معجزه نجات جان دختر ۶ ساله از مرگ حتمی | گفت و گو با امدادگر خوزستانی که ۵۰۰ نفر را احیای قلبی کرد

معجزه نجات جان دختر ۶ ساله از مرگ حتمی | گفت و گو با امدادگر خوزستانی که ۵۰۰ نفر را احیای قلبی کرد

 امدادگر فوریت‌های پزشکی خوزستانی با به خطر انداختن جان‌خود به کانال آب کشاورزی پرید و پس از اینکه پیکر بی جان دختر ۶ ساله را از آب درآورد عملیات احیاء قلبی را اجرا کرد و جان این کودک را نجات داد.

همشهری آنلاین - مجید جباری: کسی نمی‌دانست آن روز گرم در جاده‌ اهواز_ خرمشهر چه سرنوشتی در دل آب کمین کرده است. صدای جیغ و فریاد مادر، سکوت سنگین اطراف را در هم شکست. دختربچه‌ای‌ ۶ساله در چشم‌ برهم‌ زدنی در کانال آب گل‌آلود ناپدید شد. مردم جمع شدند؛ برخی فریاد می‌زدند و برخی فقط نگاه می‌کردند، اما در میان این وِلوِله، مردی بی‌درنگ خودش را به آب زد و با چنگ و دندان جسم بی‌جان کودک را بیرون کشید؛ بی‌نفس، بی‌حرکت و بدون نشانه‌ای از حیات. خیس، خسته و مصمم کنار جاده زانو زد و با کمک همکارش عملیات احیای «فاطمه» را آغاز کرد؛ بارها، بی‌وقفه و بی‌تردید. دقایقی در بیم و امید گذشت اما یکباره چشم‌های «فاطمه» باز شد و نفسش بازگشت.

نامش میثم زرگری‌مقدم است؛ امدادگر کهنه‌کار اورژانس خوزستان با ۲۰ سال سابقه خدمت. مردی که در طول این سال‌ها، جان بیش از ۵۰۰ انسان را نجات داده است؛ در آمبولانس، هلی‌کوپتر، کنار جاده یا دل بیابان. اگر دل شیر و دستان نجات‌بخش این امدادگر فداکار نبود، شاید اکنون قصه‌ تلخ از یک فقدان مانده بود، نه روایت یک معجزه. او می‌گوید: «دعای خیر آنهایی که نجاتشان داده‌ام، همیشه مراقب من بوده است.» خانواده‌هایی که حالا برای قدردانی از این مرد از جان ‌گذشته، نام او و همسرش را بر فرزندانشان گذاشته‌اند؛ شاید تا نسل‌ها بعد، فداکاری‌ او در نامی ساده تکرار شود. آنچه در زیر می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی میثم زرگری مقدم، امدادگر اهوازی با همشهری‌آنلاین است.

از روز حادثه بگو.

ساعت ۳و ۲۰دقیقه ۲۱ اردیبهشت بود که با صدای جیغ و فریاد خانواده‌ای که به پایگاه فوریت‌های پزشکی امیرکبیر آمده بودند، بیرون آمدم. خانواده‌ای برای نجات جان دخترشان کمک می‌خواستند. حدود ۵۰۰متر آن‌طرف‌تر، در محل وقوع حادثه، فاطمه به کانال آب کشاورزی در نزدیکی رودخانه کارون در کیلومتر ۳۵جاده اهواز – خرمشهر افتاده بود. بلافاصله با همکارم خالد بوعذار به محل حادثه رفتیم. دختر این خانواده که برای استراحت کنار کانال آب اتراق کرده بودند داخل کانال افتاده و حدود ۲۰۰متر پایین‌تر در حال غرق شدن در جریان تند کانال بود. به سرعت به سمت او دویدم و به آب زدم. به سختی به کودک رسیدم و ۵۰متر پایین‌تر فاطمه را آب بیرون کشیدم. علائم حیاتی نداشت؛ با لباس خیس و گل آلود و درحالی‌که چشم‌هایم به سختی می‌دید با کمک همکارم عملیات احیای کودک (CPR) را شروع کردم. خانواده‌اش ناامید بودند. ۱۰دقیقه گذشت و در حال ماساژ قلبی بودم که ناگهان فاطمه چشمانش را باز و شروع به گریه کرد. صدای همهمه خوشحالی خانواده و افرادی که آنجا بودند، پیچید و مادر، کودک را در آغوش گرفت. آرام‌تر که شد بالای سرش رفتم و برای کنترل سطح هوشیاری، نام و سن او را پرسیدم و فهمیدم خوشبختانه فاطمه هوشیار و سالم است.

کانال‌های آب کشاورزی معمولا پر از گل‌ولای و باتلاقی است و جریان تندی هم دارند که بسیار خطرناک هستند. از طرف دیگر شما کارشناس فوریت‌های پزشکی (اورژانس) هستی و امداد و نجات غریق کار تخصصی شما نیست. چرا برخلاف وظیفه تخصصی و سازمانی تصمیم گرفتی به آب بزنی؟

معمولا در چنین شرایطی، اعضای خانواده برای نجات جان عزیزشان به آب می‌زنند و متأسفانه در بسیاری از موارد، افرادی که وارد آب می‌شوند به‌دلیل آشنا نبودن با شنا و شرایط منطقه خودشان هم گرفتار می‌شوند و معمولا جانشان را از دست می‌دهند. لحظه‌ای که چشمم به کودک و خانواده نگران و مستأصل او افتاد، غیرتم اجازه نداد کاری نکنم. با اینکه نه قایق نجات داشتیم و نه امکانات لازم برای امداد و نجات، یک لحظه تصمیم گرفتم به آب بزنم. اگر این کار را نمی‌کردم، به‌خودم، خدای خودم و خانواده فاطمه مدیون می‌ماندم و نمی‌توانستم با وجدانم کنار بیایم. آن لحظه با خدا معامله کردم. پریدن داخل آب و نجات غریق، کار سازمانی ما نیست و از اینکه این کار را کرده بودم، حس بسیار خوبی داشتم. کار خطرناکی بود اما همین که توانسته بودم به لطف خدا و مدد همکارم، کودک را از آب بیرون بیاورم و در آن شرایط احیا کنم، خیلی خوشحالم. بعد از اینکه از آب بیرون آمدم دست و پایم بی‌حس بود. در این شرایط کار احیا بسیار سخت است. جا دارد از همکارم آقای خالد بوعذار تشکر کنم که هم در جریان عملیات احیا و هم مدیریت حادثه کنارم بود و اگر نبود، این اتفاق ختم به خیر نمی‌شد. فکرش را هم نمی‌کردم این جریان در رسانه‌ها اینطور بازخورد داشته باشد.

بعد از اینکه فاطمه کوچولو چشم باز کرد، چه حس و حالی داشتی؟ واکنش خانواده کودک چگونه بود؟

حس و حالی‌که آن روز من و خانواده فاطمه داشتیم قابل توصیف نیست. خانواده او سر از پا نمی‌شناختند. انگار کودکشان تازه متولد شده بود. پدر و عموی او من را در آغوش گرفتند و مدام دعا می‌کردند. من کار خودم را کردم و خدا هم لطفش را از ما دریغ نکرد.

معجزه نجات جان دختر ۶ ساله از مرگ حتمی | گفت و گو با امدادگر خوزستانی که ۵۰۰ نفر را احیای قلبی کرد

از خودت بگو. چند سال است در اورژانس فعالیت می‌کنی؟

۴۲ساله، اهل اهواز. ۲۰سال است در اورژانس خوزستان فعالیت می‌کنم و کارشناس ارشد فوریت‌های پزشکی و مسئول شیفت پایگاه امیرکبیر در کیلومتر ۳۵جاده اهواز_ خرمشهر هستم. متاهل هستم و یک پسر ۲۰ساله دارم. همسرم نیز کارشناس ارشد مامایی و همکارم است.

باید شناگر ماهری باشی که در آب گل آلود کانال توانستی کودک را نجات بدهی.

نه اتفاقا! شناگر ماهر که نیستم و شنا را دست و پا شکسته بلدم. بالاخره بچه‌های خوزستان و اهواز می‌توانند در آب، از پس خودشان بر بیایند.

تا به حال در چند عملیات فوریت‌های پزشکی شرکت داشتی و چند نفر را نجات داده‌ای؟

من کسی را نجات نداده‌ام! ما امدادگران وسیله هستیم و منجی فقط خداست. در ۲۰سالی که در اورژانس کار می‌کنم، تقریبا بیشتر از ۵۰۰نفر را به لطف خدا و کمک همکارانم سی پی آر کرده‌ام. ضمن اینکه تعداد زیادی زایمان اورژانسی در آمبولانس و بالگرد امداد در مسیر بیمارستان داشتم. نکته جالب اینکه بعد از زایمان اضطراری، خیلی از پدران و مادران نوزادان‌شان را به اسم من و یا همسرم نامگذاری کرده‌اند.

در مدت ۲۰سال سابقه در اورژانس و انجام صدها عملیات امداد و نجات، کدام عملیات را بیشتر از همه به‌خاطر داری؟

این خاطره را برای نخستین بار در رسانه‌ تعریف می‌کنم. چند سال پیش روز تاسوعای امام حسین(ع) نوزاد ۳۵روزه زوجی که خداوند بعد از ۱۲سال به آنان فرزند داده بود به‌دلیل آسپیره شدن شیر در گلو، ایست قلبی و تنفسی کرده بود. آن زمان در مرکز شهر کار می‌کردم. همراه یکی از همکارانم به موقعیت رسیدیم و متوجه شدیم نوزاد، علائم حیاتی ندارد. کودک را سوار آمبولانس کردیم؛ ساعت حدود ۱۰شب بود که از کنار یکی از هیأت‌های عزاداری رد می‌شدیم. مسئول هیأت راه را باز کرد و من در کابین عقب در بالین نوزاد بودم و به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) توسل کردم و از خدا کمک خواستم. چیزی نگذشت که معجزه را با چشم خودم دیدم. نوزاد چشم باز کرد و شروع کرد به گریه کردن. ضربان قلب و تنفسی نوزاد برگشت. این خاطره را حالا که بعد از سال‌ها به یاد می‌آورم، هنوز حس و حال عجیبی پیدا می‌کنم و معتقدم این معجزه خداوند بود.

تا حالا پیش آمده در شرایط سخت زندگی و یا زمانی که گره‌ای در کار می‌افتد، حس کنی دعای خیر خانواده‌هایی که به آن ها کمک کرده ای پشت و پناه شما و خانواده تان بوده‌است؟

صد در صد. بارها و بارها لطف خدا را در زندگی احساس کرده‌ام. چندین بار پیش آمده که خطر جدی از بیخ گوشم رد شده است. وقتی فکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که رفع بلا و خطر، فقط از لطف خدا و دعای خیر مردم بوده است.

کادر درمان معمولا دستمزد و حقوق ماهانه زیادی ندارند. شرایط مالی یک کارشناس فوریت‌های پزشکی مشغول در اورژانس خوب است؟

برخی تصور می‌کنند ماهانه ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیون تومان حقوق می‌گیریم، در حالی که این رقم به زور به ۲۵ میلیون تومان می‌رسد. مشکلات معیشتی که داریم و حقوق کمی می‌گیریم اما بر این باورم که با وجود کم بودن حقوق ماهانه اما پول ما برکت زیادی دارد و این اعتقاد قلبی من و بسیاری از همکارانم است.

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها