همشهری آنلاین: آیا تولید فیلم و سریال در ایران ۱۴۰۴ چهره یک صنعت ورشکسته را دارد؟ افزایش ۳۰درصدی قیمت بلیت در ابتدای سال، کمکی به نزدیکی ارقام هزینه به ارقام درآمد داشته؟ افزایش حق اشتراک سکوهای شبکه نمایش خانگی رونقی به تولید سریال بخشیده؟ این پرسشها وقتی جدیتر میشود که میشنویم هزینههای تولید در نرخ برخی از خدمات عمومی، پشتیبانی و هزینههای اختصاصی فیلمسازی نسبت به سال گذشته بیش از ۱۲۰درصد افزایش داشته است. از یک سو، در شایعات تأیید نشده که رقم دستمزدهای پیشنهادی برخی ستارهها حیرتانگیز شده و از سوی دیگر، فروش تعداد قابلتوجهی از فیلمهای ایرانی حتی برای استهلاک رقم تبلیغات میدانی هم کفایت نمیکند؛ ولی همهچیز به اخبار بد منتهی نمیشود. اخبار تأیید شده از صف طولانی تهیهکنندگانی میگویند که بهدنبال راضی کردن ستارهها برای حضور در پروژههای خود با هر میزان دستمزد هستند؛ در کنار صف طولانیتری از متقاضیان انواع مجوز برای ساخت فیلم و سریال که برای راه انداختن هرچه سریعتر تولید، هیجان فراوانی را تجربه میکنند. آن اعداد با این صفها به جز تناقض، کلمه دیگری را به ذهن متبادر نمیکنند. سؤال این است که اقتصاد سینمای ایران چه حقیقتی را فراتر از ارقام و مجوزها بازتاب میدهد؟ بهدنبال پاسخ این سؤالها با ۲دست اندرکار و فیلمساز ایرانی، فرزاد مؤتمن، کارگردان نام آشنا و باسابقه و احسان ظلیپور، روزنامهنگار دیروز و تهیهکننده امروز صحبت کردهایم که مشروح آن را بهطور کامل میخوانید:
- قیمت تمام شده یک فیلم ایرانی با فروش آن در اکران تطابقی ندارد و اغلب فیلمها براساس فروش فعلی ورشکسته هستند. قیمت تمامشده یک فیلم ایرانی یا قسمتی از یک سریال ایرانی که تاریخی و نیاز به امکانات خاص نباشد چقدر است که درصد بالایی از فیلم در چرخه اقتصادی قرار بگیرد؟
فرزاد مؤتمن: ما در اصل یک سینمای طبیعی نداریم. مسئلهای که وجود دارد، این است که در سینمای ما تهیهکنندگان از سال۸۶ به این طرف، پولی برای ساخت فیلم هزینه نمیکنند. در سال۸۶ بنیاد سینمایی فارابی حمایت خود را از تولیدات سینمایی قطع کرد. این بنیاد شروع به ساخت فیلمهای بهاصطلاح فاخری کرد که به لحاظ تجاری موفق نبودند؛ به همین دلیل تهیهکنندگان بخش خصوصی بیانگیزه شدند. آن زمان ۷دفتر فیلمسازی به یک دفتر تبدیل شد. بهخاطر معادلات عجیب و غریب، از همان سال بود که سرمایههای عجیب و مشکوک خارج از سینما وارد سینما شدند. کارت تهیهکنندگی به شکل بیرویهای صادر و دستمزدها زیاد شد. آن زمان فیلمی به نام «اخراجیها» ساخته شد و چون کسی برای بازی نمیآمد، دستمزدها را شکستند که بازیگر بیاید در فیلم بازی کند؛ از همان زمان این رویه ادامه یافت. جامعه بازیگری سینمای ایران به این توطئه تن داد و یک مافیای بازیگری تشکیل شد. به همه این دلایل، سینمای ما بهخاطر دخالتهای دولتی به شکل غیرطبیعی به حیات خود ادامه داد.
- گرانترین بخش تولید فیلم، دستمزد بازیگران است؟ ستارهها چگونه قیمت تمامشده یک فیلم را افزایش میدهند؛ آیا به همان میزان در رونق و بازگشت سرمایه نقش دارند؟
- احسان ظلیپور:
شما به اعدادی اشاره کردید که این روزها پایینتر از میانگینی است که کار میکنند. بهطور مثال، فیلمی که بازیگر داشته باشد، به چرخه اکران بیاید و به سینمای بدنه بتواند طعنه بزند؛ در شرایط عادی بین ۳۰ تا ۴۵میلیارد نیاز دارد. یک زمانی است که با فیلمنامهای سر و کار دارید که جنس آن از سینمای اجتماعی است و بازیگر دوست دارد به ساخته شدن فیلم کمک کند. ما دیگر از این نوع فیلمها گذشتهایم که با کمترین هزینه ساخته شوند و الان میتوان کف بودجه یک فیلم را ۱۸تا ۲۰میلیارد تومان خواند. گرانترین بخش تولید، دستمزد بازیگران است؛ برای ساخت فیلم برآورد میشد ۵۰درصد دستمزد بازیگران است. تایم فیلمبرداری را کم میکنند و از آن طرف نصف هزینه تولید دستمزد بازیگران قرار میدهند.
- در حال حاضر گرانترین بازیگر زن و مرد در سینمای ایران چه کسانی هستند؟
احسان ظلیپور:
نمیتوانیم نام بازیگر خانم را بهعنوان گرانترین بازیگر بیاوریم و برگ برنده اصلی که فیلم میفروشد، روی بازیگران مرد است که دستمزد تعیین میشود و این روزها پژمان جمشیدی با اقبال عمومی که دارد، گرانترین بازیگر است و البته برخی از بازیگران هم بازی نمیکنند؛ مانند گلزار که اگر بازی کند از جمشیدی بیشتر میگیرد.
- گرانترین بخش فنی فیلم کدام بخش است؟ فیلمنامه، تدوین، فیلمبرداری، صحنه، لباس ۵۰درصد هزینه تولید فیلم بخش فنی چطور خود را با این شرایط وفق میدهند؟
فرزاد مؤتمن: بالا رفتن بیرویه دستمزد بازیگران، یک شکاف عمیق اقتصادی را در داخل جامعه سینمایی بهوجود آورده و بهنظرم این خجالتآور است و حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
احسان ظلیپور: فقط این موضوع نیست؛ بهنظرم بستگی به شرایط هم دارد. ما در سینما کارگردان گران هم داریم، وقتی چند فیلمش به شکل مستمر میفروشد دستمزدش از بازیگر بالاتر میرود که میتوانیم مسعود اطیابی را نام ببریم. در زمانی که کارگردان قرارداد میبندد، از فروش سهیم میشود؛ در پروژههایی که فیلم خوب فروخته اطیابی از جمشیدی دستمزدش بیشتر شده اما در شرایط فعلی این موضوع خیلی متعادل نیست. دستمزد بازیگران فیلم به فیلم زیاد میشود و این در سینمای ایران باب شده است. اما وقتی کارگردانی در کار اولش در گیشه شکست میخورد، خیلی سخت میشود که کسی باز هم به سراغش بیاید و پیشنهاد فیلمسازی بدهد اما در مورد بازیگران این اتفاق نیفتاده است. درست است که براساس تورم موجود در کشور پیش میرویم، ولی این تورم در میان عوامل فنی موجود است اما خیلی به چشم نمیآیند؛ مگر اینکه در میان عوامل فنی شخص خاصی باشد.
- زمانی میگفتند فیلمنامه را باید فلان کارگردان بسازد اما یک دهه است هر سناریو را هر کارگردانی میسازد و این موضوع اهمیت حضور یک کارگردان را تحتالشعاع قرار داده است؛ گران شدن تولید در تشخص سینمای ایران چه اندازه تأثیر گذاشته است؟
فرزاد مؤتمن: الان چند بحث در سینمای ایران وجود دارد؛ یکی دیجیتالی شدن سینماست و یک بحث دیگر، گرانی تولید است. سیاستهایی که سازمان سینمایی در ۲دهه اخیر اعمال کرده، قدرت بیش از اندازهای به تهیهکننده داده و اهمیت کارگردان را در پروژه کمرنگ کرده است؛ وقتی این ماجرا شروع شد که علیرضا رئیسیان مجبور شد از کانون کارگردانان خارج شود. رئیسیان ایستاده بود پای اینکه کارگردانان حقوق خود را به شکل همه جانبه داشته باشند. رفتن رئیسیان از مدیریت کانون کارگردان یک نقطه عطف بود. جایی کانون ضعیف شد حتی مردم عادی هم درک کردند که در پوسترها ناگهان در کنار اسم کارگردان، اسم تهیهکننده نیز نوشته شد و اسمشان کنار هم آمد. در این سالها تحت عنوان جوانگرایی در کانون، بساطی شروع شده که در سال۶۰ تا ۷۰ فیلم تولید شود؛ اما کل فیلمی که شاید در یک سال اکران شود ۵۰فیلم است. ما در حال حاضر فکر کنم بیش از ۲۰۰فیلم سینمایی از دوران کرونا تا به امروز داریم که اکران نشده است. درست است که جامعه جوان است و باید جوانها به عرصه فیلمسازی بیایند اما به این شکل، بحران ایجاد میشود. ما هر سال ۴۰فیلمساز اولی داریم که فیلم میسازند؟ فیلمها کجا میروند؟ از میان این انبوه کارگردان جوان چند نفر ادامه میدهند؟ همه اینها سینما را دچار بحران کرده است. در حال حاضر سینما به ۲فیلم کمدی یا نوعی از درام که میگویند درام اجتماعی تقسیم شده؛ ژانری که ما آن را در این مملکت اختراع کردهایم.
- بهطور مثال، اگر با ۵۰میلیارد تومان فیلم ساخته و اکران شود، نخستین مانع برای اکران به لحاظ اقتصادی چیست؟
احسان ظلیپور: بخش مهم ماجرا در اکران است. از بیرون اینطور دیده میشود؛ فیلم ساخته شده ۱۰۰میلیارد تومان فروخته و سود کرده و کارگردان فیلم بعدی را راحت میسازد اما در این سالها اتفاقی که در زمان اکران میافتد و ضربه بزرگی به تهیهکننده میزند؛ هزینه تبلیغات است. تلویزیون بیننده ندارد و از سویی بهخاطر سختگیری در پخش تیزر، کسی به سمتش نمیرود؛ بنابراین تبلیغات در شبکههای ماهوارهای صورت میگیرد. گروه تلویزیونی جم برای تبلیغ به شکل هفتگی و ماهانه پکیج دارد. به شکل هفتگی از ۱۰هزار تا ۲۰هزار دلار است. ماهانه ۷۰هزار دلار هزینه تبلیغ(۵تا ۱۰میلیاردتومان) میدهد. پخشکننده ۱۰درصد و سینمادار نصف هزینه را و ۱۰درصد را هم صاحب فیلم برمیدارد. با هزینه تبلیغاتی که وجود دارد، حدود ۲۰درصد از کل فیلم به صاحب فیلم میرسد. اگر ۱۰۰میلیارد تومان فروخته شود، فقط ۲۰میلیارد به صاحب فیلم میرسد. سال گذشته ۶۲فیلم اکران شد، ۸فیلم به سوددهی رسید. ۵فیلم توانست هزینه تولید را از گیشه بهدست بیاورد و مابقی ضرر کردند؛ فیلمهای ارگانی هم فروش برایشان مهم نبود. با توجه به هزینه تولید، هر فیلمی که ۶۰میلیاردتومان بفروشد با هزینههای فعلی ضرر کرده است. فکر نکنید پول زیاد به سرمایهگذاران رسیده است.
- تداوم معیشت در سینما مهم است. به نظر شما بهعنوان یک کارگردان باسابقه، آیا کار کردن در این شرایط راحت است؟
فرزاد مؤتمن: معیشت برایش توفانی است و روز به روز هم پیچیدهتر و مبهمتر میشود؛ من خودم وقتی وارد سینما شدم نخستین فیلمی را که ساختم، آینده خیلی روشنتری برای خودم پیشبینی میکردم. الان سالهاست که روبهرویم مهآلود است؛ از سینمای ایران ناامید شدهام و تصمیم گرفتهام خودم تهیهکننده شوم. ۳سالی است که میخواهم فیلمی را که دوست دارم تهیه کنم اما آنقدر پیچیدگی دارد که فقط داریم پروانه ساخت را تمدید میکنیم.
- این روزها روشی در تولید شروع شده که میگویند بازیگرت کیست؟ در دهه۶۰ میگفتند کارگردان کیست؟ الان میگویند بازیگر. گویا بازیگران سرنوشت یک فیلم را مشخص میکنند؟
فرزاد مؤتمن: بازیگر ممکن است باعث فروش فیلم شود اما آنقدرها هم سرنوشتساز و تصمیمگیرنده نیست. فیلمهایی داشتهایم که بازیگران پرفروش بودند اما فیلم پرفروش نبود. گذشته از ارزش هنری، یک چیزی در سینما وجود دارد به اسم «ارزش تجاری». فیلمهای ما بهخاطر ارزش تجاری نمیفروشند؛ چرا که فاقد سینمای تجاری هستیم و المان سینمای تجاری را نداریم. همه فروشها بهخاطر مناسبات سازندگان، سینمادار و پخشکننده است. سالن زیاد باشد، فیلم میفروشد؛ ما به جای قاعده یک جنگل داریم.
احسان ظلیپور: نمیشود این موضوع را صفر و صد دید. سینما براساس عرضه و تقاضاست. فیلمی که به هر دلیلی فروش داشته باشد، در واقع سالنهای سینما بیشتر میشود. قطعاً به فیلم مستقل اجحاف میشود؛ وظیفه دولت این است که این ماجرا را مدیریت کند. در این میان کارگردان متضرر نشود. بزرگترین اجحاف در کل سینماگران در حق کارگردانان میشود. عوامل فنی به هر حال سر کار هستند و سینما فیلم تولید میشود، یا به شبکه نمایش خانگی میروند. این کارگردانان هستند که به سختی کار میکنند؛ کارگردانانی را میشناسم که در اسنپ کار میکنند یا آنقدر وضع خراب است که درخواست وام ۵میلیونی میکنند و این دردناک است.
فرزاد مؤتمن: ما صنعت سینما نداریم. بهطور مثال، در فرانسه انجمن کارگردانان در مواقع بیکاری به کارگردانان حقوق میدهد. اینجا کانون کارگردانان این کار را نمیتواند انجام دهد، چون سینمای فقیری داریم؛ نتیجه این است که فیلمساز با فشار مالی روبهرو میشود و فیلمهایی میسازند که کارنامه کاری آنها دچار نوسان میشود.
- بر این باور هستیم که دخالت دولت برای شکلگیری سینمای شکوفا، مشکل ایجاد کرده؛ چرا دولت اعتماد نمیکند و سینما را به بخش خصوصی واگذار نمیکند؟
فرزاد مؤتمن: دولت یک تصوری از سینما دارد که از آن بهعنوان یک پلتفرم استفاده کند و این اشتباه است. نمیخواهم وارد مقوله سینما در چین و بلوک شرق شوم و از سینما در دوران موسولینی صحبت کنم. در ایران تلاش بر این است که فیلمهایی تولید شود که بتوانند با آن نفس راحت بکشند؛ اینگونه نمیشود. چون ذات سینما این نیست. سینما سرگرمی است و برای قشر محدودتر میتواند لایههای دیگر داشته باشد. راه درست این است که یا سینما را کامل تعطیل کنند و اگر میخواهند سینما را نگه دارند دستگاههای دولتی حضور خود را کمرنگ کنند. سازمان سینمایی و این همه دنگ و فنگ برای چیست؟ سینما را بسپارند به بخش خصوصی. همین سرمایههای سرگردان که با هزار مسئله و به شکل مشکوک وارد شده را به درستی مدیریت کنند.
احسان ظلیپور: دهه۶۰ فیلمها وقتی مجوز میگرفتند بنیاد فارابی وام میداد، اما الان فیلمها را جدا میکند؛ مشکل ارگانهای دولتی پولهای بزرگی است که تنها به چند فیلم میدهند و فیلمها در گیشه فروش ندارند. حتی نهادها هماهنگ نیستند؛ گاهی یک موضوع فیلم در چند ارگان فیلم میشود. دولت باید اعتماد کند و کار را به سینماگران و بخش خصوصی بسپارد و اگر بودجه حمایتی است عادلانه به فیلمسازان بدهد.