت دهان به دهان و پرفروش جهانی تبدیل شد و دو سال بعد اقتباسی سینمایی از آن منتشر شد.

لو رفتن یک نازی

در «پرونده اودسا» در سال ۱۹۷۲، یک گزارشگر جوان آلمانی به دنبال جنایتکار جنگی نازی، ادوارد روشمن، می‌رود و به سازمانی برخورد می‌کند که از اعضای ارشد اس‌اس دفاع می‌کند. نیویورک تایمز انتقاد تندی کرد و پیشنهاد داد که فورسایت «تاریخ دردناک و حی و حاضر را برای ایجاد چند لحظه هیجان‌انگیز فوری قرض گرفته است»، اما این کتاب به سرعت پرفروش شد. فورسایت همچنین ادعا کرد که این رمان به شناسایی روشمن در زندگی واقعی کمک کرد. او به تلگراف گفت: «آن را به فیلمی تبدیل کردند که در سینمایی کوچک در جنوب بوئنوس آیرس نمایش داده شد، جایی که مردی بلند شد و گفت: :من این مرد را می‌شناسم، او در خیابان نزدیک من زندگی می‌کند" و او را لو داد. او تصمیم گرفت به پاراگوئه فرار کند و در عبور از رودخانه دچار حمله قلبی شد. او را در گورستانی بدون نشان دفن کردند. امیدوارم یک نسخه از کتاب را هم رویش انداخته باشند.»

خطرات رمان‌نویسی به شیوه فورسایت

فورسایت روشی را توسعه داد: شش ماه تحقیق برای یک رمان و سپس نوشتن سریع آن. تعهد او به جزئیات بی‌خطر نبود: در سال ۱۹۷۴، او در حال تحقیق درباره تجارت غیرقانونی اسلحه در هامبورگ برای «سگ‌های جنگ» بود، داستانی درباره گروهی از مزدوران که کودتایی در یک جمهوری خیالی آفریقایی را برنامه‌ریزی می‌کنند. وقتی یک دلال اسلحه تصویر او را در ویترین کتابفروشی شناخت، به فورسایت هشدار داده شد که ۸۰ ثانیه برای ترک هتلش فرصت دارد. او پول و پاسپورتش را برداشت و به ایستگاه دوید و در حالی که قطار حرکت می‌کرد، سوار شد.

در پنج دهه بعدی، رمان‌های پرفروشش ادامه یافتند، با داستان‌هایی درباره سلاح‌های هسته‌ای، تهاجم عراق به کویت، تجارت کوکائین و تروریسم اسلامی. فورسایت که منتقد صریح تونی بلر بود، از حامیان سرسخت برگزیت بود و پشتیبان کمپین «بهتر است بیرون باشیم» شد و در ستون خود در دیلی اکسپرس از تردیدش درباره تغییرات اقلیمی نوشت.

فورسایت هیچ‌گاه درباره هنر داستان‌نویسی رمانتیک نبود، بارها بازنشستگی‌اش را اعلام کرد و شکایت داشت که مجبور به نوشتن است. او گفت: «من کمی مزدور هستم. برای پول می‌نویسم.» اما فورسایت به ماشین تحریرش بازمی‌گشت و در طول زندگی‌اش بیش از ۲۵ کتاب نوشت که بیش از ۷۵ میلیون نسخه فروخت.

در گفت‌وگو با تایمز در زمان انتشار رمان «روباه» در سال ۲۰۱۸، نویسنده بار دیگر اعلام کرد که این آخرین اثرش خواهد بود. اما حتی وقتی فورسایت اصرار داشت که «علاقه از بین رفته»، هنوز نشانه‌ای از کارهای ناتمام وجود داشت. او گفت: «سه ماشین تحریر استفاده‌نشده در کمد خانه‌ام دارم، برای ادامه کارم کافی است.»

برای مشاهده جدیدترین مطالب فرهنگی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها