به گزارش همشهری آنلاین، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری با بیان مطلب بالا به همشهری می گوید: «ما در روزگاری زندگی میکنیم که متغیرها بسیار زیاد است در حالی که در گذشته به این میزان امور متغیر را شاهد نبودیم. هر به دلیل افزایش انفجاری متغیرها در دوره جدید با این ذهنیت مواجه هستیم که همه چیز متغیر است و اساسا امر ثابت وجود ندارد. به عبارتی میتوان گفت این خرافه عصر جدید است که قائل به هیچ امر ثابتی نیست. در محاورههای روزمره از واژه «دیگه» بهره میبریم و مثلا میگوییم: «دیگه دوران هوش مصنوعیه» و با این نگاه، میخواهیم تاکید کنیم که دوران گذشته و همچنین ثبات سپری شده است. در شرایطی که همیشه امر ثابت وجود دارد.» سیدمحمد بهشتی ادامه می دهد: «پرسش این است که کجا، چگونه و چه کسی باید امر ثابت را متذکر شود؟ پاسخ ساده است. افرادی که با میراث فرهنگی و علوم مرتبط با آن سروکار دارند. در فقدان این تذکر است که وضعیتی استیصال پیش میآید یعنی از اصل خود دور میمانیم. برای اینکه دچار چنین وضعیتی نشویم، باید مدام متذکر ریشهها و امور ثابت شویم.»

عضو شورای میراث فرهنگی و گردشگری تاکید می کند: «کوههای البرز در شمال تهران ۱۰ هزار سال پیش هم وجود داشت و بدون تردید ۱۰ هزار سال دیگر هم وجود خواهد داشت. ممکن است یک میلیون سال دیگر نباشند، اما قدرت طبیعت و به طور مشخص رشته کوههای البرز بیش از اینهاست. وقتی کوه البرز در شمال تهران باشد، شما همواره یک شیب شمال از جنوب را شاهد خواهید بود. این امر ثابت به گونهای است که اگر چشمهای خود را ببندید و در خیابانهای تهران صدا شر شر آب را بشنوید، متوجه میشوید که مسیر خیابان شمالی- جنوبی است و اگر صدای آب نشنیدید، مسیر خیابان غربی - شرقی است. بنابراین، این ویژگیها از امور ثابت شهر تهران به حساب میآید.» بهشتی عنوان می کند: «در همین پایتخت یک امر ثابت دیگر هم داریم و آن، دو گسل بسیار خطرناک نیاوران در شمال شهر و کهریزک در جنوب شهر است. ۱۰ هزار سال پیش این گسلها وجود داشته و ۱۰ هزار سال دیگر هم وجود خواهد داشت. این هم امر ثابت محسوب میشود. اما وقتی ما به میراث و گذشته بیتوجه هستیم و امر ثابت را در نظر نمیگیریم، چه اتفاقی میافتد؟ این میشود که شهر را بر روی گسل نیاوران توسعه و در واقع خودمان را در معرض خطر قرار میدهیم.»
به گفته سیدمحمد بهشتی، وقتی با توجه به دانش میراثی بدانیم که ایران، سرزمینی بیقرار است، هنر زیستن در آن را هم یاد میگیرد. او اضافه می کند: «این هنر چیست؟ این که ما قرار در بیقراری را بیاموزیم. در طول تاریخ ما این توانایی را داشتیم. در دوره جدید اما سرزمین خودمان را دیگر به مثابه یک سرزمین بیقرار به جا نمیآوریم و آن را یک سرزمین باثبات در نظر گرفتهایم. در نتیجه چون اینگونه میاندیشیم، نسبت به هر ناملایماتی بی دست و پا شدهایم. اما به اعتقاد من اگر به تجربههای خود در طول تاریخ و میراث فرهنگی رجوع کنیم، متوجه این اشتباه میشویم و آداب زیستن در سرزمین بیقرار را میآموزیم.»